رهنمودهایی برای تحمیق
ف. گ.
سرچشمه:
مجله هفته
ربابه
·
مفهوم «زیربنای
سیاسی» وجود ندارد.
1
·
زیربنای
هر جامعه همیشه و همه جا اقتصادی است.
·
زیربنای
هر جامعه یعنی مناسبات تولیدی حاکم در آن جامعه.
2
·
سمتگیری
ئی که در خود این نقد نمایندگی می شود، در فرازهائی فرق ماهوی با سمتگیری
نویسندگان راه توده و امثالهم ندارد.
3
·
می توان
هر دو را مورد تحلیل ریشه ای و مارکسیستی ـ لنیینستی قرار داد.
4
·
خود این
نقد به اوپورتونیسم ورفرمیسم غلیظ ولی مستوری سرشته است
.
·
زیربنای
سیاست همان اقتصاد است.
·
شاید
نحوه جمله بندی باعث شده تا شما اشتباها چیز دیگری برداشت کنید.
·
اما
منظور از زیربنا همانطور که مثلا در توضیح نکته ۱۰ بیان شده، سرمایه داری وابسته
است.
·
در مورد
اینکه چرا این نقد فرق ماهوی با سمت گیری کسانی که مورد نقد قرار گرفته اند ندارد،
هم متاسفانه هیچ توضیحی نداده اید تا پاسخی به شما داده شود
ربابه
·
خیلی
ممنون.
·
اگر
فرصتی باشد، باید بر همین نقد شما متا نقدی نوشته شود.
·
تا شاید
با تک تیری دو نشان زده شود:
·
هم مواضع
طبقاتی این و آن روشن شود و هم جنبه های مثبت و منفی نقد شما و موضع طبقاتی خود
شما.
1
·
به عنوان
مقاله خود توجه کنید:
«رهنمود هائی برای تحمیق»
·
در همین
عنوان، نوعی سوبژکتیویسم معرفتی نعره می کشد
:
2
·
اما
اینکه کسی نظری دارد، قبل از اینکه علت سوبژکتیف (رهنمود دهی و یا تحمیق) داشته
باشد، علت طبقاتی (وجود اجتماعی) و اوبژکتیف (عینی) دارد .
الف
·
اولی را
نمی شود به آسانی اثبات کرد .
·
فقط می
توان بزور فانتزی و خیالپردازی حدس زد.
ب
·
دومی را
اما می توان به دلیل قانونمندی پدیده ها و روندهای مادی و معنوی اثبات کرد.
3
·
اینکه
بخش اعظم دولت ها، احزاب، سازمان ها، شرکت ها و غیره هزینه کلانی را صرف جاسوسی در
زمینه های مختلف کرده اند و می کنند، درست به دلیل همین عجز از تحلیل اوبژکتیف است.
4
·
فرق شما
با آنها این است که شما به جای جاسوسی و گردآوری اطلاعات، به گنجینه فانتزی خویش
چنگ می زنید.
5
·
شعور اما
در همه فرم های آن (خواه شعور نظری (تئوریکی)، خواه شعور عاطفی، احساسی و غیره)
ثانوی است، معلول وجود است و درست به همین دلیل می توان با تحلیل شعور اجتماعی (مثلا
نظرات کسی) به وجود اجتماعی (پایگاه طبقاتی) او پی برد.
6
·
فقط
آنگاه می توان نسبت به او مرزبندی نظری و عملی کرد.
·
با طناب
حدس و گمان نمی توان به چاه زندگی اندر شد و سالم بیرون آمد
.
بهیزاد
·
ف. گ.
عزیز
·
اول
خودتان را معرفی کنید بعد بگویید نظرات شما راجع به باقی جهان چیست؟
· آیا
این اولین نوشته شما است؟
·
قبل از
این کجا و با چه اسمی نوشته اید؟
· در ۸
سال گذشته، در ٣۵ سال گذشته کجا بوده اید؟
·
خوانندگان
هشیار نسبت به این اسامی یک بار مصرف و اهداف کذایی آنها حساسیت بجا دارند
!
ربابه
·
باز
مأمورین و پرونده سازان حرفه ای وارد عرصه شدند.
·
تا بحث
سالم و متمدنانه را به خط دلخواه خود منحرف سازند و مانع تبادل نظر طبیعی و سالم
میان افراد انگشت شمار گردند.
1
·
فرض کنیم
که ف. گ. فرهاد گلستانی است.
·
و ۵۰ تا
تحلیل هم تا کنون نوشته است.
2
·
این
چیزها چه فرقی در محتوای این تحلیل ایشان اعمال خواهند کرد؟
3
·
اگر بهیزادها
نقدی دارند، می توانند به جای باز جوئی و پرونده سازی، بسان بنی بشر متمدن استدلال
نظری و منطقی کنند.
4
·
اصولا
تعیین کننده نه صاحب نظر، بلکه خود نظر است.
·
برای
اینکه صاحب نظر انسان است و نه گرگ بیابان.
·
انسان می
تواند در نظر خود تجدید نظر کند.
·
دیر و یا زود بمیرد.
·
ولی نظر
برای ابد می ماند و تأثیر مثبت و مخرب خود را به جا می گذارد.
5
·
لطفا
مانع تبادل نظر دوستانه دیرگان نشوید و بساط تخریبی خود را در جاهای دیگر پهن کنید.
6
·
زحماتی
که همین ف. گ. برای تحلیل همین نظرات متحمل شده، لا تحد و لا حسی است
.
·
فقط کافی
است، که همین مطلب را رونویسی کنید تا ببینید که چه انرژی روحی، فکری، عاطفی و
جسمی عظیمی برای تدوین و تحریر همین مطلب صرف شده است.
·
آنهم نه
به امید دریافت دستمزدی، بلکه به قصد خدمتی
.
7
·
بهیزادها
بهتر است که حداقل سپاسگزار کسانی باشند که بی اعتنا به نام و خودنمائی، بدون جار
و جنجال و بدون سرمایه گذاری برای فردای خویش وارد عرصه تفکر و ابراز نظر شده اند.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر