فقیر ِ عالم، آن یک لا قبا مرد
که در دانش پژوهی عمر سر کرد،
که دل خوش داشت با بی مایه القاب:
جنابِ
دکتر و ماه ِ جهانتاب،
نه ا ش همدم نه ا ش یک یار جانی است
به گردش فوج اصحابِ زبانی ست
بجز "به به" کلام او نیرزد
به دیناری تمام ِ او نیرزد
ز
آیاتِ کتابِ آسمانی
نصیبش طعنه های لنترانی!
·
معنی تحت اللفظی:
·
آن مرد بینوا ـ تهیدست دانشمند
ـ که عمر خود را صرف دانش کرده، که به
القاب خوش از قبیل «جناب دکتر» و «ماه تابان»
دل بسته بود، نه همنشینی دارد و نه رفیقی.
·
دور و برش فقط یک مشت لفاظ یاوه
پرداز پرسه می زنند و ارزش گفتارش در بهترین حالت، به بهی است و ارزش سراپای خودش کمتر
از پشیزی است.
·
نصیب چنین کسی از آیات آسمانی،
طعنه های ناهنجار است و بس.
·
شاعر در این بند شعر به توصیف وضع
و حال درویش دانشمند می پردازد تا ادعای خود مبنی بر «توانا بود هر که دارا بود و
ز ثروت دل پیر برنا بود» را اثبات تجربی کند.
1
فقیر ِ عالم، آن یک لا قبا مرد
که در دانش پژوهی عمر سر کرد
·
تهیدست دانشمند بدین طریق، مردی
بینوا تلقی می شود که عمر خود را در راه کسب و توسعه و تبلیغ دانش تلف کرده است.
·
مفاهیم هر کس آئینه جهان بینی او ست.
·
شاعر با مفهوم «فقیر عالم» از
معیار ارزشگذاری خویش پرده برمی دارد:
2
·
بدین طریق ثروتمندی به مثابه دارائی
برسمیت شناخته می شود، ولی دانشمندی حتی به هفت فرسنگی دارائی راه نمی یابد.
·
دارا بزعم شاعر فقط کسی است که سیم
و زر دارد و نه علم و فهم و فراست و دانش.
·
در فلسفه اجتماعی شاعر صرف عمر
خویش برای کسب و تکثیر ثروت روش زیستی ایدئال و پسندیده ای است و صرف عمر خویش به
کسب، توسعه و تکثیر و تبلیغ دانش ابلهانه است و بس.
·
خر باشی و ثروتمند باشی دارا محسوب
می شوی، دانشمند باشی و یک لا قبا باشی، تهیدست و بینوا.
3
·
می توان گفت که شاعر دیالک تیک
مادی و معنوی را به شکل دیالک تیک ثروتمندی و دانشمندی بسط و تعمیم می دهد و نقش
تعیین کننده را از آن مادی (ثروتمندی) می داند.
·
شاعر آدمی را به یاد ماتریالیست
های مکانیکی فرانسه (قرن هجدهم) می اندازد که همه چیز را با توسل به قوانین علم
مکانیک «توضیح» می دادند و عملا ماستمالی می کردند.
4
پل هنری تیری د
هولباخ (1723 ـ 1789)
از متفکران
رادیکال قرن هجدهم و از همکاران دید رو و دآلمبر و از مؤلفین دایرة المعارف (35 جلدی)
آته ئیست، دترمینیست و ماتریالیست
·
از قضا یکی از ماتریالیست های
مکانیکی فرانسه هولباخ بود که ثروت کلانی به ارث برده بود.
·
هولباخ اما یکی از دانشمندترین، بزرگترین
و پیگیر ترین انقلابیون زمانه خود بود و ثروت به میراث برده را صرف اشاعه وسیع علم
و دانش و روشنگری کرده بود.
·
یاد یکی از مؤلفین زحمتکش و سرسخت «دایرة
المعارف 35 جلدی» به یاد باد.
4
که دل خوش داشت با بی مایه القاب:
جنابِ
دکتر و ماه ِ جهانتاب
·
فقیر دانشمند بزعم شاعر، دلش به
القاب خشک و خالی خوش بوده است.
·
حالا می توان تا حدودی دریافت که
چه درکی شاعر از جماعت دانشمند دارد.
·
کسی که به القاب خوش دلخوش است،
بیشتر به خر شبیه است، تا به دانشمند.
سؤال اما
این است که چرا شاعر به این خطای فکری دچار شده است؟
5
نه ا ش همدم نه اش یک یار جانی است
به گردش فوج اصحابِ زبانی ست
·
با این بیت، مسئله اندکی روشن می
شود:
·
دانشمند شاعر در محاصره یارانی است
که هنری جز لفاظی و به به گوئی ندارند.
·
اکنون حتی دانشمندی که سهل است،
ذره ای فهم ـ و فراست مندی در فرد مورد نظر شاعر، تردید انگیز جلوه می کند.
·
چون دانشمند حداقل باید به تمیز
یاران جانی از اصحاب زبانی قادر باشد و گرنه او را نمی توان به هیچ ترفندی دانشمند
نامید.
·
باز هم سر و کله سؤال قبلی پیدا می
شود:
·
چرا شاعر به این تصور مخدوش و
معیوب از جماعت دانشمند رسیده است؟
6
بجز "به به" کلام او نیرزد
به دیناری تمام ِ او نیرزد
·
شاعر اکنون پس از بر شمردن
قهرمانانه دلایل خیلی خیلی قوی و گردن کلفت و مستدل خود، به منبر می رود و حکم
نهائی را در حق فقیر عالم صادر می کند:
·
کلام دانشمند یک لا قبا به به بهی و سر تا پای خود او به پشیزی حتی نمی
ارزد.
·
معیار ارزشی شاعر همین است:
·
پول به مثابه معیار معیارها!
7
ز
آیاتِ کتابِ آسمانی
نصیبش طعنه های لنترانی!
·
درک منظور شاعر از این بیت کار
شاقی است:
·
تنها چیزی که فقیر عالم از آیات
آسمانی به نصیب می برد، طعنه های لنترانی ناهنجار اند و بس.
·
پس فقیر عالم بزعم شاعر ول معطل
است.
·
همان بهتر است که ترک علم و دانش
کند و قبای یک لای خود را چند لا کند.
·
آنگاه همه مسائل به خودی خود در طرفة
العینی حل می شوند:
·
اصحاب زبانی جای خود را به یاران
همه از دم جانی می دهند.
·
دلش به جای القاب خشک و خالی به سکه
های خوش آهنگ طلائی خوش می شود.
·
از آیات آسمانی همان می شنود که موسی
کلیم الله در تپه طور شنیده است.
·
ضمنا هم کلامش ارجمند می شود و هم سر
تا پای خودش به پشیزی می ارزد.
·
یاد اوژنی دو گرانده اثر ماندگار بالزاک هم به یاد باد!
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر