کجا دیدی که علم آمخته پیری
شود برنا دل از روشن ضمیری ؟
توانگر باشی ار تو، دل جوانی
نخواهی پیر شد تا گنج بانی
· معنی تحت اللفظی:
· کجا دیده ای که پیر دانشمندی به برکت دانش برنا
شود؟
· اگر کسی توانگر باشد، دلش جوان می گردد و تا
زمانی که گنج دارد، پیر نمی شود.
· شاعر پس از نفی ادعای حکیم طوس، بلافاصله به
استدلال می پردازد:
1
کجا دیدی که علم آمخته پیری
شود برنا دل از روشن ضمیری؟
· شاعر برای اثبات بطلان حکم حکیم طوس، مبنی بر
اینکه «ز دانش دل پیر برنا بود»، دیالک تیک وسیله و فونکسیون را به شکل دیالک تیک
روشن ضمیری و برنا دلی بسط و تعمیم می دهد:
· بنظر شاعر روشن ضمیری به مثابه وسیله قادر به
انجام فونکسیون مورد نظر حکیم طوس، مبنی بر برنا سازی دل پیر نیست.
· شاعر در این زمینه دلیل تجربی نمی بیند.
2
کجا دیدی که علم آمخته پیری
شود برنا دل از روشن ضمیری؟
· ضمنا می توان گفت که شاعر دیالک تیک علت و معلول
را نیز به شکل دیالک تیک علم آموزی و روشن ضمیری از سوئی و دیالک تیک روشن ضمیری و
برنا دلی از سوی بسط و تعمیم می دهد و انکار می کند:
· بنظر شاعر، علم آموزی ـ به مثابه علت ـ معلول روشن
ضمیری را و روشن ضمیری ـ به مثابه علت ـ معلول برنا دلی را به دنبال نمی آورد.
· دلیل شاعر در این مورد نیز این است که تجربه چنین
چیزی را نشان نمی دهد.
3
توانگر باشی ار تو، دل جوانی
نخواهی پیر شد تا گنج بانی
· شاعر در این بیت، نظر حکیم طوس را وارونه و جای
علت و معلول را عوض می کند:
· در قاموس شاعر، توانگری ـ به مثابه علت ـ معلول دل
جوانی را و گنج بانی ـ به مثابه علت ـ معلول همیشه جوانی را به دنبال می آورد.
4
توانگر باشی ار تو، دل جوانی
نخواهی پیر شد تا گنج بانی
·
می توان
گفت که شاعر نیز دیالک تیک وسیله و فونکسیون را به شکل دیالک تیک توانگری و دل
جوان سازی و دیالک تیک گنج بانی و همیشه جوان مانی بسط و تعمیم می دهد تا عکس نظر حکیم
طوس را نمایندگی کند.
·
شاید شاعر دلایلی در اثبات نظر خویش داشته باشد.
·
خواهیم دید.
تو را ثروت رهاند از بلایا
نباشد مر تو را تشویش ِ فردا
ندیدم مفلسی را شاد باشد
مگر درویش ِ مادرزاد باشد!
· معنی تحت اللفظی:
·
ثروت اما تو را از بلایا نجات می دهد و دلت را از تشویش و
نگرانی فردا تهی می سازد.
·
مفلسی دیده نشده که شاد باشد.
·
مگر اینکه مفلس مادر زاد باشد.
1
تو را ثروت رهاند از بلایا
نباشد مر تو را تشویش ِ فردا
·
شاعر برای اثبات نظر جدید خود، دیالک تیک وسیله و فونکسیون را
به شکل دیالک تیک ثروت و رهائی از بلایا از سوئی و به شکل دیالک تیک ثروت و بی
تشویشی نسبت به فردا از سوی دیگر بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از
آن وسیله (ثروت) می داند.
·
شاعر برای این ادعای خود نیز دلایلی دارد:
2
ندیدم مفلسی را شاد باشد
مگر درویش ِ مادرزاد باشد!
·
دلیل شاعر این است که مفلس شاد نیست، مگر اینکه مفلس مادر
زاد باشد.
·
اما منظور از مفهوم «مفلس مادر زاد» چیست و به چه دلیل مفلس
مادر زاد همیشه شاد است؟
3
·
منظور شاعر از مفهوم مفلس مادر زاد به احتمال قوی کسی است
که ثروتی را از قوم و خویش خویش به ارث نمی برد و همانطور عریان و بی همه چیز می
زید که از مادر زاده شده است.
·
بدین طریق در قاموس شاعر توانگری و تهیدستی تا حدودی طبیعی
و مادر زادی تلقی می شوند و نه اکتسابی و اجتماعی:
·
یکی از مادر توانگر زاده می شود و دیگری تهیدست.
·
البته بعید است که شاعر به خصلت اکتسابی و اجتماعی ثروت
واقف نباشد.
·
شاعر اما با این مفهوم من درآوردی خواه و ناخواه جوی آبی به
آسیاب ایدئولوژی طبقه حاکمه روان می سازد.
·
خواننده بی آنکه متوجه شود، به این باور ضمنی می رسد که
توانگر و فقیر نه در جامعه طبقاتی بلکه در شکم مادر چاق و لاغر می شوند.
4
·
ایراد بینشی شاعر و یا شاید ترفند ایدئولوژیکی او این است
که به حلقه علی معینی در زنجیر علی (علت و معلولی) می چسبد و به حلقات قبلی و بعدی اعتنائی معطوف
نمی دارد:
·
فرض کنیم که کسی از پدر ثروتی را به ارث می برد، خوب مسئله
این است که پدر از کجا به انباشت ثروت قادر شده است؟
·
حتی 1400 سال قبل، حضرت علی می دانست که انباشت ثروت در
قطبی نه از طریق کار و زحمت شخصی، بلکه از طریق غصب حاصل کار و زحمت این و آن میسر
می شود.
5
·
بنا بر تئوری ژان ژاک روسو همه انسان ها مفلس مادر زاد
هستند و بعد در جامعه طبقاتی است که در نتیجه استثمار و غارت و رهزنی و غیره
اقلیتی توانگر می گردند و اکثریتی بی خانمان و مفلس.
·
دلشادی ابدی جماعت مفلس اما خود مسئله شور انگیزی است که شاعر
حتما در ادامه شعر حل خواهد کرد.
6
·
تفاوت طرز تفکر دیالک تیکی با طرز تفکر متافیزیکی در این
است که اولی دیالک تیک مادی و معنوی را، دیالک تیک ثروت مادی و ثروت معنوی را در
مد نظر دارد، دومی اما فقط با یک چشم می تواند ببیند:
·
یا ثروت مادی را
مطلق می کند و ثروت معنوی را هیچ می شمارد و یا بر عکس.
·
ثروت معنوی را مطلق می کند و ثروت مادی را هیچ می شمارد.
·
ما در تحلیل دیگر اشعار به جهان بینی ایدئالیستی ایشان اشاره کرده ایم.
·
اکنون می توان به اسلوب (متد) فکری متافیزیکی ایشان نیز پی
برد.
7
·
با تفاوت بینشی فیلسوف (فردوسی) با عالم (عالم علم معماری) نیز می توان در این
مورد تا حدودی آشنا شد.
·
فردوسی منکر نقش تعیین کننده دارائی مادی نبوده است.
·
قصد او تأکید مؤکد بر نقش صرفنظر ناپذیر دانش و دانائی بوده
است، بدون اینکه نقش ثروت مادی را منکر شده باشد.
·
شاعر اما در سنت دوئالیسم میان دارائی مادی و دارائی معنوی دیوار
ضخیم عبور ناپذیری می کشد و دیالک تیک مادی و معنوی را، دیالک تیک دارائی مادی و
دارائی معنوی را به شکل دوئالیسم همه چیز و هیچ بسط و تعمیم می دهد:
·
بدین ترفند است که ثروت مادی تجلیل و تقدیس می شود و ثروت
معنوی تحقیر و تخفیف.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر