پروفسور دکتر مانفرد بور
برگردان شین میم شین
فصل اول
بخش ششم
کارنامه هائی از فلسفیدن بورژوائی
واپسین
فریدریش نیچه (1844 ـ 1900)
فریدریش نیچه (1844
ـ 1900)
فیلسوف، شاعر و
فیلولوگ کلاسیک آلمانی
از مؤسسین
اگزیستانسیالیسم و ایراسیونالیسم (خردستیزی)
از مهمترین
فلاسفه بورژوائی واپسین
1
نیکولاوس کوپرنیک (1473-1543)
ریاضی دان و ستاره شناس لهستانی
بسط دهنده نظریه خورشید مرکزی منظومه شمسی به صورت
علمی
وی پس از
سال ها مطالعه و رصد اجرام آسمانی به این نتیجه رسید که بر خلاف تصور پیشینیان
زمین در مرکز کاینات قرار
ندارد، بلکه این خورشید است که
در مرکز منظومه شمسی است و سایر سیارات از جمله زمین به دور
آن در حال گردشند.
نظریه انقلابی کپرنیک یکی از درخشان ترین کشفیات
عصر رنسانس است که نه فقط آغازگر ستاره شناسی نوین بوده،
بلکه جهانتصویر نوینی را عرضه کرده است.
1
·
از کوپرنیک به این ور، انسان از مرکز به سوی ایکس روان است.
·
(فریدریش نیچه، «آثار سه جلدی»، جلد 3، ص 882، 1977)
2
·
تعریف پیشرفت مدرن از دید من به شرح زیر است:
·
چاره ای جز پیشروی نیست، پیشروی گام به گام در منجلاب فساد.
3
·
در مقابل این جریان می توان سدی بر پا داشت تا آن در پشت سد
تراکم یابد و پیشرفت به سوی منجلاب تجزیه و تلاشی عظیم تر و ناگهانی تر گردد.
·
همین و بس.
·
کاری جز این از دست کسی برنمی آید.
·
(ایضا همانجا، جلد 2، ص 1019)
4
·
آنچه من می گویم، تاریخ دو قرن اخیر است.
·
من به توصیف منشاء نیهلیسم (پوچی) می پردازم، یعنی به آنچه
که رخ خواهد داد و جز آن نمی تواند رخ دهد.
5
·
این تاریخ را هم اکنون می توان نقل کرد:
·
برای اینکه در اینجا جبر بکار است.
6
·
آینده با صد زبان در سخن است و از این سرنوشت در همه جا خبر
می دهد.
·
همه گوش ها برای شنیدن این موزیک تیز گشته اند.
7
·
تمامت فرهنگ اروپا در چنگ شکنجه گام به گام دهه به دهه دم
افزون تر به سوی فاجعه روان است:
·
نا آرام، خشن و شتابان:
·
بسان سیلی که به مقصد پایانی خویش روان است، سیلی که آرام نمی گیرد وا آرامش هراس دارد.
·
(ایضا همانجا، جلد 3، ص 634)
8
·
تمامت آرمانگرائی تا کنونی بشریت در ایمان به بی ارزشی
مطلق، یعنی در ایمان به بی معنائی مطلق در آستانه استحاله به نیهلیسم (پوچی) است.
·
(ایضا همانجا، جلد 2، ص 393)
9
·
دوستان، وقتی ما جوان بودیم، دوره سختی را می گذراندیم.
·
ما از جوانی به همان میزان درد کشیدیم که از بیماری های سخت
و سنگین.
·
این مسئله عصری را که ما بدان پرتاب شده ایم، به عصر تجزیه
و تلاشی بزرگ بدل ساخته است که با همه نقاط قوت و همه ضعف خویش ارواح جوانی را تحت
تأثیر قرار می دهد.
10
·
مشخصه این عصر، تجزیه و تلاشی است، یعنی تزلزل است:
·
هیچ چیز بر روی پای محکم خود استوار نیست.
·
هیچ چیز بر ایمان به خود متکی نیست:
·
هر کس برای فردا زندگی می کند.
·
اطمینانی به پس فردا وجود ندارد.
11
·
در مسیر ما همه چیز لغزان و خطرناک است.
·
یخی که ما بر روی آن حرکت می کنیم، بشدت نازک گشته است:
·
ما همه نفس گرم نسیم هولناک را بر پی سر خویش احساس می کنیم.
12
·
در راهی که می رویم، بزودی دیگر کسی توان رفتن نخواهد داشت.
·
(ایضا همانجا، جلد 3، ص 896)
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر