سرچشمه:
صفحه فیسبوک
صمد ارسی
صمد
چیزی که درستی عمل و ایدئولوژی را می تواند ثابت
کند، نه در حال سکون، بلکه در یک حرکت اجتماعی است.
· هسته معقول در این حکم (جمله) صمد اما کجا ست؟
1
·
صمد در
این حکم خویش بطور ناخودآگاه، دیالک تیک پراتیک و تئوری را به شکل دیالک تیک حرکت اجتماعی
و ایدئولوژی بسط و تعمیم می دهد.
·
اما چرا
بطور ناخودآگاه و نه آگاهانه؟
2
·
به این دلیل
که صمد عمل و ایدئولوژی را همزمان به محک عمل (حرکت اجتماعی) می زند.
·
اگر این بسط
و تعمیم دیالک تیک پراتیک و تئوری (عمل و اندیشه) آگاهانه می بود، این ایراد پدید
نمی آمد.
3
چیزی که درستی عمل و ایدئولوژی را می تواند ثابت
کند، نه در حال سکون، بلکه در یک حرکت اجتماعی است.
·
هسته
معقول حکم مخدوش صمد این است که اندیشه باید به محک عمل زده شود.
·
به عبارت
دقیقتر، در دیالک تیک پراتیک و تئوری، در تحلیل نهائی، نقش تعیین کننده از آن پراتیک
است.
·
ما باید
در روند تحلیل نظر صمد دلایل ایشان را در زمینه پراتیک اجتماعی سوبژکت مورد نظر (فدائیان
و مجاهدین) مورد بررسی قرار دهیم.
صمد
رفقای فدایی و مجاهدین خلق در دوران تاریک ستم
شاهی نیاز مبارزه را دیدند و در آن دوران با توجه به تجربه پیشینیان که از شیوه های
سازشکارانه و لیبرالی یا انحرافی توده ها را به شکست کشانده بود، این نسل جدید با
بررسی دلایل شکست حزب توده و جبهه ملی با برداشت خرده بورژوایی از مبارزات مشی
چریکی که محبوبیت فراوانی در سال های ۶۰-۷۰ داشت برگزیدند.
· این فراز از نوشته صمد را بهتر است نخست تجزیه و
بعد تحلیل کنیم:
صمد
رفقای فدایی و مجاهدین خلق در دوران تاریک ستم
شاهی نیاز مبارزه را دیدند...
·
در این
حقیقت امر که فدائیان و مجاهدین بر ضد طبقه حاکمه در اواخر دوره سلطنت محمد رضا شاه
یعنی پس از انجام اصلاحات ارضی به مبارزه
برمی خیزند، تردیدی نیست.
·
مسئله
فقط این است که از چه موضع طبقاتی مشخصی این مبارزه صورت می گیرد.
·
چرا این
مبارزات پس از اصلاحات ارضی از سوی همه گروه های مذهبی و لائیک همزمان شروع می
شود؟
1
·
صمد که محک
تعیین ایدئولوژی احزاب و سازمان ها را «حرکت اجتماعی» آنها می داند، باید به این
سؤال جواب بیابند.
·
شاید هم
یافته اند.
·
ما باید
در روند تحلیل نظرات ایشان به این مسئله هم توجه داشته باشیم.
·
استنباط
ما این است که مبارزه بر ضد طبقه حاکمه جدید صرفنظر از فرم های مختلف آن مبارزه،
از موضع ارتجاعی، یعنی ماقبل سرمایه داری، مثلا فئودالی صورت می گیرد:
الف
· هم دستگاه روحانیت به مثابه تجسم فئودالیسم مادی
و معنوی (طبقاتی و ایدئولوژیکی) علنا و بی پرده وارد مبارزه بر ضد رژیم انقلاب
سفید می شود.
ب
· هم مدعیان مدرنیزاسیون مذهب تحت لوای شریعتی و مجاهدین
و این و آن وارد صحنه مبارزه می گردند.
ت
امیر پرویز پویان
·
هم
فدائیان و غیره با نقاب سرخ و با ادعای پیشاهنگی طبقه و توده ی زحمت به تبلیغ و
عمل آغاز می کنند.
·
بخش اعظم
رهبری فدائیان به عنوان مثال، خاستگاه طبقاتی فئودالی ـ روحانی ـ خرده بورژوائی ـ سنتی داشته
اند و کماکان دارند.
پ
· حزب توده که زیر ضربات کودتای امپریالیستی بلحاظ
کمی و کیفی بشدت تخریب و تضعیف شده بود، قادر به موضعگیری طبقاتی روشنی در رابطه با انقلاب سفید نمی گردد
و احتمالا دو شقه می شود:
1
· اکثریت رهبری حزب توده به مبارزه بر ضد طبقه حاکمه جدید
تمایل دارد.
2
· اقلیت آن به حمایت از انقلاب ضد فئودالی ـ ضد
روحانی سفید.
ث
·
ظاهرا
بخشی از رهبری حزب توده که به جناح اقلیت تعلق داشته، از تبعید به ایران برمی گردد
تا به حمایت از انقلاب ضد فئودالی ـ ضد روحانی بپردازد.
·
رژیم شاه
اما آنها را بر سر دو راهی قرار می دهد:
·
یا پشت
کردن به حزب توده و یا مرگ!
·
آنها نیز
مرگ را بر پشت کردن به حزب خویش ترجیح می دهند و اعدام می شوند.
ج
·
این پدیده
باید از طرف محققین توده ای تحلیل رئالیستی و مستند و دقیق شود.
·
چون ما
اسناد و اطلاعات لازم برای بررسی دقیق این مسئله را در اختیار نداریم.
·
اینکه
چرا رژیم شاه به این جنایت حماقت آمیز دست می زند، خود مسئله نظری دیگری است.
·
تحلیل نظری
ما به شرح زیر است:
1
·
رژیم
انقلاب سفید سرمست از باده پیروزی است.
·
ارتجاع فئودالی
ـ روحانی را سرکوب کرده و تا حد زیادی ایزوله نموده است.
·
از حمایت
همه جانبه توده های دهقانی (رعایای سابق) و طبقه کارگر و اقشار بینابینی (اصناف) و
بورژوازی مدرن ملی برخوردار است.
·
از این رو
برای حمایت بخش اقلیت رهبری حزب توده تره هم خرد نمی کند و برای خوش رقصی در بزم امپریالیسم
دست به خونریزی خردستیز دیگری می زند و به عنوان سنتی به فوندامنتالیسم خمینی به
میراث می نهد.
2
·
دلیل
دیگر این جنایت حماقت آمیز رژیم شاه، ایدئولوژی آن است.
·
ایدئولوژی
انقلابات ضد فئودالی ـ ضد روحانی معمولا لیبرالیسم است.
·
پرچم سرخ
انقلابات بورژوائی به شعار آزادی ـ برابری ـ برادری مزین بوده است.
·
ولی بورژوازی
از اواسط قرن نوزدهم، لیبرالیسم را بوسیده و کنار گذاشته است.
·
بورژوازی
دیگر ظرفیت انقلابی ندارد.
·
بورژوازی
دیگر توان بر زبان راندن شعار کلاسیک بورژوازی آغازین را در خود نمی بیند.
·
بورژوازی
بلحاظ ایدئولوژیکی به قهقرای عهد عتیق سقوط کرده است.
·
بورژوازی
نه تنها بلحاظ ایدئولوژیکی ضد مذهبی نیست، بلکه در مقیاس جهانی با کلیسا و مسجد و
منبر به وحدت ایدئولوژیکی رسیده است.
·
در متروپول
های سرمایه داری هر روز مذهب و فرقه مذهبی و خرافی جدیدی یا از گور بیرون کشیده می
شود، تر و تمیز و تازه می گردد و مد می شود و یا سازمان ها و نهادهای مذهبی قرون
وسطائی تقویت و تبلیغ و تحکیم می شوند.
3
·
به همین
دلیل زیربنای کاپیتالیستی جامعه ایران پس از انقلاب سفید، از روبنای ایدئولوژیکی درخور
خود محروم می ماند.
·
زیربنا
اما فقط در صورتی می تواند تحکیم شود که از حمایت روبنای ایدئولوژیکی درخور
برخوردار باشد.
·
دیالک
تیک زیربنا و روبنای ایدئولوژیکی برای هر فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی اجتناب
ناپذیر است.
4
·
رژیم شاه
جای خالی لیبرالیسم را با آنتی کمونیسم پر می کند.
·
این به
معنی انتحار داوطلبانه آن است.
·
بقایای
رژیم شاه هنوز هم به اشاعه آنتی کمونیسم می پردازند.
·
چند ماه
پیش، فرح پهلوی در تلویزیون آلمان به آلمان دموکراتیکی که دیگر وجود ندارد، یورش
می برد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر