نیاموخته های چپ ایران از شکست 28 مرداد
فرج سرکوهی
سرچشمه:
اخبار روز
http://www.akhbar-rooz.com
مسعود معمار
چپ نو
اینجا نه
می شود کتاب نوشت و نه بحث ریشه ای انجام داد.
بطور اختصار به مهمترین تمایز بین چپ سنتی و چپ
نو اشاره می کنم:
چپ سنتی
معتقد به مارکسیسم لنینیسم است اما چپ نو فراتر از ایدئولوژی به مارکسیسم می نگرد
و مثل چپ سنتی به عنوان کتاب مرجع و اصول تغییر ناپذیر نگاه نمی کند .
چپ نو از
منظر سیاسی، اولویت در برنامه ریزی را منطبق با شرایط جامعه تنظیم می کند نه اساسأ
از دید طبقاتی
و چپ نو
فاقد کلیشه از قبل آماده است مانند چپ سنتی.
چپ نو
بسته به امکاناتش سیاست ورزی می کند اما چپ سنتی در حیطه اصولش.
چپ نو از
فراکسیون درون حزبی استقبال می کند اما چپ سنتی ٫ به سانترالیسم پایبند است
چپ نو در
مواردی مصالح ملی را در اولویت قرار می دهد اما چپ سنتی از دید انترناسیونالیستی
با مسائل برخورد می کند.
مسعود بهبودی
«چپ» چپ نمای به اصطلاح «نو»
·
ما برای درک فقر فکری، فرهنگی، نظری و اسلوبی «چپ» نو همین
نکات مسعود معمار عزیز را مورد بررسی شتابزده قرار می دهیم:
چپ سنتی معتقد به مارکسیسم لنینیسم است اما چپ نو
فراتر از ایدئولوژی به مارکسیسم می نگرد و مثل چپ سنتی به عنوان کتاب مرجع و اصول
تغییر ناپذیر نگاه نمی کند.
(مسعود معمار)
1
·
حضرت مسعود معمار ایدئولوژی به چه معنی است؟
·
ایدئولوژی عبارت است از سیستم نظرات اجتماعی
(اقتصادی، سیاسی، حقوقی، تربیتی، هنری، اخلاقی، فلسفی و غیره) که بیانگر منافع طبقاتی معینی اند و شامل هنجارهای رفتاری،
موضعگیری ها و ارزش گذاری های مطابق با آنها می شوند.
· (دایرة
المعارف روشنگری )
2
·
منظور از مارکسیسم «فراتر از ایدئولوژی» چیست؟
· مارکسیسمی که فراتر از « سیستم نظرات اجتماعی (اقتصادی،
سیاسی، حقوقی، تربیتی، هنری، اخلاقی، فلسفی و غیره)» باشد، چه می تواند باشد؟
·
شما حتما خواهید گفت که نمی دانید.
·
ولی ما می دانیم.
·
چنین مارکسیسمی همه چیز خواهد بود، به غیر از مارکسیسم.
·
مقوله «آموزش ایدئولوژی» یکی از مهمترین و معاصر ترین مقولات فلسفی است.
·
مراجعه کنید به آموزش
ایدئولوژی در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
·
طبقه حاکمه (امپریالیسم) در مقیاس تمام ارضی می کوشد که طبقه کارگر را
ایدئولوژی زدائی کند.
·
احتمالا «چپ» نو نیز یکی از شگردهای طبقاتی و دیالک تیکی طبقه
حاکمه است.
·
ما متأسفانه هنوز فرصت مطالعه آثار «چپ» کهنه و نو را پیدا
نکرده ایم.
·
ولی همین نکات که شما بر شمرده اید، برای ما در زمینه شناخت
چپ نو مائده واره و ارزشمند و مفید اند.
3
·
کی و کجا چپ سنتی به مارکسیسم ـ لنینیسم (که ایدئولوژی بی
چون و چرای طبقه کارگر است) «به عنوان کتاب مرجع و اصول تغییر ناپذیر» نگریسته
است؟
·
ما که در مارکسیست ـ لنینیست بودن خود و بنا بر تحریف «چپ»
نو در چپ سنتی بودن خود کمترین تردید را
نداریم، یک هزارم آثار کلاسیک های مارکسیسم ـ لنینیسم را نخوانده ایم، نیازی هم به
خواندن آنها نمی بینیم.
· «چپ» نو هنوز چپ
سنتی را نمی شناسد.
·
چپ سنتی کتاب مقدس نداشته و ندارد.
·
چپ سنتی مارکسیسم ـ لنینیسم را به مثابه علم (علمی از طراز علوم ریاضی، طبیعی و امثالهم) تلقی می کند و تئوری و اسلوب آن را به توصیه مارکس
از آن خود می کند و بدین طریق به خوداندیشی و خودمختاری نظری و عملی دست می یابد.
·
این یعنی فاتحه ای بلند بر کتب مقدس از هر نوع!
·
اگر چپ سنتی چنین می بود که «چپ» نو ادعا می کند، لنینیسم هرگز
نمی توانست پدید آید و جهانگیر شود.
·
لنینیسم چیزی جز مارکسیسم
جهان تحت سیطره امپریالیسم (فاز بعدی سرمایه داری) نیست.
·
تشکیل لنینیسم خود
بهترین دلیل تجربی بر خلاقیت خروشان مارکسیسم است.
·
البته ما هرگز فکر نمی کنیم که «چپ» نو کمترین خبری از
مارکسیسم ـ لنینیسم داشته باشد.
چپ نو از منظر سیاسی، اولویت در برنامه ریزی را
منطبق با شرایط جامعه تنظیم می کند نه اساسأ از دید طبقاتی.
(مسعود معمار)
1
·
با همین نکته مسعود
معمار عزیز ماهیت متعفن «چپ» نو برملا می گردد:
·
چون در پشت سر این فرمولبندی تق و لق و بی در و بی پیکر و بی
انسجام منطقی، تبلیغ تئوری امپریالیستی مبتنی بر ماورای طبقاتی بودن چیزها، پدیده
ها و سیستم های اجتماعی عربده می کشد:
·
برنامه ریزی عملی نه از موضع طبقاتی (البته منظور این است
که نه از موضع طبقه کارگر)، بلکه متناسب با شرایط جامعه.
·
منظور از یاوه « متناسب
با شرایط جامعه» چیست؟
·
مگر طبقه کارگر طبقه ای ماورای اجتماعی و شناور بر فراز جامعه
است تا موضعگیری طبقاتی چپ سنتی مردود شناخته شود؟
·
این جور چیزها بوی عوام فریبی می دهند.
·
ذره ذره هر چیز اجتماعی در جامعه طبقاتی خصلت طبقاتی دارد.
·
هرگز و به هیچ ترفندی نمی توان «از منظر سیاسی» و یا هنری و یا فلسفی و غیره «دید طبقاتی»
را دور زد:
·
هر بیت هر شعری، هر حالت هر تندیسی، هر نوای هر موسیقی ئی،
هر فرم هر عمارتی در تحلیل نهائی، دید طبقاتی معینی را نعره می کشد.
·
فقط باید شعور داشت و دید و شنید و شناخت.
و چپ نو فاقد کلیشه از قبل آماده است مانند چپ
سنتی.
(مسعود معمار)
·
چپ سنتی نه کلیشه ای است و نه کلیشه ای را برسمیت می شناسد.
·
چپ سنتی با شناخت افزار دیالک تیکی ـ ماتریالیستی کار می
کند و گنجینه عظیمی از مفاهیم و مقولات و
قوانین و تئوری های سربلند گذشته از محک پراتیک زنده زندگی در اختیار دارد که تک
تک آنها هم بدون استثناء فاتحه بلندی بر تفکر کلیشه ای و دگماتیکی است.
· «چپ» نو یا هنوز
چپ سنتی را نمی شناسد و یا قیاس به نفس می کند.
چپ نو بسته به امکاناتش سیاست ورزی می کند اما چپ
سنتی در حیطه اصولش.
(مسعود معمار)
1
·
از همین حکم شلم شوربا می توان به فقر مطلق فکری و فرهنگی
«چپ» نو پی برد:
·
امکان چه ربطی به اصول دارد؟
·
امکان در دیالک تیک امکان و واقعیت (به قول قدمای قرون وسطی
در دیالک تیک بالقوه و بالفعل) مطرح می شود.
2
·
گذشته از این، سیاست ورزی کذائی به کنار، چگونه می توان در
بی اعتنائی به اصول عرصه مربوطه، کار کرد؟
·
حتی عمله و دهقان بدون اصول مربوط به معماری و کشاورزی نمی
تواند کاری معنامند انجام دهد، چه برسد به شیمیست، بیوشیمیست، فیزیکدان، بیولوگ، جامعه
شناس، روانشناس و غیره.
·
مگر مثلا بدون تسلط به مقولات، مفاهیم و اصول شیمی می توان وارد آزمایشگاه شد
و سالم و سلامت به خانه برگشت؟
3
·
مگر امکانات آدمی مطلق و لایتغیر و منجمد و همیشه همان اند؟
·
مگر نمی توان با توجه به دیالک تیک امکان و واقعیت به توسعه
امکانات خویش مبادرت ورزید؟
·
اگر «چپ» خیلی خیلی نو و تر و تازه فاقد شعور و شناخت است،
مگر نمی تواند از صفر شروع کند و به آموزش شکیب مند مفاهیم و مقولات و اصول و قوانین مارکسیسم ـ
لنینیسم بپردازد و امکانات نظری، اسلوبی و معرفتی ـ نظری لازم را برای تفکر و عمل
کسب کند؟
·
پای بندی به اصول، انضباط مندی و پرنسیپ مندی با توسعه
امکانات که منافات ندارد.
·
اتفاقا بدون انضباط در هر زمینه و در هر عرصه نظری و عملی
نمی توان موفقیت حاصل کرد.
·
خود ولادیمیر لنین تجسم و الگوی پای بندی به اصول و انضباط
عملی و نظری بوده است.
·
در شلم شوربای پر هرج و مرج که نمی توان زندگی، کار و پیکار
کرد.
چپ نو از فراکسیون درون حزبی استقبال می کند اما
چپ سنتی ٫ به سانترالیسم پایبند است.
(مسعود معمار)
1
·
«چپ» نو و خود مسعود معمار عزیز بهتر است که قبلا لبی از چشمه زلال
و لایزال دیالک تیک ماتریالیستی تر کنند و بعد به منبر روند و موعظه آغاز کنند:
2
·
چون ضد دیالک تیکی سانترالیسم نه فراکسیونیسم، بلکه دموکراتیسم است.
·
دیالک تیک سانترالیسم و دموکراتیسم یکی از شناخت افزارهای
ارجمند ماتریالیسم تاریخی است.
·
سانترالیسم چپ سنتی (مارکسیستی ـ لنینیستی) دموکراتیسم را
پیش شرط خود قرار می دهد:
·
کمیته مرکزی حزب کمونیست از آسمان نازل نمی شود، بلکه
بوسیله توده حزبی انتخاب می شود:
·
اگر در احزاب کمونیست دیالک تیک یاد شده مخدوش گشته بیشتر
به دلیل سرکوب بی رحمانه احزاب کمونیست بوده است و نه به دلیل عدم پای بندی به
اصول و دموکراسی حزبی.
·
توسعه و حمایت بی شائبه از دموکراسی در همه واحدهای اجتماعی
اولین رهنمود کلاسیک های مارکسیسم در مانیفست حزب کمونیستی بوده است.
·
چپ سنتی بطور سنتی، همیشه و همه جا منادی و مدافع اصیل ترین
دموکراسی بوده است.
3
·
از «چپ» نو چه پنهان، که بدون سانترالیسم و یا با تقویت
فراکسیونیسم حتی شرکت کوچکی نمی تواند اداره شود و کار کند، چه برسد به حزب طبقه
از هر نوع.
·
هر واحد اجتماعی از خانه تا مدرسه به سانترالیسم نیاز دارد.
·
سانترالیسم حزب کمونیستی اما به میزان دموکراسی درون حزبی تقویت
و تحکیم می شود و کسب اعتبار می کند.
4
·
ایراد دیگر «چپ» نو در دفاع از فراکسیونیسم را باید با توجه
به مقوله فلسفی حقیقت بررسی کرد:
·
حقیقت همیشه و در
همه موارد و زمینه ها و عرصه ها عینی است و لذا در آن واحد و در عرصه واحد نمی
تواند همزمان دو حقیقت وجود داشته باشد.
·
به همین دلیل اختلاف نظر در درون هر حزب سیاسی به معنی وجود
حقایق متعدد نیست.
·
تنها یکی از نظرات می تواند درست باشد و نه همه آنها.
·
فاجعه اما این است که در صورت عدم بلوغ نظری و اسلوبی هیچ
نظری در حزب درست نباشد.
·
ورشکستگی نظری و شکست عملی خیلی از جنبش ها و احزاب در همین
چشم اسفندیار آنها ست و از اهمیت عظیم تئوری و اسلوب پرده برمی دارد.
چپ نو در مواردی مصالح ملی را در اولویت قرار می دهد
اما چپ سنتی از دید انترناسیونالیستی با مسائل برخورد می کند .
(مسعود معمار)
1
·
این ادعا که چپ مارکسیستی ـ لنینیستی از دید
انترناسیونالیستی با مسائل برخورد می کند، نیز از بی خبری «چپ» نو و مسعود معمار
عزیز از دیالک تیک ماتریالیستی خبر می دهد:
2
·
چپ کهنه و نو به کنار، هیچ کسی و هیچ دسته و گروهی و حتی
هیچ گیاه و جانوری نمی تواند بسته به مصالح ملی و یا بین المللی عمل کند و به مسلخ
نرود.
·
چیزها، پدیده ها و سیستم های هستی بطور کلی جولانگاه دیالک
تیک عینی اند:
·
اصلا نمی توان از دیالک تیک داخلی و خارجی راه گریزی به
بیرون پیدا کرد.
·
دیالک تیک ملی و بین المللی نیز بسط و تعمیم دیالک تیک
داخلی و خارجی است.
3
·
چپ مارکسیستی ـ لنینیستی همیشه و همه جا به رعایت دیالک تیک
عینی موظف است.
·
بر خلاف دعاوی «چپ» نو و مسعود معمار عزیز چپ مارکسیستی ـ
لنینیستی در داربست دیالک تیک ملی و بین
المللی اندیشه و عمل می کند:
4
·
نه طبقه کارگر و نه حزب آن، هیچکدام بی وطن نبوده و نیستند.
بی وطن نیستیم ای انیران
وطنی هست مرا، نامش ایران!
(احسان طبری)
·
طبقه کارگر و حزبش وطن پرست ترین، ملی ترین و ضمنا
انترناسیونالیستی ترین طبقه و حزب بوده اند و خواهند بود.
5
· ناسیونالیسم و پاتریوتیسم (ملی و میهن پرستی) پرولتری در پیوند دیالک تیکی ناگسستنی با
انترناسیونالیسم (همبستگی بین الملی) قرار دارند و پیوند دیالک تیکی این دو قطب را
حتی با بمب اتم نمی توان از هم گسست.
· «چپ» نو بهتر
است که قبل از کاری، سری به کلاس های اکابر بزند و بعد در جامعه عرض اندام کند.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر