اثری از فرج الله میزانی (جوانشیر)
(از قربانیان
قتل عام زندانیان سیاسی در سال 1367)
سرچشمه
راه توده
تحلیلی از شین میم شین
استقرار
خودکامگی
اوجگیری بیداد
7
پهلوانان
و دستوران به مثابه پاسداران داد
ادامه
· به آماری از شاهنامه توجه کنید:
1
·
منوچهر
که به شاهی می رسد فردوسی او را رها کرده، دنبال زادن زال و عشق او با رودابه و
زادن رستم می رود.
·
این بخش
110 صفحه است از 428 صفحه جلد اول.
2
·
اگر
مقدمه و قیام کاوه را هم سوا کنیم به شرح حال شاهان حدود 80 صفحه می رسد:
·
یعنی یک سوم کتاب!
3
·
سپس نوبت
به شاهی نوذر و طهماسب و گرشاسب و قباد و کاوس و کیخسرو می رسد که چهار جلد جمعا
1232 صفحه را در بر می گیرد که کمتر از200 صفحه آن (کمتر از یک پنجم) به شرح حال شاهان
اختصاص دارد و بیش از هزار صفحه مختص توصیف سرگذشت پهلوانان است.
4
·
تازه
آنجا هم که از شاهان سخن می رود، اختصاصا شرح حال آنان نیست.
·
در کنار
شاهان همواره بزرگان و پهلوانان تصویر می
شوند.
5
· در شاهی لهراسب و گشتاسب نیز با آنکه داستان فرار
گشتاسب و ماجراهای او پیش از رسیدن به شاهی، نسبتا به تفصیل ذکر شده، شرح حال آن
دو شاه کمتر از یک سوم حجم داستان است و دو سوم دیگربه رستم و اسفندیار اختصاص
دارد.
6
· در زمان حکومت ساسانیان، تاریخ نوشته و ثبت شده -
البته از زبان درباریان - دست و پای فردوسی را می بسته، با این حال شاعر راه گریزی
یافته و داستان های زیر را به تفضیل وارد کرده است:
الف
· داستان سوفزا
ب
· داستان بوذرجمهر
ت
· داستان بهرام چوبین.
7
· در میان شاهان ساسانی از داستان بهرام گور که
بگذریم، داستان قباد، انوشیروان و خسروپرویزمفصل تر از همه است که اگر دقت کنیم
خواهیم دید که در شاهی قباد به طورعمده از سوفزا و مزدک و در شاهی انوشیروان به
طورعمده از بوذرجمهر سخن می رود تا از قباد و انوشیروان.
8
· داستان انوشیروان در حدود 4500 بیت است که از آن
کمتر از هزار بیت قبل از ورود بوذرجمهر به صحنه و 3600 بیت پس از آن و در پیوند
مستقیم با او ست.
9
· و در خسروپرویز بیشتر سخن از بهرام چوبین است.
10
· اگر داستان های پهلوانان و دستوران را از شاهنامه
حذف کنیم، از حجم کلی آن حدود یک چهارم یا یک پنجم باقی می ماند که تقریبا مساوی
حجم عزر ثعالبی و یا بخش شاهان پارسی تاریخ طبری است.
11
· در آن صورت شاهنامه در محتوا و مضمون نیز بسیار
شبیه این دو و برای دربار سلطان محمود پذیرفتنی می بود.
12
· شاهنامه نه به شرح حال و بزرگی های شاهان، بلکه
به ستایش رستم ها و زال ها و بوذرجمهرها و بهرام چوبین ها اختصاص دارد.
13
· رستم ها و زال ها و بوذرجمهرها و بهرام چوبین هستند
که مورد مهر فردوسی اند و فردوسی آنان را حامل داد و خرد می داند و نه شاهان را.
14
· فردوسی مدام بر سر شاهان خود کامه می گوید که اگر
خود خرد ندارید- که ندارید - لااقل تابع پند و اندرز دستوران خردمند و پهلوانان
پاک نهاد خود باشید و بی مشورت آنان تصمیم نگیرید.
15
·
وقتی
کاوس از دیو سپید شکست خورده و اسیر می شود، به زال و رستم پیام می فرستد:
جگر خسته در چنگ
آهـرمنـم
همـی بگسـلد زار
جان از تنـم
چو از پنـدهای
تـو یـاد آورم
همی از جگر،
سـرد باد آورم
نـرفـتـم
بگفــتار تـو هوشــمند
ز کـم دانشـی بر
مـن آمــد گزند
16
· کاوس زیر فشار واقعیت به این نتیجه می رسد:
سپهبد چنین گفت
چون دید رنج
که دسـتور بیدار
بهتر ز گـنج
17
· این فکر در سرتاسر شاهنامه با پیگیری دنبال می
شود و فردوسی هر بار که فرصت می کند، به یاد می آورد که:
ز دسـتور
پاکیــزه راهـبــــر
درفشان شود شاه
بر گاه بـر
18
·
بهرام
گور با زور و نیرنگ به شاهی می رسد:
·
بزرگان
او را نمی پذیرند.
·
زمانی که
به هر صورت تاج بر سر می نهد، مجبور می شود تعهداتی بپذیرد و از جمله تعهد می کند:
همـه رأی با
کـارداران زنـیـم
به تدبیــر پشـت
هـوا بشـکنیم
ز دســتور
پرسـیـم یکسـر سخن
چو کاری نو
افکند خواهیم بن
19
·
درست است
که تصمیم نهایی را شاه اعلام می کند، اما او باید ابتدا به نظر بزرگان و پهلوانان
توجه کند و بر این مبنا تصمیم بگیرد.
·
این نکته
از زبان رستم خطاب به کاوس این طور بیان می شود:
سخن بشنو از من،
تو ای شه نخست
پـس آنگه جهان
زیر فرمان تو ســـت
20
· اندیشه ضرورت مشورت و تصمیم جمعی و افزایش نقش
دستوران و پهلوانان در امور کشوری و لشکری مدام در شاهنامه دنبال می شود، تا آنجا
که وقتی نوبت بوذرجمهر و حکمت او می رسد، تقریبا این فکر به میان می آید که شاه
باید سلطنت کند و نه حکومت.
21
· کار شاه شکار و بزم و رزم است و رنج سپاه و
کدخدایی از آن دستور!
22
· بوذرجمهر خطاب به کسری می گوید:
دل شــــاه
نوشــین روان شــاد بـاد
همـیشـــــه ز
درد و غــم آزاد بــاد
اگـر چـند
باشــد ســـرافراز شــــاه
بــه دســــتور
گـــردد دلارای گــاه
شـکار اسـت کار
شـهنـشـاه و رزم
می و شادی و
بخشش و داد و بزم
بداند که
شــاهان چـه کردند پیــش
بورزد بدان هم
نشان رأی خویـش
ز آگـنـدن گــنج
و رنــج ســـــــپاه
ز آزرم
گــفتـــار وز داد خـــــواه
دل و جـان
دســـتور باشـــد به رنـج
ز اندیشـــه
کــدخــدائی و گنـــــــج
23
· مهمترین نکته در این باره این است که فردوسی
همواره از صمیم قلب با پهلوانان و دستوران است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر