۱۳۹۲ شهریور ۵, سه‌شنبه

جهان و جهان بینی فروغ فرخزاد (42)


فروغ فرخزاد
(1313 ـ 1345)
(1934 ـ 1966)
تحلیلی از شین میم شین

عصیان بندگی
(1337)

وای از این بازی، از این بازی درد آلود
از چه ما را این چنین بازیچه می سازی

رشته تسبیح و در دست تو می چرخیم
گرم می چرخانی و بیهوده می تازی

·       معنی تحت اللفظی:
·       وای از این بازی درد آلودی که پیشه کرده ای!
·       معلوم نیست که چرا ما را بازیچه می کنی و بسان رشته تسبیح در دست می چرخانی و بیهوده تاخت و تاز می آوری!

1

·       از همین دو بیت شعر می توان بی کمترین تردید به این نتیجه رسید که فروغ به وجود خدا ایمان دارد.
·       حریفی بر آن بوده که عصیان نتیجه جهل به قانونمندی های عینی هستی است.
·       چون اگر کسی به قانونمندی های عینی هستی واقف باشد، به جای عصیان کور و کودکانه از همان قانونمندی های عینی برای تغییر حتی الامکان وضع بهره برمی گیرد.
·       فروغ فکر می کند که خدائی وجود دارد و انسان نه یگانه سوبژکت جامعه و جهان، بلکه اوبژکت و بازیچه دست نیروی نامرئی موهومی به نام خدا ست.

2

·       فروغ در این دو بیت شعر، به تنها چیزی که ایمان ندارد، سوبژکت وارگی انسان ها ست، فاعلیت و توان تحول بخش انسان ها ست.
·       فروغ دیالک تیک سوبژکت ـ اوبژکت را به شکل دیالک تیک خدا و انسان بسط و تعمیم می دهد و عملا وارونه می سازد:
·       واقعیت این است که خدا مخلوق انسان است و نه برعکس.
·       واقعیت این است که به غیر از انسان سوبژکتی وجود ندارد.

چشم ما تا در دو چشم زندگی افتاد
با خطا ـ این لفظ مبهم ـ آشنا گشتیم

تو خطا را آفریدی، او به خود جنبید
تاخت بر ما، عاقبت نفس خطا گشتیم

·       معنی تحت اللفظی:
·       تا چشم ما در چشم زندگی افتاد، با واژه گناه آشنا شدیم.
·       آفریننده گناه تو بودی، گناهی که به ما حمله ور شد و ما گناهکار شدیم.

1

·       فروغ در این دو بیت، هنجارهای اخلاقی در جامعه را نه به عنوان چیزهای قراردادی میان انسان ها، بلکه به مثابه چیزهای قائم به ذات و درخود تلقی می کند.
·       بدین طریق خطا و اشتباه و یا گناه صغیره و کبیره بوسیله خدای کذائی خلق می شود و بسان قوم مغول به توده های انسانی هجوم می آورد و تسخیر می کند.
·       ظاهرا روان فروغ بسان روان تخریب گشته مذهبیون بی سواد و بی شعور از ایام خردسالی تخریب شده است.
·       آن سان که در 24 سالگی فرق ماهوی با 4 سالگی ندارد.
·       این تصور که خطا و گناه کذائی آفریده شود و بعد بر روح انسانی چیره شود و انسان نهایتا به نفس خطا استحاله یابد، نشاندهنده وارونه اندیشی هراس انگیز فروغ 24 ساله است.
·       ایدئالیسم که شاخ و دم ندارد.
·       جهان بینی ایدئالیستی همین است که فروغ نمایندگی می کند و بد تر از هر آخوندی وسیعا اشاعه می دهد.   

گر تو با ما بودی و لطف تو با ما بود
هیچ شیطان را به ما مهری و راهی بود؟

هیچ در این روح طغیان کرده ی عاصی
ز او نشانی بود، یا آوای پایی بود؟

·       معنی تحت اللفظی:
·       اگر تو طرفدار انسان ها بودی و الطاف خود را شامل حال آنها  می کردی، نه ابلیس می توانست نسبت به آنها مهربان باشد و تحت تأثیر شان قرار دهد و نه در روح طاغی و عاصی انسان ها نشان های از او و صدای پائی از او باشد.

1

·       فروغ در این دو بیت به قدر قدرت مطلق خدا اشاره می کند.
·       رد این دو بیت، علت و باعث وجود ابلیس و وسوسه بنی بشر و طغیان و عصیان آنها خود خدای قدر قدرت تلقی می شود.
·       فروغ بدین طریق دیالک تیک فراز و فرود را به شکل دیالک تیک خدا و موجودات بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن فراز (خدا) می داند.
·       این همان طرز تفکر ایدئالیستی مذهبیون خرفت و کودن و بی شعور است.
·       مطلق تلقی کردن روح (خدا) و هیچ واره انگاشتن ماده در همه فرم های حرکتی آن از جماد تا نبات و جانور و انسان و جامعه.  

2
گر تو با ما بودی و لطف تو با ما بود
هیچ شیطان را به ما مهری و راهی بود؟

هیچ در این روح طغیان کرده ی عاصی
ز او نشانی بود، یا آوای پایی بود؟

·       تلاش فروغ عاصی در همه این ابیات توجیه کرد و کار ابلیس کذائی و تطهیر او ست تا بعد خدای انتزاعی را به زیر کشد و با ابلیس جایگزین سازد.
·       فروغ تمایلات غریزی و طبیعی انسانی را به درجه تمایلات ابلیسی تنزل می دهد.
·       این همان تصورات خرافی پدران و مادران عقب مانده است که فروغ در قالب زیبای شعر می ریزد و به خورد خلایق می دهد:
·       خدا نسبت به ابلیس و بنی بشر بی مهر بوده و نتیجتا پیوند مهر آمیزی میان  بشر و ابلیس بر قرار شده است.
·       آن سان که وقتی انسان عقب مانده مذهبی خواب جنس مخالف می بیند و مثلا با او همبستر می شود، این به معنی همبستری انسان با ابلیس تلقی می شود:
·       این تصورات خرافی فروغ را از پیران بی سواد قوم هم می توان شنید:
·       استحاله ابلیس به مرد و یا زن زیبا و دلربا و هماغوشی در عالم رؤیا.
·       خیلی از متفکران قوم بسان فروغ بر آن بودند که رادیو، جعبه ای است که ابلیس در آن نشسته و گرنه خود جعبه بی خاصیتی بیش نیست.

·       بعدها شاملو هم در سنت فلاسفه  بورژوائی واپسین با خدا و ابلیس و غیره کلی بحث و مرافعه خواهد داشت.
·       عقب ماندگی فکری و فرهنگی که نباید شاخ و دم داشته باشد.

ادامه دارد.

۱ نظر:

  1. ویرایش:
    «رد این دو بیت» باید «در این دو بیت» باشد
    با پوزش

    پاسخحذف