توانا
بود هر که "دارا" بود
ز
"ثروت" دل پیر برنا بود
·
عنوان این شعر جهانگیر صداقت فر از محتوای آن پرده برمی
دارد:
·
این شعر میدان
رویاروئی جهانگیر صداقت فر با ابوالقاسم فردوسی است.
·
اختلاف نظری آشکار میان دو شاعر با فاصله زمانی حدود 1000
سال.
·
ما باید بر طبق معمول، این شعر را نخست تجزیه و بعد تحلیل کنیم.
توانا
بود هر که "دارا" بود
ز
"ثروت" دل پیر برنا بود
·
معنی تحت اللفظی بیت (عنوان شعر):
·
پیش شرط توانائی، ثروتمندی است و پیش شرط برنائی، ثروت است.
1
توانا
بود هر که "دارا" بود
· جهانگیر صداقت فر بر خلاف حکیم طوس، پیش شرط توانائی را نه
دانائی، بلکه دارائی می داند.
· نظر شاعر در این مصراع را سعدی پیشاپیش نمایندگی کرده
است:
هر که را زر در ترازو ست، زور در
بازو ست.
· بنظر سعدی، توانا بود هر که دارا
بود.
· یعنی برای توانا شدن باید زر اندوزی
کرد.
· ما در روند تحلیل اشعار و افکار
سعدی بکرات به این نتیجه رسیده ایم که بندرت می توان در مقیاس جهانی حتی مکتبی فلسفی
و یا معرفتی ـ نظری پیدا کرد که خطوط اساسی اش در گنجینه فلسفی شیخ شیراز یافت نشوند.
2
· اکنون بار دیگر همین پدیده را
تجربه می کنیم:
· شاعری چندین قرن پس از مرگ سعدی،
به همان نتیجه ای می رسد که سعدی رسیده است.
· سؤال اما این است که چرا و به چه
دلیل؟
· ما به احتمال قوی در روند تحلیل
این شعر به این پرسش نیز پاسخ خواهیم یافت.
3
هر که را زر در ترازو ست، زور در
بازو ست.
· سعدی با حکیم طوس اختلاف نظر جدی دارد:
· حکیم طوس پیش شرط توانائی را دارائی معنوی (دانائی)
می داند.
· سعدی اما پیش شرط توانائی را بسان جهانگیر صداقت فر دارائی
مادی (زر) می داند.
· دارائی بنظر ما همیشه دیالک تیکی از مادی و معنوی
است.
4
هر که را زر در ترازو ست، زور در
بازو ست.
· بنابرین می توان گفت که حکیم طوس و شیخ شیراز هر
کدام نصفی از حقیقت عینی را نمایندگی کرده اند.
· تئوری سعدی در این زمینه ـ بی اعتنا به اینکه خود
او به عمق آن واقف بوده و یا نه ـ عطر ماتریالیستی ـ تاریخی با خود دارد:
· سعدی ثروت مادی را منشاء قدرت می داند.
· می توان گفت که حق با سعدی است:
· قدرت اقتصادی تعیین کننده قدرت سیاسی و اجتماعی و
فکری و فرهنگی و غیره است.
5
هر که را زر در ترازو ست، زور در
بازو ست.
· کشف بزرگ مارکس موسوم به تز «درک ماتریالیستی تاریخ»
نیز حاکی از آن است که بنی بشر قبل از پرداختن به تفکر، هنر، فلسفه، اخلاق، مذهب و
غیره باید نیازهای اولیه خود را تولید کند:
· خوراک، پوشاک، مسکن و غیره را.
· یعنی ثروت اجتماعی را.
· با شکم خالی نمی توان کسب دانش کرد، کتاب خواند، شعر
گفت، فلسفه بافی کرد، موعظه مذهبی و یا اخلاقی شنید.
· تولید مایحتاج اولیه بر معنویات تقدم دارد.
6
توانا بود هر که دانا بود.
· نظر حکیم طوس نیز به نوبه خود درست است:
· دانائی پیش شرط توانائی است.
· هیچ کاری بدون شناخت و شعور امکان پذیر نیست:
· هر کاری از کله می گذرد:
· هر کرد و کاری اندیشیده، برنامه ریزی شده و
هدفمند است:
· عمله و بنا قبل از بنای خانه، مدل فکری خانه را
باید در کله خود بسازند.
· بعد با مواد و مصالح ساختمانی مدل فکری خانه را
مادیت بخشند.
· بنابرین می توام گفت که توانا بود هر که بلحاظ
مادی و معنوی دارا بود.
7
ز
"ثروت" دل پیر برنا بود
· جهانگیر صداقت فر با صدور این حکم عملا در مقابل
حکیم طوس جبهه می گیرد:
· حکیم طوس دانش را سرچشمه برنائی انسانی می داند.
· جهانگیر صداقت فر اما ثروت مادی را.
· بنظر ما حق با حکیم طوس است.
· شناخت و شعور (فلسفه، خرد) به شادابی روح و به برنائی روحی و روانی
انسانی منجر می شود، حتی اگر ثروت چشمگیری در دسترس نباشد.
· در غیاب دانش اما ثروت چه بسا به تخریب جسم و روح
منجر می شود.
· ثروت مادی اگرچه امنیت مادی نصیب ثروتمند می سازد، ولی در غیاب شناخت
و شعور می تواند به تخریب جسمی، روحی و روانی او منجر شود.
· بخش اعظم بیماران روانی از طبقات دارا تشکیل می
یابد.
· دلیل این اختلالات و نابسامانی های روحی و روانی
در شیوه زیست انگل واره و یا فارغ از رنج کار است.
· دختر شاه دست به انتحار می زند.
· مادرش از کلکسیون قرص های روانی سخن بر لب دارد.
· بنی بشر باید در روند کار و ببرکت کار ماهیت خود
را تحقق بخشد و به زندگی خود معنا دهد.
· ثروت اما بنی بشر را از رنج کار معاف می کند و به
ذلت معنوی و روحی و روانی می کشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر