سیاوش کسرائی
(1305 ـ 1374)
(اصفهان ـ وین)
· گفتم، درآورمت از کار
· گفتم، بسازمت
· بر دارمت ز جای
· گفتم، تو را تمام کنم این بار
· گفتم، ز سنگ خفته
· شطی کنم شناور در گیسوان تو
· پس ساقه سپیده دمان را
· بر جای بازوان تو بگذارم.
· گفتم که خیرگی کنم و خارا
· بشکافم
· الماس بر کشم برش اندیشه روشنا
· در چشمخانه های تو بنشانم
· تا قله های سینه گرمت کند طلوع
· این سنگ کال را
· با تیشه ام بکوبم و بتراشم
· چندی به شب کمین کنم و راه شب زنم
· مهتاب را بدزدم
· مهتاب را به قامت تو پیرهن کنم
· آری بپوشمت
· باشد که جاودانگی ات را عیان کنم
· ای در شبم نشسته و بگرفته روز من
· ای سنگ، سنگ حامله، ای سنگ سخت سر
· بگذار تا تو را
· از تخت بند ظلمت دیرین رها کنم
· بگذار ای صبور که تا بشکنم تو را
· بگذار تا برآورمت پربها کنم
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر