سرچشمه:
صفحه
فیس بوک نیکا نیکزاد
تحلیلی
از شین میم شین
سایه
·
در من سایه ی کودکی قدم می زند،
·
که هنوز از ترکه های سُنّت می سوزد.
·
با نوجوانی
·
که خنده هایش را
·
انقلابیون دزدیده اند.
·
·
و دخترکی که هراس از چشمانی هیز،
·
او را به کتمان جوانی اش
·
واداشته!
·
.....
·
·
در من سایه ی زنی قدم می زند
·
با کوله باری از آرمان هائی سوخته،
·
اما هنوز
·
عاشقانه
·
می خواند!
·
.....
·
در من سایه ی فریادی است
·
در تمنای بذرهای نو
·
برایِ
·
فرداها!
پایان
در من سایه ی کودکی قدم می زند،
که هنوز از ترکه های سُنّت می سوزد.
با نوجوانی
که خنده هایش را
انقلابیون دزدیده اند.
·
پارادوکس این شعر
در همین بند آغازین آن است.
·
از این رو، نمی
توان به آسانی از آن گذشت و به بقیه شعر پرداخت.
·
پارادوکس اما به
چه معنی است؟
پارادوکس اثری از رنه مگری
1
·
پارادوکس به ادعا و یا حکمی اطلاق می
شود که بظاهر باطل و بی معنا ست، ولی پس از تجزیه و تحلیل دقیقتر بر حقیقت غول
آسائی دلالت می کند.
2
·
نوجوانی که خنده
هایش را «انقلابیون» دزدیده اند، به احتمال قوی از طبقه حاکمه بوده و بر ضد طبقه
حاکمه بوده که بوسیله طبقه حاکمه «لبخندش غارت شده است.»
·
این تصور ما شاید
بنظر خواننده خود پارادوکسی دیگر جلوه کند.
·
واقعا هم
پارادوکسی است.
·
دلیلش در شرایط جامعه
شاعر و در آرایش طبقاتی جامعه شاعر است.
·
این نکته در روند
بررسی این مسئله شاید روشن شود.
·
هدف اصلی هم از
تحلیل این شعر سوسیولوژی همین جامعه است.
3
·
نوجوان به احتمال
قوی یکی دیگر از اعضای طبقه حاکمه بوده است.
·
چون خود شاعر نیز
یکی از اعضای طبقه حاکمه است و بعید بنظر می رسد که سایه کودکی شاعر با پسر کلفت و
یا نوکرش قدم بزند و علاوه بر آن عاشقش هم باشد.
·
با توجه به سن
شاعر، ما با نسل پس از کودتای 28 مرداد و به احتمال قوی با نسل انقلاب سفید سر و
کار داریم.
4
·
انقلاب بورژوائی سفید
بساط فئودالیسم را برمی چیند و زمینه را برای نوسازی جامعه و توسعه شتابان آن فراهم
می آورد.
·
سکاندار کشتی این
انقلاب ضد فئودالی از قضا دربار است که افسارش به دست امپریالیسم است.
·
درباری که به ضرب
کودتائی حکومت قانونی مصدق را سرنگون کرده و حزب توده را با خشونتی خونین درهم
کوبیده است.
·
پارادوکس هم همین
جا ست:
·
جلاد انقلاب و
انقلابیون راستین، داوطلبانه به انجام بخش اساسی وظایفی تن در داده که جزو برنامه
اصلی حزب توده بوده است.
·
همین انقلاب سفید،
حزب توده در هم شکسته ی خونین و مالین را دچار بحرانی وخیم می سازد.
·
ضمن قطع حمایت
توده های دهقانی و کارگری از حزب توده، بخش مهمی از کادرهای حزبی هم به پشتیبانی
از انقلاب سفید می پردازند.
·
حزب توده به
ترفند انقلاب سفید آچمز می شود و تا حد بی معنائی تنزل می یابد.
·
به همین دلیل،
منظور شاعر از «انقلابیونی» که لبخند نوجوان را ربوده اند، نمی تواند حزب توده باشد.
·
اگر حدس ما درست
باشد، اکنون باید به دنبال این گمشده در شعر شاعر گشت.
·
برای یافتن این گمشده،
باید به حوادث پس از انقلاب سفید نظری افکند.
5
·
انقلاب سفید برای
برچیدن بساط فئودالیسم مجبور به برچیدن بساط روحانیت هم می شود، روحانیتی که هم طبقه
است و هم ایدئولوگ طبقه:
·
هم فئودال،
موقوفه خوار، زمیندار و مستغلات دار و هم آخوند و مبلغ ایدئولوژی فئودالیسم یعنی
مذهب و خرافه است.
·
این که هنوز چیزی
نیست.
·
روحانیت و فئودالیسم
در پیوند ژرفی با بورژوازی و بویژه بورژوازی تجاری (بازاری های شهرها و حتی قصبات)
است.
·
خود بورژوازی
کشور نیز نه بورژوازی ناب، بلکه نیمه بورژوا ـ نیمه فئودال است.
·
خود دربار هم تا
قبل از اجبار به انجام انقلاب سفید، فئودال بوده است.
6
·
با انقلاب سفید
پایگاه توده ای (دهقانی ـ کارگری ـ نسوانی) دربار گسترش چشمگیر می یابد.
·
ولی همزمان جبهه
ای بر ضد دربار و امپریالیسم حامی آن (ایالات متحده امریکا) گشوده می شود، جبهه ای
که مؤلفین کتاب «انقلاب سفید»، بدرستی ارتجاع سرخ و سیاه می نامند:
الف
·
منظور از ارتجاع
سرخ، سازمان های ماهیتا فئودالی ـ روحانی ـ بازاری اما با علامت داس و چکش و هارت
و پورت شبه کمونیستی از قبیل فدائیان و مجاهدین و مائوئیست ها و غیره و غیره است
که خود بدترین و هارترین نمایندگان آنتی کمونیسم اند.
ب
·
منظور از ارتجاع
سیاه، فئودال ها، خان ها، روحانیت و بازار و مجاهدین وفدائیان اسلام و غیره است.
7
·
انقلابیون مورد
نظر شاعر را باید در این طیف هشلهف جست و جو کرد:
·
لبخند نوجوان را
باید یکی از دار و دسته های این طیف ارتجاعی اعم از سرخ و یا سیاه ربوده باشند.
·
به همین دلیل بود
که حریفی در ویرایش این بند شعر، واژه انقلابیون را با واژه ارتجاعیون جایگزین کرده
بود.
·
کسی که روحانیت و
سازمان های فئودالی ـ فدائی ـ مجاهد ـ اسلامی را انقلابی تلقی کند، در بهترین حالت
از معنی مفاهیم انقلاب و انقلابی بی خبر
است:
·
انقلابی ماهیتا
طرفدار پیشرفت اجتماعی است، طرفدار ترقی و توسعه نیروهای مولده است، طرفدار علم و
خرد و روشنگری است.
·
چگونه می توان مبلغین
خرافه و یاوه و هارت و پورت توخالی را انقلابی جا زد؟
8
·
اگر در رویاروئی
دربار با ارتجاع فئودالی در زر ورق های رنگارنگ، دنبال انقلابیون بگردیم، بیشتر در
صفوف کارگزاران دربار و ساواک و ارتش و غیره یافت می شوند تا در حوزه های علمیه و
حجره های بازار و خانه های تیمی و غیره.
·
انقلابیون اصیل
هرگز لبخند کسی را به غارت نمی برند.
·
انقلابیون اصیل
مظاهر هومانیسم اند و طالب بی ریای سعادت مردم.
·
به همین دلیل حدس
ما این است که شاعر دچار نوعی وارونه اندیشی بوده است و در تمیز مترقی (انقلابی)
از مرتجع دچار اشتباه گشته است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر