۱۳۹۲ مرداد ۲۴, پنجشنبه

جهان و جهان بینی فروغ فرخزاد (40)


فروغ فرخزاد
(1313 ـ 1345)
(1934 ـ 1966)
تحلیلی از شین میم شین

عصیان بندگی
(1337)
  
آفریدی خود تو این شیطان ملعون را
عاصی اش کردی و او را سوی ما راندی

این تو بودی، این تو بودی، کز یکی شعله
دیوی این سان ساختی، در راه بنشاندی

·       معنی تحت اللفظی:
·       تو بودی که ابلیس نفرین شده را خلق کردی، بعد عاصی اش کردی و به جان بنی بشر انداختی.
·       تو بودی که از شعله اتش دیوی از این دست ساختی و بر سر راه بنی بشر نشاندی.

·       فروغ در این دو بیت به توضیح دوئالیسم خیر مطلق و شر مطلق از دیدگاه تئولوژی می پردازد:   

1
آفریدی خود تو این شیطان ملعون را
عاصی اش کردی و او را سوی ما راندی

·       از دید فروغ و تئولوژی میان ابلیس و خدا رابطه مخلوق و خالق بر قرار است.
·       ابلیس از دید تئولوژی اسلامی نیز یکی از ملائکه مقرب بوده و شب و روز مشغول عبادت خدا بوده است.  

2
آفریدی خود تو این شیطان ملعون را
عاصی اش کردی و او را سوی ما راندی

·       ابلیس اما به دلیل عدم اطاعت از دستور خدا نفرین شده است.
·       ابلیس به سجده در مقابل محصول کار خدا، یعنی حوا و آدم حاضر نشده و به دلیل این نافرمانی تنزل درجه و مقام یافته و از درگاه الهی طرد شده است.
·       این پدیده و روند، انعکاس پدیده و روندی زمینی است:
·       وقتی بنده، رعیت، پرولتر، نوکر، کلفت و زیر دست از فرمان ارباب سرپیچی کند، او هم به نوبه خود از بارگاه طبقه حاکمه طرد می شود.
·       خدا در این مورد بخصوص نیز انعکاس آسمانی ـ انتزاعی خدایان زمینی (طبقه حاکمه) است.  

3
آفریدی خود تو این شیطان ملعون را
عاصی اش کردی و او را سوی ما راندی

·       فروغ باعث عصیان ابلیس را خدا می داند.
·       فروغ در این مورد از تئولوژی فاصله می گیرد و تئوری خاص خود را در این زمینه نمایندگی می کند:
·       بنظر فروغ خدا به دلیل خود خواهی و خردستیزی ملک مقرب خود را به تنگ می آورد و عاصی می کند.
·       در این استنباط فروغ رابطه ابلیس و خدا به رابطه زن و مرد در جامعه ایران شباهت عمیق پیدا می کند:
·       جماعت مرد هم چه بسا به دلیل خود خواهی و خردستیزی، جماعت زن را به تنگ می آورند و عاصی می سازند.
·       (البته در حالات استثنائی عکس این روند و روال هم صورت می گیرد.)

4
آفریدی خود تو این شیطان ملعون را
عاصی اش کردی و او را سوی ما راندی

·       خدا پس از عاصی کردن ابلیس، برای نجات از شر او، نخست او را نفرین و بعد طرد می کند و به جان بنی بشر می اندازد.

·       تناقض منطقی تئولوژی نیز همین جا ست:
·       خدا ابلیس را وسیله وسوسه بنی بشر قرار می دهد و بعد کسانی را که به وسوسه ابلیس تن در داده اند به عذاب الیم محکوم می کند.
·       در همین مورد چندین تناقض منطقی مطرح می شود:

الف

·       تناقض اول این است که بدون مشیت الهی هیچ پدیده ای پدید نمی آید.
·       اگر خدا نخواهد نه ابلیس می تواند کسی را وسوسه کند و نه کسی وسوسه می شود.

ب

·       تناقض دوم عبارت از این است که اگر وسوسه بنا بر مشیت الهی رخ می دهد، به چه دلیل باید بنده اغفال گشته مجازات شود؟

ت

·       تناقض سوم عبارت از این است که چرا نه علت، بلکه معلول به مؤاخذه کشیده می شود:
·       چرا نه وسوسه گر، بلکه وسوسه شونده به عذاب الیم محکوم می شود؟

5

·       تئولوژی برای نجات از این تناقضات منطقی به دیالک تیک جبر و اختیار متوسل می شود تا خود را از مخمصه نجات دهد:
·       تئولوژی مشیت الهی را به مثابه جبر جا می زند و برای بنی بشر اختیار قائل می شود.
·       بدین طریق انسان از سیطره مطلق الهی تا حدودی رهائی می یابد تا مرتکب خطا شود و به دلیل خطا مجازات گردد.

6
این تو بودی، این تو بودی، کز یکی شعله
دیوی این سان ساختی، در راه بنشاندی

·       فروغ بر طبق آیات قرآن برای ابلیس منشاء آتشین قائل می شود:
·       بنظر فروغ خدا ابلیس را از شعله آتش آفریده است.

·       دلیل نافرمانی ابلیس هم به روایت قرآن همین بوده است:
·       بنظر ابلیس آتش ارجمند تر از خاک است و ملکی که منشاء آتشین دارد نباید در مقابل حوا و آدم که منشاء خاکی دارند، سجده کند.  
·       در همین دلیل منسوب به ابلیس کذائی راسیسم (نژاد پرستی)  لانه کرده است.

·       پیامبر اسلام به هنگام تبلیغ دین جدید با رقیب نیرومندی به نام آئین زرتشت مواجه بوده است که آتش را مقدس می دانست.
·       به احتمال قوی قائل شدن منشاء آتشین به ابلیس از سوی پیامبر، ابلیس واره جا زدن آئین زرتشت بوده است.

 مهلتش دادی که تا دنیا به جا باشد
با سرانگشتان شومش آتش افروزد

لذتی وحشی شود در بستری خاموش
بوسه گردد بر لبانی، کز عطش سوزد

·       معنی تحت اللفظی:
·       تو بودی که به ابلیس مهلت آتش افروزی در دنیا را دادی.
·       تو بودی که توان استحاله خویش به لذتی وحشی در بستری خاموش را به او دادی.
·       تو بودی که توان بوسه گشتن بر لبان تشنه از شهوت را به او دادی.

1
مهلتش دادی که تا دنیا به جا باشد
با سرانگشتان شومش آتش افروزد

·       فروغ در این بیت از تناقض منطقی یاد شده پرده برمی دارد:
·       او وسوسه ابلیس را دسیسه و ترفند خدا می داند تا بهانه ای برای انسان ستیزی خویش پیدا کند.

2
لذتی وحشی شود در بستری خاموش
بوسه گردد بر لبانی، کز عطش سوزد

·       این برداشت فروغ از دیالک تیک ابلیس در تئولوژی پرده بر می دارد:
·       تئولوژی ابلیس را در دیالک تیکی درونی ـ برونی مطرح می سازد:

الف

·       ابلیس درونی نفس اماره نامیده می شود:
·       نفس فرمانده و اغواگر.
·       منظور تئولوژی در حقیقت غرایز طبیعی و  قدر قدرت بشری است.
·       تئولوژی بدین طریق بهانه ای برای تحقیر غرایز انسانی سرهم بندی می کند تا به تبلیغ تئوری ریاضت بپردازد و به تحقیر لذت.
·       هدف تئولوژی انحصاری کردن لذت به طبقه حاکمه است.

ب

·       ابلیس برونی که همان ابلیس تئولوژیکی است.

3
لذتی وحشی شود در بستری خاموش
بوسه گردد بر لبانی، کز عطش سوزد

·       فروغ در این بیت، غریزه جنسی را، نیازهای عاطفی، احساسی و جنسی طبیعی را به معنی استحاله ابلیس به بوسه و لذت و توحش و غیره تفسیر و عملا تحریف می کند.
·       این ابیات فروغ نشاندهنده سطح نازل دانش علمی و نظری او ست.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر