شین میم شین
آتش به تار و پود پلاس سیاه شب
افکنده پیچ و تاب
مشتاق در شنیدن دنباله سخن
سهراب
دارد بسی شتاب
·
معنی تحت اللفظی:
·
آتش به تار و پود پلاس شب پیچ و تاب انداخته است و سهراب می
خواهد که هر چه زودتر مابقی پاسخ حکیم طوس را بشنود.
·
دلیل این شتاب سهراب، هراس از توقف قطعی تپش قلب است.
·
همینگوی در قصه «پیر مرد و دریا» می نویسد که پیران کمخواب و سحرخیز اند.
· شاید دلیل این پدیده نیز «فریاد مستمر جرس مبنی
بر بستن سریع محمل ها باشد.» (حافظ)
«آن دم که خود پذیره شدی
مهره پدر
یاقوت دانه شهره گیتی را
بستی به بازوان
در از بلا به خویش گشودی و در نخست
باید که راز فاجعه در سنگ سرخ جست
·
معنی تحت اللفظی:
·
وقتی مهره پدر را پذیرا شدی و آن یاقوت دانه مشهور گیتی را
بر بازوی خود بستی، خود داوطلبانه در بلا را به روی خود گشودی.
·
به همین دلیل راز فاجعه را باید در سنگ سرخ جست.
1
·
سیاوش در این بند شعر، برای تبیین منظور خویش دیالک تیک
بستن و گشودن را با زبردستی استه تیکی خاصی به کار می بندد:
·
بستن مهره به بازو و گشودن در بلا به روی خویش.
2
·
این اما پاسخ دندانشکنی از سوی حکیم طوس به سهراب است.
·
سهراب و رستم در تمام این مدت راز فاجعه (تراژدی) را در همه
چیز واقعی و واهی خارجی جسته اند و نه در خویشتن خویش.
·
هر دو خود را و همدیگر را به آب زمزم شسته اند و بی تقصیر
جا زده اند.
·
حکیم طوس (و در حقیقت سیاوش) تقصیر را نخست در خود سهراب می
داند.
·
ولی چه دانستنی!
3
·
سهراب به توصیه مادر مهره پدر را به بازوی خود می بندد تا
بدین ترفند رستم فرزند خود را از دشمن تمیز دهد.
·
این اما به چه معنی است؟
·
این بدان معنی است که رودابه درگیری فرزند با پدر را اجتناب
ناپذیر می داند:
·
این در طبیعت جامعه طبقاتی است که برادر با برادر و فرزند
با مادر ـ پدر در افتد.
·
این ضمنا راه چاره ای است که مادر می اندیشد و عملی می سازد.
4
·
می توان گفت که حکیم طوس اکنون برای توضیح فاجعه، دیالک تیک
جبر و اختیار (ضرورت و آزادی) را به شکل دیالک تیک مرگ و مهره بسط و تعمیم می دهد:
·
برای مصون ماندن از مرگ بدست پدر و یا پسر مهره شهره به
بازوی پسر بسته می شود:
·
اگر رویاروئی پسر با پدر در جامعه طبقاتی اجتناب ناپذیر (جبر)
است، انسان می تواند به ترفندی راه خروجی از بن بست جبر بیاندیشد و رودابه می
اندیشد.
·
به همین نیت مهره شهره را در اختیار فرزند قرار می دهد تا
به هنگام رزم با ناشناسان بر بازو ببندد و مانع تشکیل تراژدی جانفرسای پدر کشی و
یا فرزند کشی شود.
5
·
بدین ترفند، هم نسبیتی در جبر قدر قدرت جاری می شود و هم
فاعلیت (سوبژکت وارگی) انسانی در قبال جبر کور تحقق می یابد.
·
سیاوش در هر صورت از قول حکیم طوس خصلت مقدر و مطلق تراژدی
را نفی می کند و گشتاوری از اختیار و داوطلبی در آن جاری می سازد:
·
بستن مهره به بازو به معنی آمادگی خود خواسته به نبرد و
عملا پیش شرط قرار دادن درگیری با پدر و هر کس دیگر و گشودن در بلا به روی خویش است.
6
و در نخست
باید که راز فاجعه در سنگ سرخ جست
·
تصور ما این است که سیاوش در سراسر تراژدی مهره سرخ، تراژدی
خود و همگنان خود را نیز به تبیین می نشیند.
·
پذیرش سنگ سرخ در تصور سیاوش می تواند گزینش راه پرولتاریا
باشد.
·
به معنی بدوش کشیدن داوطلبانه ی پرچم سرخ سوسیالیسم باشد.
·
در این مورد نیز دیالک تیک جبر و اختیار در کار است:
·
مبارزه طبقاتی به توده تحمیل می شود و توده داوطلبانه زره
رزم در بر می کند و وارد میدان مقاومت و مبارزه با خصم بمراتب قوی تر می شود.
·
به همین دلیل باید راز فاجعه را، راز از دست دادن عزیزان بی
جانشین کیمیا واره را، راز دیدن چهره تکیده و زجر دیده مادران و خواهران و پدران و
برادران خویش را، راز آوارگی، دربدری، تحقیر و ذلت مادی و معنوی را در سنگ سرخ جست
که داوطلبانه به بازوی توده بسته می شود:
·
دیالک تیک مبارزه طبقاتی همین است.
·
دیالک تیک جبر رزم و پذیرش داوطلبانه و آگاهانه رزم (اختیار)
همین است.
·
قوت احتمال این استنباط ما در ادامه شعر آشکار خواهد شد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر