7 سال پس از خاموشی به
آذین
به قلم رضا
نافعی
سرچشمه:
صفحه فیس بوک
رضا نافعی
(این گفتار در همایش شهر کلن «به یاد به آذین» روز
جمعه 2006 /07/07 در تئاتر آرکاداش خوانده شده است.)
تحلیلی از
شین میم شین
پیشکش به کاظم انصاری و یاد خروشانش
رضا نافعی
سخن را به کرانه می رانم با او به ساحل می
نشینم و به توصیف به آذین از شامگاه گوش می سپارم:
«روز گذشت.
خورشید در افق می میرد.
هوا از جنبش ایستاده.
جز آوای جادوئی دریا هر نوائی فروکش کرده است.
دریا سخن می گوید، – تنها و خود همه.
این سرنوشت او ست.
تا جهان بوده، با خود گفته و از خود پاسخ شنیده
است.
اما ، در این ساعت، همهمۀ انبوهش خاموشی سر شب را
سنگین تر می نماید .
بر شن های ساحل ، کودک بازیگوش ـ ناگهان ـ به خود
می آید .
سر بر می دارد و با چشمان گشاده از حیرت، خود را
با دریا تنها می یابد .
همبازی ها یک یک رفته اند.
او چرا درنگ می کند؟
آبی دریا تیره و تیره تر می گردد.
تودۀ درختان جنگل در دور دست سیاهی می زند.
در خانه های پیرامون، چراغ روشن می شود.
زوزۀ شغالان از دور .
قار قار غوکان از نزدیک.
کودک، ترس نه، دلشوره ای دارد.
باید برود.
اما این کپه ی به بازی فراهم آمده ی گوشماهی را
چه کند؟
این هدیه ی دریا ست، با چیزکی هم از خود او و
شادی یک روزش.
یک دم بر آن می شود تا آن همه را ـ مشت مشت ـ پرتاب کند و باز به دریا بسپارد.
اما نه.
بگذار باشد و فردا دستمایه ی بازی کودکی یا
کودکانی دیگر شود.
آری اینک این شما و این گوشماهی های کنار دریا…
پایان
·
این فراز واپسین اثر به آذین فوق
العاده شاعرانه و ضمنا فوق العاده زیبا ست.
·
پیر پرولتاریا خویشتن را بسان
کودکی خردسال تصور و تصویر می کند.
·
به آذین در مصاحبه ای نیز که در سایت موسوم
به «نگرش» به صورت نوار صوتی منتشر شده، از خاطرات خردسالی رهائی ندارد.
·
حافظه نیرومند همه لحظه های زیست
را در لوح ضمیر شاعر با دقتی مینیاتوری حک کرده است.
·
به آذین در هیئت خردسالی تیز اندیش، گوشماهی
های صید کرده از دریای مثنوی را برای ما ـ بظاهر زندگان ـ به میراث می نهد و می
رود.
·
ما میراث او را حتی الامکان علمی، عینی،
رئالیستی و دیالک تیکی تحلیل کرده ایم و برای نسل معاصر و آتی به میراث می نهیم.
·
تا آنها نیز تحلیل واره ما را به
متا تحلیل عینی ـ علمی ـ رئالیستی ـ دیالک تیکی بسپارند.
· میراث پیشینیان باید به تبر تحلیل دیالک
تیکی سپرده شود، یعنی جنبه ها و جوانب مثبت و مفید آن حفظ، تصحیح و تدقیق شود و بلحاظ
کمی و کیفی توسعه داده شود و جنبه ها و
جوانب منفی و مخرب آن حذف شود و بسان هر میراث مادی و معنوی کهنه و فرسوده به موزه
تاریخ سپرده شود.
·
تفاوت جانور با انسان نیز عمدتا در
همین خصیصه است:
·
نفی دیالک تیکی میراث مادی، فکری و
فرهنگی پیشینیان.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر