۱۳۹۲ مرداد ۱۳, یکشنبه

هراس

  
اباذر غلامی (1333 ـ 1390)
شاعر و ترانه سرای گیلانی
از روستای خمیران بندر انزلی
آثار به‌ چاپ رسیده‌ از اباذر:
مجموعهٔ «اشعار رنج و برنج» (۱۳۸۰)
«سلِ کولِه توسه ‌دار» (۱۳۸۲)
«فصل پنجم زمین» (۱۳۸۷)
کتاب پژوهشی «بازی‌ های محلی گیلان» (۱۳۹۲)
بیوگرافی:
اباذر غلامی در سال ۱۳۳۳ در روستای خمیران از توابع بندر انزلی زاده شد.
دورهٔ ابتدایی و متوسطه را در خمیران و انزلی گذراند.
پس از اخذ دیپلم به‌ خدمت ارتش در آمد، از دانشکدهٔ افسری لیسانس علوم  نظامی گرفت و تا درجهٔ سرگردی ارتقا یافت.
اباذر که زادهٔ رنج بود و با زحمتکشان پیوندی عمیق داشت، در سال ۱۳۵۸ با مراجعه به یک کتابفروش توده ‌ای در کنار خیابان در شهر قزوین، علاقمندی خودرا به حزب توده ایران، حزب توده‌ ها بیان کرد.
اباذر تا روز دستگیری خود در اردیبهشت ۱۳۶۲ عضو تشکیلات نظامی مخفی حزب تودهٔ ایران بود و پس از دستگیری به ۱۰ سال زندان در زندان رجایی شهر (گوهر دشت) محکوم شد.
اباذر که دارای قریحه شاعرانه پر احساسی بود و از اوایل دههٔ پنجاه به سرودن شعر رو آورده بود، در زندان نیز با سرودن اشعار انقلابی، گرمابخش محفل همبندان خود بود.

اباذر پس از نجات از مهلکهٔ مرگ فاجعۀ  قتل‌ عام زندانیان سیاسی در تابستان سال ۱۳۶۷ (فاجعهٔ ملی)، در اسفند ماه آن سال با اعلام عفو عمومی از زندان آزاد شد.
اباذر پس از آزادی از زندان در کنار کار مستمر و زندگی خویش به کارهای فرهنگی در استان گیلان رو آورد و سرودن شعر را نیز رها نکرد.
اشعار فارسی و گیلکی او در نشریات محلی به ‌چاپ می رسیدند.
سرانجام، در اسفند سال ۱۳۹۱ قلب پر مهر اباذر در اثر بیماری سرطان از تپش ایستاد و طبقهٔ کارگر و توده‌ ‌یکی دیگر از شعرا و سرداران فروتن خود را از دست داد.
دریغ!
یاد خروشانش به یاد باد !

 هراس 

(رشت ۱/۱۰/۷۴)

·       نمی رود ز خیالم که در برم تو نیایی
·       تو مغز میوه ‌ی عشقی، شکوه نور و صدایی
        
·       اسیر درد مدامم، غریب خانه خویشم
·       عزیز گم شده‌ ی من، بگو بگو که کجایی؟
     
·       زمانه رو به تباهی، گرفته رنگ سیاهی
·       شکسته ذوق پریدن ز مرغکان هوایی
     
·       هوای خانه قلبم چنان ز یاد تو پر شد
·       برای عطر شقایق دگر نمانده فضایی
     
·       ز هیچ نسخه ندیدم شفای زخم دلم را
·       در انتظار تو هستم، فقط تویی که شفایی

·       تولدم به خزان بود و عمر من به زمستان
·       چرا نبینمت آخر، بهار باور مایی

·       بلور روشن اشکم نشسته بر در و دیوار
·       همیشه کوچه ی «باز و گشوده» ‌ام که بیایی
       
·       هراس من همه این که بمیرم و نتوانم
·       ببیمنت که شکفتی، گل قشنگ رهایی

پایان 

سرچشمه:
سایت مهر


ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری  

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر