آذر و احسان طبری
پژوهشی از احسان طبری
راجع به ارزیابی و شناخت شخصیت انسانی
(مجله “دنیا” دوره دوم، سال ششم، شماره ۴ زمستان ١٣۴۴)
درنگی
از
شین میم شین
طبری
به
عقیده نگارنده
این ملاک را باید در رفتار و رابطه شخص مورد قضاوت
اولا
نسبت
به واقعیت و حقیقت
و
دوما
نسبت به جامعه جستجو کرد.
یعنى
باید دید
در
کردار نمونه وار حیاتى
(نه در گفتار یا کردار استثنا و غیر تیپیک)
روش فرد
مورد قضاوت ما نسبت به واقعیت و حقیقت چیست،
روش فرد مورد قضاوت ما نسبت به
جامعه چگونه است.
هردوى این ملاک ها داراى محتوى بغرنجى است و تنها طى
توضیح وسیع مى توان مطلب را دریافت.
معنی تحت اللفظی:
ملاک و معیار عینی (البته از دید طبری)
را
باید در کردار نمونه وار حیاتی شخص مورد نظر پیدا کرد.
نه در گفتار او و نه در کردار استثنائی و غیرنمونه وار او،
بلکه در روش او نسبت واقعیت و حقیقت و جامعه.
۱
در
کردار نمونه وار حیاتى
(نه در گفتار یا کردار استثنا و غیر تیپیک)کردار نمونه وار حیاتی
به مثابه معیار مطمئن عینی برای کشف ماهیت نیک و بد شخصیت های کذایی؟
منظور طبری از «کردار حیاتی» شخص شریفی و یا شریری
احنمالا
کردوکار مادام العمر او ست
و
گرنه کردوکار بشری را که نمی توان به کردوکار حیاتی و کردوکار مماتی طبقه بندی کرد.
منظور طبری از کردوکار حیاتی «نمونه وار و یا تیپیک» شخص شریفی و یا شریری چیست؟
exemplary
معنی:
نمونه و سرمشق، شایان تقلید
معانی دیگر:
(به
ویژه رفتار و صفات فردی) نمونه، سرمشق، هشدار دهنده، عبرت انگیز، پند آموز،
مسطوره ای، (به عنوان) نمونه از چیزی، نمونه ای، برای مثال، نمایشگر،
ستوده
دیگشنری آپادیس
طبری
آدمی را به یاد مثلا حاتم طائی و ضحاک می اندازد:
کردار حیاتی نمونه وار حاتم طائی
بذل و یخش مادادم العمر به هر مستمندی و یا حتی رهزنی و غارتگری بوده است.
کردوکار مادام العمر ضحاک
تغذیه از مغز جوانان ایرانزمین بوده است.
این دو کردوکار اما قبل از همه، چیزی سوبژکتیو (میلی) است و نه چیزی اوبژکتیو (عینی).
این کردوکار مختص شخص حاتم طائی و ضحاک است و نه کردوکار مستقل از میل و خواست و هوس و اراده آندو.
این کردوکار
ثانیا
چیزی استثنائی است و نه قاعدتی.
اصلا معلوم نیست که حاتم طائی و یا ضحاک «شخصیتی» واقعی بوده باشد
و
اگر هم احیانا وجود داشته باشد، یک در یک میلارد بوده است.
این کردوکار
ثالثا
بی قید و شرط و بی علت و دلیل نبوده است.
پیش شرط حاتم طائی بودن،
قارون بودن پیشایپش است.
قارون بودن پیشایپش است.

اول باید گنج باد آورده ای و یا یاد آورده ای
(همانطور که حریفی در رمان و فیلمی با هنرپیشگی ژرارد پاردیو از یاد آوری همبند پیر در حال نزع خود به محل گنجی از در و گوهر وقوف پیدا می کند و انتقامات لا تحد و لا تحسی از سیاستمداران اریستوکرات فرانسه در قرون وسطی می گیرد)
در اختیار داشته باشی که بذل و بخشش بی حد و اندازه به این و آن بکنی.
ضحاک هم به تغذیه از مغز جوانان ایرانزمین
در سن و سال و شرایط معینی و به توصیه اطبای علامه دربار آغاز کرده بود
و
نه مادام العمر.
ضمنا
نه تعداد جوانان کشوری بی پایان است و نه میزان مغز پیر و برنای سکنه ایرانزمین.
مغز را باید میان اهل مریخ جست.
از چیزهایی خیالی و واهی که نمی توان معیاری علمی و عقلی و عینی سر هم بندی کرد
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر