۱۳۹۹ خرداد ۱۱, یکشنبه

درنگی در تحلیلات و تأملات و تصورات این و آن (سنت قتل ناموسی در طویله های جهان و جماران) (۶)

 
ویرایش و درنگ
از
ربابه نون

منبع:
سایت راه کارگر
 
۱
اعظم بهرامی

 احتمالا 
شما 
نیز 
ماجرای تلخ رومینا اشرفی دختر ۱۴ ساله اهل تالش 
را 
خوانده اید 
دختری که قربانی تعصبات جامعه مردسالار شد 
و
 قانونی که نه تنها برای او حمایت و کمکی در نظر نگرفت 
بلکه او را به آغوش مرگ فرستاد . 
 
۱
علل تراژدی رومینا اشرفی
در
قاموس اعظم بهرامی
عبارتند 
از
تعصب پدر 
مردسالاری جامعه
قانون جامعه
 
علت و دلیل دیگر تراژدی رومینا اشرفی
مردسالاری جامعه
قلمداد می شود.
 
چرا مردسالاری و نه پدرسالاری؟
 
الف
اولا
مفهوم پدرسالاری (پاتریارچی)
به
مثابه مفهومی فلسفی و سوسیولوژیکی
وجود دارد
و
نه
مفهوم مردسالاری.
 
ضد دیالک تیک پدرسالاری 
هم
مادرسالاری 
(ماتریارچی) 
است
و
نه
زن سالاری.
 
ب
ثانیا
قاتل رومینا اشرفی
پدرش 
به
مثابه پدر او
بوده است
و
نه
نری
به
مثابه مرد.
 
ضمنا
در
طویله جماران
۴۰ سال است
که
نسل «مرد» (به معنی فئودالی اش) 
 برافتاده است.
به
قول شاعری
زنان رزمنده و ستیزنده جامعه
مرد
اند
و
نه
نران افیونی و لاابالی آن.
 
پ
ثالثا
طویله جماران
جامعه ای کاپیتالیستی 
است
و
نه
پدرسالار 
(پاتریارشال).
 
جا زدن جامعه کاپیتالیستی
به
مثابه جامعه ای مردسالار
یا
ناشی از نادانی
است
و
یا
به 
نیت عوامفریبی
است.
 
 چرا و به چه دلیل؟
 
ت
علل تراژدی رومینا اشرفی
در
قاموس اعظم بهرامی
عبارتند 
از
تعصب پدر 
مردسالاری جامعه
قانون جامعه
 
اولا
به
این دلیل
که
جامعه پدرسالار
(چه رسد به خرافه مردسالار)
هرگز
در
تاریخ بشری
وجود نداشته است.
 
جامعه اولیه
حاوی دو مرحله زیر بوده است:
 
الف
مرحله مبتنی بر مادرسالاری
که
با
طرز تهیه نان سفره
(گردآوری مواد غذایی)
در
رابطه
 بوده است.
 
ب
مرحله پدرسالاری
که
باز هم 
با 
طرز تهیه مایحتاج همبود 
(شکار، دامداری، کشاورزی)
در
 رابطه 
بوده است.
 
۲
علل تراژدی رومینا اشرفی
در
قاموس اعظم بهرامی
عبارتند 
از
تعصب پدر 
مردسالاری جامعه
قانون جامعه
 
مفهوم مردسالاری
خرافه مفهومی
بیش نیست.
 
مفهوم مردسالاری
 یکی از مفاهیم بورژوازی مرتجع واپسین است
تا
با
تیر تحریفی واحدی
چندین نشان ایده ئولوژیکی ـ تئوریکی ـ طبقاتی بزند.
 
بدین طریق
اولا
کلیه جوامع بشری
از
فاز آخر کمون اولیه تا جوامع طبقاتی برده داری، فئودالی و سرمایه داری
و
حتی
جوامع سوسیالیستی
جزو جوامع مردسالار
جا زده می شوند.

ثانیا
بر
اساس این تحریف تاریخ جامعه بشری
مبارزه طبقاتی
به
صورت مبارزه بند تنبانی جنسیتی
در آورده می شود.

بنا بر این تحریف تاریخ
جای مبارزه طبقاتی میان مثلا رعایا و اربابان فئودال و روحانی
را
و
میان پرولتاریا و بورزوازی
را
باید
مبارزه زنان بر ضد مردان
بگیرد.
 
نکته بو گندوی تئوریکی ـ تجربی قضیه
اما
این
است
که
زنان 
به
همان اندازه
یکدست و همگونند
که
مردان.
 
زن
هم
می تواند
ارباب برده دار، فئودال و بورژوا
(خدیجه، فاطمه، زینب و ضعیفه های میلیاردر جماران، هلری، اولبرایت، مرکل، می و غیره)
 باشد
و
هم
می تواند
برده و رعیت و کلفت و کنیز و رهی و پرولتر باشد.
(میلیاردها زن زحمتکش، کروپسکایا، روزا لوکزمبورگ، همسر و دختر مارکس، زنان حزب توده و دیگر احزاب کمونیست جهان)
 
بدین طریق و با این ترفند
توده های زحمتکش
به
دنبال نخود سیاه
فرستاده می شوند.
 
اعظم بهرامی
می تواند
به
سبب فقر فلسفی و یا تعلقات طبقاتی
  اشتباه کند.
 
مسئله عقب ماندگی فکری و مفهومی و فلسفی طویله های سیاسی کشور
مثلا
سازمان راه کارگر
و
غیره
است.
 
به
این بی همه چیزی ذلت بار فکری و مفهومی و فلسفی
(پاوپریسم فکری)
باید خاتمه داده شود
تا
طویله
وطن
شود
و
سکنه طویله
ترک خریت کنند
و
آدم
شوند.
 
ادامه دارد.