۱۳۹۲ بهمن ۲۷, یکشنبه

پراتیک (3)

 
پروفسور دکتر دیتر ویتیچ
برگردان شین میم شین

الف
پراتیک و تئوری شناخت

·        آموزش مارکسیستی ـ لنینیستی پراتیک نه تنها برای جامعه شناسی، بلکه همچنین برای تئوری شناخت دارای اهمیت خاصی است.

1
·        این مسأله که شالوده، معیار، نیروی محرکه و آماج شناخت انسانی کدام است، از زمان یونان باستان کلاسیک (آنتیک) تا کنون جا و مقام خاصی در فلسفه به خود اختصاص داده است.

2
·        درفلسفه های ماقبل مارکسیستی ودر فلسفه بورژوائی معاصر، دلایل بیولوژیکی، پسیکولوژیکی و یا منطقی برای این مسئله ارائه داده می شود.
·        دلایلی از این قبیل که گویا نیروی محرکه شناخت و پژوهش علمی لذت بردن از آن است، تاب تحمل انتقاد جدی را ندارند:

الف
·        چرا این لذت از شناخت در طول تاریخ بشری این قدر متفاوت بوده است؟

ب
·        چرا این لذت از شناخت در کشورهای مختلف تفاوت چشمگیر با یکدیگر داشته است؟
3
·        سؤالاتی از این قبیل برای نشان دادن بی پایه بودن دلایل یاد شده کفایت می کنند.

4
·         فلسفه بورژوائی به مسأله پراتیک نیز پاسخ نادرست می دهد.

5
·        تنها بر اساس درک مارکسیستی از پراتیک است که می توان به اینگونه پرسش ها پاسخ درست داد.

6
·        از اهمیت عظیم پراتیک برای کل هستی انسانی و برای پیشرفت جامعه بشری، می توان دریافت که شناخت انسانی نیز بوسیله پراتیک تعیین می شود.

7
·        پراتیک همواره عبارت بوده از کرد و کار مادی، آگاهانه و مبتنی بر دانش و شناخت جهان خارج.

8
·        سؤال این است که شناخت انسانی واقعیت، در چارچوب روند تمام اجتماعی تحول واقعیت عینی و در وابستگی بدان چگونه صورت می گیرد؟

9
·        پراتیک ـ همواره ـ هم یک روند اجتماعی است و هم یک روند تغییر واقعیت عینی بوسیله بشریت است.

10
·        تأثیر پراتیک بر شناخت انسانی بواسطه دو جنبه یاد شده تعیین می شود.

11
·        مشخصه پراتیک ـ در وهله اول ـ عبارت است از این که آن منشاء شناخت است:
·        پراتیک وسایل لازم را برای راهیابی به چیزهای واقعیت عینی، به خواص و روابط آنها در اختیار انسان قرار می دهد.

12
·        انسان ها بطرز مادی، یعنی با جسم خود و با دستگاه ها و ابزار آلات مصنوع خود بر واقعیت عینی تأثیر می گذارند و لذا تنها بدین طریق است که آنها به کسب دانش راجع به محیط زیست عینی خود نایل می آیند.

13
·        این امر را نه تنها تاریخ شناخت طبیعت، بلکه همچنین توسعه دانش انسانی نسبت به جامعه (جامعه شناسی) بما نشان می دهد.

14
·        مثلا آموزش مارکسیستی ـ لنینیستی دیکتاتوری پرولتاریا بر پایه تجارب حاصل از مبارزه طبقه کارگر و متحدان آن بر ضد نظام سرمایه داری، برای تحقق پیروزی سوسیالیسم توسعه و تدوین یافته است.

15
·        از این رو حوادث 1848 ـ 1849، کمون پاریس در سال 1871، انقلاب روسیه در سال 1905 ـ 1906، انقلاب کبیر اکتبر و سرانجام ساختمان سوسیالیسم در کشورهای مختلف سنگپایه توسعه و تکامل این آموزش مارکسیستی ـ لنینیستی محسوب می شوند.

16
·        دانش ما راجع به واقعیت عینی تنها در نتیجه تأثیرگذاری مادی مبتنی بر پراتیک می تواند پدید آید و توسعه یابد.

17
·        و لذا نظر ماتریالیسم ماقبل مارکس، مبنی بر اینکه تنها به برکت مشاهده ابژکت ها می توان به شناخت آنها نایل آمد، نظری باطل و یکسونگرانه بوده است.
·        (مارکس، «تزهائی راجع به فویرباخ»)

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر