فروغ فرخزاد
(1313 ـ 1345)
(1934 ـ 1966)
تحلیلی از شین میم شین
عصیان بندگی
(1337)
از چه می
اندیشم این سان روز و شب خاموش
دانه ی
اندیشه را در من که افشانده است؟
چنگ در
دست من و من چنگی مغرور
یا به دامانم کسی این چنگ بنشانده است؟
· معنی تحت اللفظی:
· دلیل تفکر مدام من چیست؟
· منشاء افکار من از چه قرار است؟
· چنگ در دست دارم و به چنگ نوازی مشغولم و از این بابت
احساس غرور می کنم.
· این کرد و کار به اراده خودم بوده است و یا کسی دیگر
این چنگ را در دامان من نهاده است؟
1
از چه می
اندیشم این سان روز و شب خاموش
· فروغ خردسال در این مصراع شعر، خود را به اوبژکت
(موضوع) شناخت خویش مبدل می سازد و برای تفکر مدام خویش دلیل می جوید.
· روند و روال شناخت همیشه از همین قرار است:
· کودک پس از بیرون ریختن دل و روده عروسک خویش و
پی بردن به ماهیت آن، یعنی پس از شناخت واقعیت عینی، به خودشناسی روی می آورد:
2
· او بدین طریق، دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت را به
شکل دیالک تیک عروسک و خویشتن بسط و تعمیم می دهد.
· هر گامی در جهت جامعه شناسی و جهان شناسی، ضمنا
گامی در جهت خودشناسی است.
· شناخت تنه درخت بوسیله دهقان در روند کلنجار با
آن، در روند تبر زدن بر آن، ضمنا با شناخت صحت و سقم تصورات خویش راجع به تنه، تبر
و نحوه تبر زنی و استعداد خویش در این زمینه همراه است:
· دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت.
· دیالک تیک واقعیت عینی شناسی ـ خودشناسی
3
از چه می
اندیشم این سان روز و شب خاموش
· پاسخ دادن به این پرسش دشوار از عهده کودکی
خردسال بر نمی آید.
· دلیل تفکر مدام او را در بخش پیشین تا حدود توضیح
داده ایم.
· گشودن هر قفل معرفتی (شناختین)، کودک شناسنده را با
دهها قفل جدید مواجه می سازد.
· روند و روال شناخت همیشه از همین دست است.
· دلیل توسعه و تکامل انسانی نیز همین است.
· لکوموتیو به راه افتاده شناخت بشری، لکوموتیو بی
تاب و بی شکیب و بی قراری است.
· توقفی کوتاهتر از آه در ایستگاهی و به راه افتادن
دیگری.
4
از چه می
اندیشم این سان روز و شب خاموش
· مسئله اما تفکر خاموش فروغ خردسال است.
· فروغ ظاهرا کسی را برای پاسخ به پرسش های خویش در
دسترس ندارد.
· به همین دلیل باید از هفت خوان سؤالات خویش به
تنهائی بگذرد.
· شاید دلیل این مسئله این باشد که در جوامع بلحاظ توسعه
اجتماعی ـ اقتصادی عقب مانده مردم فرصت زیادی برای توجه به کودکان و حوایج آنان
ندارند و کودکان چه بسا به حال خود رها شده اند.
· بیشک کودکان، ستمکش ترین بخش جامعه را در ایران و حتی در جهان تشکیل می
دهند.
· تفکر خاموش فروغ به همین دلیل شاید باشد.
5
دانه ی
اندیشه را در من که افشانده است؟
· فروغ در این مصراع دیالک تیک فرم و محتوا را به
شکل دیالک تیک مزرعه و دانه و مشخصا به شکل دیالک تیک ذهن و اندیشه بسط و تعمیم می
دهد و دنبال سوبژکت (دهقان، کارنده ی دانه اندیشه) می گردد.
6
دانه ی
اندیشه را در من که افشانده است؟
· در منطق ساده فروغ خردسال، هر معلولی قاعدتا علتی
دارد.
· به همان سان که هر خانه ای بنائی.
· به همین دلیل دنبال کارنده دانه اندیشه در مزرع
ضمیر خویش می گردد.
7
· دیالک تیک علت و معلول در این فرم ابتدائی اش
شاید شایع ترین دیالک تیک باشد:
· ادیان آسمانی هم برای اثبات وجود خدا از همین دیالک
تیک بهره برمی گیرند:
· اگر هر خانه ای را بنائی هست، پس هستی مادی را
باید خدائی باشد.
· ادیان آسمانی اما پس از این استدلال عوامانه و
عوام فریبانه لال و کر می شوند:
· یعنی به سؤال منطقی مبتنی بر دیالک تیک علت و
معلول مبنی بر اینکه بانی خدا کیست، پاسخ نمی دهند و سؤالاتی از این قبیل را حتی
نمی شنوند.
8
· در قانون علیت اما علتی وجود ندارد که خود معلول
علتی دیگر نباشد.
· درست است که بنا سازنده (علت) خانه است، ولی خود
بنا هم به نوبه خود معلول علتی بوده است، مادر و پدری داشته است.
·
خدا هم
باید معلول علتی باشد.
· ادیان آسمانی وقتی در این بن بست استدلال منطقی
گیر می افتند، ادعا می کنند که خدا استثناء است و علت مطلق است، علت العلل است.
· از قانون علیت تبعیت نمی کند.
· ادیان آسمانی اما بدین طریق خصلت و اعتبار عام قانون
علیت را بی اعتبار می سازند.
· به عبارت دیگر، قانون علیت را سلب عامیت و عملا
سلب قانونیت می کنند.
· چون قانونی که استثناء داشته باشد، قانونی که
اعتبار عام نداشته باشد، نمی تواند قانون تلقی شود.
9
چنگ در
دست من و من چنگی مغرور
یا به دامانم کسی این چنگ بنشانده است؟
· سؤالات فروغ خردسال سؤالات فلسفی اند و از ژرف اندیشی
شگفت انگیز او حکایت دارند:
· چالش فکری درونی را بهتر از این نمی توان تصور و
تصویر کرد.
· خوداندیشی همین است.
· زیر علامت سؤال قرار دادن همه چیز همین است.
10
· فروغ خردسال در این بیت به دنبال دلیل روی آوردن
خویش به موسیقی و تولید آهنگ می گردد.
· او در پی کشف سوبژکتیویته (فاعلیت) خویش است.
· سؤال فروغ خردسال در حقیقت به شرح زیر است:
· آیا من سوبژکتم
و یا اوبژکت؟
· انسانم و یا شیئ؟
· مختار و آزادم و یا بنده و وابسته؟
· آیا من نوازنده خودمختار (مستقل) چنگم، چنگی
مغرورم و یا وابسته ی اراده غیرم، آلت دست نیروی موهومی ام که چنگ به دستم می دهد
و به نوای چنگ من گوش می سپارد و لذت می برد؟
· سوبژکتیویته (فاعلیت، انسان وارگی) یکی از مفاهیم مهم فلسفی است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر