۱۴۰۴ تیر ۲۳, دوشنبه

خود آموز خود اندیشی (۱۲۶۵)

شین میم شین

بوستان

باب سوم

در عشق و مستی و شور

حکایت چهاردهم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۹۱ )

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم

 

سعدی

 یک سال بعد در گلستان همین اندیشه را در رابطه سه عضوی کماندار و کمان و تیر تکرار خواهد کرد:

 

گرچه تیر از کمان همی گذرد

از کماندار داند، اهل خرد.

معنی تحت اللفظی:

اگرچه تیر از کان می گذرد و به هدف می رسد،

خردمندان اما نه تقصیر کمان، بلکه تقصیر کمانگیر می دانند.

 

به نظر سعدی پرتاب تیر را باید نه از کمان، بلکه از کماندار دانست.

او در این مورد نیز رابطه سه عضوی را به رابطه دو عضوی تقلیل می دهد، تا نتیجه مورد علاقه خود را بگیرد.

او کمان را از بحث خارج می کند و کماندار و تیر را عمده می کند.

ولی بدون کمان هیچ کمانداری قادر به پرتاب تیر نخواهد بود.

هیچ قلدر قدر قدرتی بدون عوامل و عمال خود قادر به بازداشت، شکنجه و اعدام میلیونها انسان نخواهد شد.

سعدی اما خود را به کوچه علی چپ می زند و قلدر را یکه و تنها مسئول همه جنایات می داند.

هیچ پیشوا و ولی و امام و شاه و قلدری (کمانداری) قادر نخواهد بود بدون عمال خود (کمان) میلیونها زن و کودک و پیر و جوان را بسوزاند (تیری شلیک کند.)

 

مسئول و تصمیمگیر اصلی و نهائی بودن کماندار

مانع آن نمی شود، که نقش کمان تا حد هیچ تنزل داده شود.

مسئله دیگر یکی انگاشتن انسان با تیر و کمان است.

 

مأمور دولتی با تیر وکمان یکی نیست.

مأمور دولتی انسان است، سوبژکتی اندیشنده و شناسنده است، دارای منافع فردی و طبقاتی است، دارای استقلال اندیشه و عمل نسبی است.

او اوبژکت نیست و لذا با تیر و کمان تفاوت اساسی دارد.

سعدی این اشکال فکری اساسی را در سراسر آثارش حفظ می کند. 

 

او انسان سازنده و دگرگونساز را تا حد اوبژکتی مرده و بی اراده تنزل می دهد.

سعدی انسان را تا درجه اشیاء تنزل می دهد.

مأمور دولتی مجری بی اراده و مکانیکی فرامین سلطان نیست.

او منافع و تضادهای قشری، طبقاتی و فردی خود را دارد و عمل او از هزاران دیالک تیک گونه گون می گذرد.

خدعه و نیرنگ ایدئولوژیکی نهفته در این بیت شعر به ظاهر چپ نما همین است.

سعدی در این بیت شعر، به ظاهر سلطان را مورد حمله و انتقاد قرار می دهد، او را مسئول ستم بر پیر مبارک نهاد می شمارد.

اعلام چنین نظری جسارت مدنی می طلبد.

تله و دام ایدئولوژیکی سعدی نیز همینجا ست.

اشخاص ساده لوح، پخمه و کوته بین می توانند بیتی و یا حتی شعری را از مجموعه اشعار سعدی گلچین کنند و بر اساس آن بیت و یا شعر گسیخته به داوری در باره او بپردازند و او را منادی حقیقت قلمداد کنند:

 

نه هرکس حق تواند گفت، گستاخ

سخن، ملکی است سعدی را مسلم

(شاعری به نام بیستون)

معنی تحت اللفظی:

کسی بسان سعدی نمی تواند به بیان گستاخانه حقیقت نایل آید.

 

حقیقت چیزها در دیالک تیک جزء و کل تعیین می شود، نه در جزء معینی.

نظر و نیت سعدی را باید در دیالک تیک ابیات و کل شعر و قصه دریافت.

بلافاصله بعد از این بیت ظاهرا ضد سلطنتی، پیر مبارک نهاد اضافه می کند:

بباید چنین دشمنی دوست داشت

که می دانمش، دوست بر من گماشت

 

ادامه دارد.

 

کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۵۱۱)

      


میم حجری

کدام مبارزه؟
در کجا؟
مبارزه پس از شکست سوسیالیسم
دیگر
مبارزه نیست.
در جهان کنونی
کسی اصلا سیاسی نیست.
جهان دارالمجانین شده است
هدف الاهداف مجانین
تخریب خانه خلایق است.
ما با دیالک تیک خرد ستیزی و خود ستیزی سر و کار داریم.
هنر مجانین تبدیل جامعه و جهان به جهنم است.
خرد خفته است و خر و پفش گوش فلک را کر کرده است
و
خواب سنگین خرد
به بیداری هیولا منجر شده است.
حتی امید در دلها مرده است
من که چشمم نخورد آب از این لاشخورها
 

"انتری که لوطی‌اش مرده بود»
داستانی از صادق چوبک نویسنده ایرانی است. کتاب شرح زندگی میمون کوچکی به نام "مخمل" است که یک روز صبح لوطی جهان،
صاحب معرکه گیرش را مرده می بیند.
لوطی جهانِ معرکه‌گیر، هیچ‌وقت تریاک را کنار نگذاشت و از سر لطف میمونش را هم دودی کرده بود حالا مرده، و مخمل که تا امروز سرنوشت خودش را جهنم می‌دانسته، از حالا به دنبال بهشت می‌گردد. مخمل در حالی که هنوز زنجیر در گردنش سنگینی می‌کند به راه می افتد و به دنبال مکانی برای آسایش و آرامش می‌گردد و در راه خود به گله‌ای می‌رسد که چوپان آن یک پسر بچه است که مخمل حرکات و حالات او را شبیه خود می بیند و این چیزی است که در مخمل ایجاد آرامش می‌کند اما این آرامش دیری نمی پاید. پسرک با چوبی که در دست دارد به سرمخمل می‌کوبد و باعث می‌شود مخمل به او حمله کند و در حالی که مخمل پسرک را به سختی مجروح کرده از آنجا می‌گریزد. مخمل در ادامه راه خود در حالی که از خماری تریاک شکنجه می‌شود به صخره ای می رسد و مکانی برای آرامش می‌بیند. همین زمان است که به فکر خاطرات خوب و بد گذشته می افتد و آنها را دوره می کند... تا این‌ که شاهینی به او حمله می‌کند و باعث می شود مخمل هراسان از آنجا بگریزد. در نهایت او که تجربهٔ زندگی بدون لوطی جهان را ندارد و دنیای بدون او‌ را وحشتناک تر از زمانی می یابد که در کنارش بود، به مکان اولیه خود باز می گردد و در کنار لوطی مرده‌اش پناهنده شود..


نقد
مسئله‌ی فلسطین و مبارزه‌ با امپریالیسم: چرا مبارزه برای فلسطین مبارزه‌ با امپریالیسم آمریکا در منطقه است؟ | آدام هنیه | ترجمه‌ی: محمد غزنویان
سیاست‌های مربوط به فلسطین اغلب از منظرِ اسرائیل، کرانه‌ی باختری و غزه مداقه می‌شوند و پویش‌‌های گسترده‌تر منطقه‌ا‌ی خاورمیانه و بستر جهانی‌ای که استعمارِ مبتنی بر شهرک‌سازی اسرائیل در آن عمل می‌کند، نادیده گرفته می‌شود. به‌همین ترتیب، هم‌بستگی با فلسطین نیز عمدتاً به مساله‌ی نقض گسترده‌ی حقوق بشر و تخطی‌های بی‌وقفه‌ی اسرائیل از حقوق بین‌الملل نظیر کشتارها، بازداشت‌ها و سلب‌مالکیت که فلسطینی‌ها هشت‌دهه با آن دست‌وپنجه نرم می‌کنند، تقلیل می‌یابد... هدف من در این نوشتارْ ارائه‌ی رویکردی بدیل برای درک مسأله فلسطین است که آن را در بستر گسترده‌تر منطقه و جایگاه محوری خاورمیانه در جهانی متمرکز بر محور سوخت‌های فسیلی قرار می‌دهد. استدلال اصلی من این است که حمایتِ بی‌دریغ آمریکا و کشورهای اصلی اروپایی از اسرائیل را نمی‌توان خارج از این چارچوب فهمید. اسرائیلْ به‌عنوانِ مستعمره‌ای شهرک‌‌نشین در حفظ منافع امپریالیستی غرب ــ به‌ویژه منافع آمریکا ــ در خاورمیانه نقش اساسی ایفا کرده است. این نقشْ دوشادوشِ دیگر ستون مهمِ سلطه‌ی آمریکا در منطقه، یعنی پادشاهی‌های نفت‌خیز عرب حوزه‌ی خلیج فارس، اساساً عربستان سعودی، ایفا شده است. روابطِ به‌سرعت متحول میان کشورهای خلیج فارس، اسرائیل و آمریکا، برای درک لحظه‌ی کنونی اهمیت اساسی دارد، به‌ویژه در شرایطی که قدرت جهانی آمریکا نسبتاً تضعیف شده است.

مسئله فلسطین
شده مسئله  ای لاینحل.
راستی چرا و به چه دلیل؟
مگر می شود مسئله ای را در قرن بیست ویکم
یعنی در  قرن نفوذ بشریت به اعماق ذرات و کاینات
نتوان حل کرد.
ما بر آنیم که هدف امپریالیسم جهانی
بالکانیزاسیون کشورهای منطقه یکی پس از دیگری است:
دور و بر ایران را پایگاه های رنگارنگ گرفته اند
هدف تجزیه کشور به کشورک های مختلف و تسخیر آنها و غارت رایگان مواد خام آنها ست
از سوی دیگر
هدف امپریالیسم
محاصره روسیه و تجزیه و تسخیر و تصاحب کشورک ها و چپاول منابع نفت و گاز و مواد شیمیایی نادر آنها ست.
قرار است که ارتش ترکیه (ناتو) در آذربایجان مستقر شود
قرار است که جولانی ها دار و دسته های تروریستی و تکفیری و سلفی و غیره را به آذربایجان بفرستد
اسرائیل در آذریایجان برو بیایی چشمگیر دارد.
هدف
قطع رابطه روسیه با ایران
و تخریب و تجزیه هر دو است.
ضمنا
قرار است
که
اسرائیل بزرگ
ترکستان بزرگ
کردستان بزرگ
ترکیب و تشکیل گردد

«...«مبارز‌ه‌ی انقلابی علیه جنگ» تنها فریادی پوچ و بی‌معناست، امری که قهرمانان بین‌الملل دوم در آن مهارت دارند، مگر آنکه چنین فریادی به معنای اقدام انقلابی علیه دولت خودی، حتی در زمان جنگ باشد. فقط باید کمی فکر کرد و به درک این نکته فائق آمد که اقدام انقلابی در زمان جنگ علیه دولت خودی مسلماً به معنای نه تنها خواستار شکست‌ دولت خودی شدن بلکه کمک حقیقی به تحقق چنین شکستی است»
و. ای. لنین، ژوئیه ۱۹۱۵، مجموعه آثار، جلد ۲۱
پیکار

لنین این نظر را در رابطه با حمایت سوسیال ـ دموکراسی آلمان (بین الملل دوم) از جنگ امپریالیستی اول داشته است
یعنی در ایامی که جنبش کارگری ـ کمونیستی در اوج قدرت خود بود و سودای تسخیر قدرت سیاسی را در سر داشت.
اکنون
پرولتاریا در حال فرار از سنگرهای طبقاتی است
و
جنگ ها بین مرتجعین است
پوتین فرق ماهوی با پالان ندارد
سیدعلی فرق ماهوی با عردوغان و لظان و بن سلمان ندارد.
محتوای جنگ ها ژئو پولیتکی و هژه مونیکی است.
امپریالیسم قصد تضعیف روسیه و تجزیه و تسخیر ان را داشته است
امپریالیسم قصد تجزیه و تسخیر و تصاحب ایران را دارد و تشکیل اسرائیل بزرگ موعود را.
مبارزه بر ضد دولت روسیه و دولت ایران
حرکتی مطلقا ضد انقلابی و ضد خلقی است.
به معنی ریختن آبها بر آسیاب ارتجاع امپریالیستی و صهیونیستی است.

پادشاهان ایران سمبل فساد و جنایت
جنایات پادشاهان صفوی
شاه اسماعیل یکم :
بنیان گذار حکومت صفویان ،
نام کامل او (ابولمظفر شاه اسمعیل الحسینی الموسوی الصفوی بهادر خان) می باشدمذهب شیعه را به عنوان مذهب رسمی ایران اعلام کند. در دوران حکومتش، هزاران نفر را در تبریز به جرم سنی بودن کُشت و سپاهیانش هزاران پسر و دختر تبریزی را مورد تجاوز قرار دادند.
شاه تهماسب یکم:
شاه تهماسب یکم دومین پادشاه صفویان است. نام کاملش (ابولمظفر ابوالفتح شاه طهماسب الحسینی الموسوی الصفوی بهادرخان) است. پایتخت صفویه در دوره شاه تهماسب تبریز و قزوین بود. در جنگ با عثمانی شکست خورد. با پیمان آماسیه که با امپراطوری عثمانی بست سبب شد گرجستان غربی، ارمنستان غربی و و مناطقی از عراق به این دولت واگذار شود.
شاه اسماعیل دوم:
سومین پادشاه سلسله صفویان شاه اسماعیل دوم است که نام کامل آن (ابولمظفر شاه اسمعیل ثانی الحسینی الموسوی الصفوی بهادرخان) است. شاه اسماعیل دوم به محض رسیدن به حکومت تمام عموها، عموزاده ها، برادر، برادر زاده های خود را به قتل رساند.
شاه سلطان محمد خدابنده:
شاه سلطان محمد خدابند چهارمین پادشاه از پادشاهان دوره صفویه است. نام کامل او (ابولمظفر شاه سلطان محمد الحسینی الموسوی الصفوی بهادر خان)می باشد. برادر شاه اسماعیل دوم بوده است. توسط قزلباش ها به حکومت میرسد. با شکست خوردن از امپراطوری عثمانی سبب میشود ایالت قفقاز، ارمنستان و آذربایجان از ایران جدا شود و همچنین با شکست خوردن از ازبکان باعث جدا شدن خراسان از ایران میشود. به دلیل شکست های متوالی از فرزند خود عباس میرزا مجبور شد تا پایان عمر خود در قلعه الموت حبس شود.
شاه عباس یکم:
پنجمین پادشاه از سلسله صفویان شاه عباس یکم نام دارد که پسر شاه سلطان محمد خدابنده است. شاه عباس در هرات متولد شد. در دوره حکومت این پادشاه پایتخت صفویان از قزوین به اصفهان انتقال یافت
شاه عباس پس از کشتن پسر بزرگ خود محمدباقر میرزا به پسر دیگر خود محمدرضا میرزا نیز بی اعتنایی می کرد، او به امامقلی علاقه زیادی داشت و پس از آنکه در فیروز کوه بیمار شد دستور داد امامقلی میرزا جانشین او شود و پس از بهبودی دستور داد پسر دوم خود را نیز کور کنند.
شاه عباس در سال ۱۰۳۰ دوباره بیمار شد و امامقلی میرزا از بالین او جدا نشد تا سرنوشتش مانند برادرانش نشوند، شاه پس از بهبودی دستور داد تا سلیمان میرزا پسر صفی میرزا را هم کور کنند و امامقلی میرزا را ولیعهد کرد. وی تا سال ۱۰۳۶ در نزد شاه عزیز بود ولی شاه در این سال دستور داد تا او را نیز کور کنند و به قلعه الموت ببرند اما شاهزاده به طور کامل بینایی خود را از دست نداده بود و بعد از مرگ پدرش خواهان سلطنت شد و زینب بیگم، زبیده بیگم، نیز موافق این امر بودند اما سران قزلباش چشمان شاهزاده را دوباره میل کشیدند و سپس سام میرزا را با نام شاه صفی به سلطنت رساندند. امامقلی میرزا در سال ۱۰۴۲ قمری همراه با فرزندش نجفقلی میرزا اعدام شدند.
شاه صفی یکم:
شاه صفی ششمین پادشاه از شاهان صفویان است که پسر ارشد شاه عباس یکم بوده است. پایتخت صفویان در این دوره شهر اصفهان بود ولی شاه صفی یکم در کاشان در گذشت و در حرم فاطمه معصومه به خاک سپرده شد. شاه صفی تمام پادشاهان دوره ی شاه عباس را به قتل رساند و تمام خاندان سلطنتی را کور کرد. در دوره ی حکومت این پادشاه قندهار و بغداد دوباره از ایران جدا شد. با امپراطوری عثمانی صلح کرد و عهدنامه ای بین دو حکومت برقرار شد به نام زهاب که طبق آن قرار شد تا پایان سلطنت صفویان بین دو کشور جنگی صورت نگیرد.
شاه عباس دوم:
شاه عباس دوم پسر شاه صفی یکم صفوی بود که در قزوین متولد شد. اصفهان به عنوان پایتخت صفویان در دوره ی این شاه بود. شاه عباس دوم در خسرو آباد نزدیک دامغان در گذشت و در حرم فاطمه معصومه به خاک سپرده شد.
ژان شاردن فرانسوی پس از شرح و وصف مفصلی که از تزئینات و تشریفات شاهانه آرامگاه شاه صفی و شاه عباس دوم در قم می‌دهد اثاثیهٔ زرین و اسباب گرانبهای آن را می‌شمارد تا جایی‌که می‌گوید قریب به هشتاد درصد از بودجه کل عواید آستانه قم به مصرف این دو آرامگاه می‌رسد باز هم می‌گوید: «معهذا من اطمینان ندارم که اجساد آن‌ها در همین مزار مدفون باشد زیرا رسم پادشاهان این کشور آن است که مدفون حقیقی خود را مکتوم بدارند به همین جهت هنگام تدفین اجساد سلاطین معمولاً شش تا دوازده دستگاه تابوت به اسم پادشاه معرفی و در جاهای مختلف دفن می‌کنند و جز دو سه نفر از نزدیکان، کسی از محل دفن پادشاه آگاه نیست. شاردن همچنین می‌نویسد که در آن زمان دو گروه قاری قرآن به صورت ۲۴ ساعته بر گور این دو پادشاه، قرآن تلاوت می‌نموده‌اند.»
شاه سلیمان یکم:
شاه سلیمان یکم پسر شاه عباس دوم صفوی بود که بعد از پدرش به پادشاهی منصوب شد. شاه سلیمان در اصفهان متولد شد و در همین شهر نیز در گذشت. در دوره اول تاج گذاری این پادشاه، قبایل شرق دریای خزر شورش کردند و با کشتن مردم و اشغال بخشی از شهرها توانستند شهر فرح آباد را به آتش بکشند. در دوره حکومت شاه سلیمان یکم خواجگان و زنان در حرمسرا توانستند نفوذ زیادی در اداره کشور داشته باشند
شاه سلطان حسین یکم
بعد از شاه سلیمان یکم پسرش شاه سلطان حسین یکم به حکومت پادشاهی صفویان رسید. در این دوران شهر اصفهان پایتخت صفویان بود. و در همین شهر نیز در گذشتند و به خاک سپرده شدند. در دوره حکومت شاه سلطان حسین یکم نفوذ روحانیون مذهبی بسیار افزایش پیدا کرد و باعث سخت گیری اقلیت های دینی شد. در این دوره حملات محمود افغان برای ازبین بردن حکومت مرکزی آغاز شد سرانجام با محاصره اصفهان شاه سلطان حسین مجبور به تسلیم تاج و تخت شد و حکوکت صفویان سقوط کرد.
شاه تهماسب دوم:
شاه تهماسب دوم بعد از پدرش شاه سلطان حسین یکم به حکومت رسید در شهر اصفهان متولد شد و از اصفهان فرار کرد و در قزوین تاج گذاری انجام داد و بعد به سوی تبریز فرار کرد. در دوره دوم سلطنت توانست با کمک نادر شاه افشار با حملات پی در پی به افغان ها بر آنها پیروز شود و دوباره حکومت را در اصفهان پایه گذاری کند. با شکست سنگین از عثمانی توسط نادر شاه از سلطنت برکنار شد و در سبزوار درگذشت و پایان حکومت سیاسی صفویان ایجاد شد.
شاه عباس سوم:
شاه عباس سوم پسر شاه تهماسب دوم صفوی در شهر اصفهان متولد شد. بعد از مرگ تهماسب دوم تهماسبقلی عباس میرزا را در یک سالگی جانشین پدر کرد و برای اینکه شاه عباس دور از دسترس دشمنانش باشد او را همراه مادرش به قزوین منتقل کردند. تاریخ مرگ او نا معلوم است یا همراه برادرانش اعدام شده است یا زندانی شده است. شاه عباس سوم یازدهمین و آخرین پادشاه صفویان بود.
شاه سلیمان دوم:
شاه سلیمان دوم که به عنوان یکی از پادشان صفویه انتخاب شد تنها توانست به مدت کمتر از سه ماه پادشاه باشد آن هم به صورت اسمی، این پادشاه در اصفهان متولد شد و مشهد را به عنوان پایتخت انتخاب کرد. و آرامگاهش نیز در حرم امام رضا قرار دارد.
شاه سلطان حسین دوم:
شاه سلطان حسین دوم نیز مانند شاه سلیمان دوم یکی از پادشاهان اسمی صفویان بود که چند ماه بیشتر پادشاه صفویان نبود. سلطان حسین از کشتار خانوادگی صفویان توسط رضا قلی جان سالم به در برد و به کربلا رفت در یک نبرد توسط علیمردان کور شد و دوباره به کربلا بازگشت.
شاه اسماعیل سوم:
شاه اسماعیل سوم آخرین پادشاه صفویان بود که 24 سال پادشاه ظاهری این حکومت بود و 4 ماه پس از سرنگونی شاه سلیمان دوم به پادشاهی رسید. او در اصفهان متولد شد و در همین شهر نیز در گذشت. شاه اسماعیل از نوادگان دختری شاه سلطان حسین بود. سرانجام کریم خان ایشان را به آباده تبعید کرد.
سلطان محمد میرزا:
پسر شاه سلطان حسین دوم و از واپسین پادشاهان دوران صفویه بود. آقا محمد خان قاجار به نام او سکه ضرب کرد تا از مشروعیت وی استفاده کند اما سلطان محمد میرزا حکومت را قبول نکرد و به شهر لکهنو در هند مهاجرت کرد.
ازبین رفتن صفویان دلایل زیادی داشت که فساد درباریان، نفوذ زنان و خواجه ها در اداره کشور، تحقیر و خوار انگاشتن مردم و فاصله طبقاتی بین مردم و حکومت برخی از دلایل سقوط حکومت صفویان بود.

پادشاهان ایران سمبل فساد و جنایت
طهمورث

معلوم نیست که طهورث کیست و در پی چیست.
البته مهم هم نیست.
مهم افکارند و نه افراد.
طهورث را می توان جزء گرای کل فراموش نامید.
یعنی
بی اعتنابه حقیقت عینی دانست
چون حقیقت
نه در اجزآء بلکه در کل است.
به قول مولانا:
جقیقت فیل نه در دم و خزطوم و دست و پا و عاج فیل
بلکه در کل وجودی فیل است.
پادشاهان ایران
چیستند و کیستند
اگر عالی ترین نمایندگان سیاسی طبقات حاکمه
و
چه بسا اعضای عالی رتبه طبقات حاکمه
 نیستند؟

در این صورت
پادشاهان ایران که بدتر از پادشاهان مثلا یونان و  اآلمان نیستند.
سید علی که فاسدتر از ترامپ و پوتین و ماکرون و مرتس و پالان نیست.
حتی فیدل کاسترو
از مقام خود سوء استفاده کرده است
و سیر دل زن گرفته است
حتی مائو
به سبب افراط در عملیات جنسی
بیماری های مقاربتی داشته است.
ما
یا
باید فوت و فن تفکر مفهومی بیاموزیم
و
یا
به عوامفریبی سرشته به خودفریبی
ادامه دهیم

حکومت لواط کاران مقدس
رابطه جنسی بین رضا ثقتی و نره خری دیگر و همچنین سکس ضربدری بین دو آخوند با جناق، اینروزها در فضای مجازی مورد بحث و گفتگوست و نقل همه محافل.
عده ای دوباره یاد حاج طوسی افتاده و جمعی از لواط دادن مقام معظم رهبری در حمام منصوری یاد می‌کنند.
مردم عادی و یا به قول علما، "عوام" ، حیران از این که این چه حکایتی است که در خیابان ها اراذل و اوباش حکومتی بخاطر آشکار شدن چند تار مو، غوغا به پا می‌کنند و گشت ارشاد بانوان را کشان کشان به مسلخ می‌برد و مجلس شورا در حال تصویب قوانینی برای سخت گیری بیشتر و مجازات شدید تر زنان بد حجاب است ولی لواط کاران و امردان آزادانه و بدون هیچ واهمه و مجازاتی به کار خویش مشغولند .
برای پی بردن به این موضوع باید توجه داشت که از نگاه آخوند های حاکم بر کشور، مردم به دو طبقه عوام و خواص تقسیم می‌شوند ومقوله خواص و عوام از جمله مباحثی است که از زمان‌های گذشته، همواره مورد توجه بوده است. یعنی حتی در ادوار گذشته نیز دو گروه خواص و عوام تشکیل‌دهنده محیط اجتماعی بوده‌اند
در یکی از توصیه‌های حضرت علی به مالک‌اشتر از دو طایفه عامه و خاصه نام برده شده و هر یک به اوصاف و ویژگی‌های مخصوص به خود توصیف گشته‌اند.
خواص از امتیازات ویژه بر خوردارند و دید و روش زندگی آنها با عوام فرق می‌کند.
اگر شخصی عامی مرتکب عمل لواط شود، لواط کار است و مستحق مجازات، ولی این عمل در مورد خواص تعبیر دیگری دارد و پیروان فلسفه ملا صدر به آن به گونه ای دیگر می‌نگرند و آن را عشق پسندیده می‌نامند
ملا صدرا در فصل چهارده از جلد هفت اسفار اربعه، راجع به عنایت خدای متعال در آفرینش زمین و آنچه را که در روی زمین است، برای بهره‌برداری انسان بحث می‌کند که در حقیقت اشاره به این آیه‌ی سوره بقره در قرآن دارد که می‌فرماید:
«هُوَ الَّذی خَلَقَ لَکُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمیعاً»؛(او است که همه چیزهایى را که در روى زمین است برای شما آفرید).
یک قسم از عنایت الهی تولد حیوانات مختلف است که برخی از آنها برای سواری و زینت است ... و برخی برای حمل بار هستند ... و برخی برای تجمل و آسایش اند،... و برخی برای نکاح
یعنی، در اینکه زن را در سلک حیوانات به شمار آورده اشاره ای لطیف به این نکته است که زنان به خاطر ضعف عقلشان و ناتوانی شان در ادراک جزئیات و توجه بیش از حد به زخارف(تجملات) دنیا، نزدیک است که حقیقتا به حیوانات بی صدا ملحق شوند. اغلب آنها سیرت و حالتشان مانند چهارپایان است ولکن خداوند بر آنان صورت انسان پوشانده تا مرد از محبت آنها بدش نیاید و به ازدواج با آنها تمایل داشته باشد.
از این رو ملا صدرا زنان را لایق عشق ورزیدن و عاشق شدن نمی‌داند و عشق متعالی را بین دو مرد می‌داند.
ملاصدرا واضع حکمت متعالیه مروج همجنس بازی از نوع متعالی است ... در برهه ای از تاریخ، یونان به واسطه رفاه و ثروت دچار این حرمان و آفت بود از مجسمه های عریان و به اصطلاح امروزی هنر بانشاط تا نمایش نامه هایی که هنوز هم ماندگار است...
برای يونانيان هم‌جنس‌گرايی ‌پديده‌ای بود كاملا طبيعی و عادی در كنار ديگر مناسبات جنسی‌. به اعتقاد اريستوفانس‌، طنزنويس يونانی‌، هم‌جنس‌گرايی و دگرجنس‌گرايی‌، هر دو «ضرورت طبيعي» می‌باشند‌، ارو‌پيدس تراژدی‌نويس و ارسطوی فيلسوف نيز برهمين اعتقاد بودند‌. آن ‌چه كه مورد انتقاد يونانيان بود‌، رابطه‌ی جنسی بين برده و مرد آزاد و افراط در لذت‌، به‌ويژه لذت جنسی‌بود‌.
افلاطون‌، خود موافق هم‌جنس‌گرايی بود‌. ضیافت، مهمانی یا "سمپوزیوم" ، یکی از مهمترین رساله‌های "افلاطون" است. موضوع این رساله عشق است و این اثر مهمترین اثر افلاطون در زمینهٔ عشق می‌باشد. اثر دیگر افلاطون دربارهٔ عشق که با ضیافت هم در پیوند است "فدروس" می‌باشد. این رساله از رساله‌های سقراطی افلاطون می‌باشد که در آنها سقراط چهرهٔ اول رویداد می‌باشد. ، افلاطون در اواخر عمرش در كتاب " قوانين" هم جنس بازی را به دليل اين كه « در خدمت توليد مثل»نمی‌باشد و « ثمري» ندارد، ظاهرا محكوم می‌كند‌.
مفهوم عشق برای بسیاری از آتنی‌ها در ارتباط عاطفی بین دو مرد تعریف می‌شد. که معمولاً معشوق پسری جوان بود که محاسنش به تازگی روییده بود. بنابراین مردان رابطه عشقی و عاطفی خود را با پسران جوان برقرار می‌کردند. تصاحب پسران زیبا همیشه منجر به رقابت شدیدی می‌شد و هر مرد پس از تصاحب دوست پسر خود با او رابطه عاشقانه و جنسی برقرار می‌کرد.
ولی استثنایی که در "سیمپوزیوم" به چشم می‌خورد سقراط است. وجه تمایز او با بقیه مردان آتن تنها این است که او هیچگاه با دوست پسر خود رابطه جنسی برقرار نمی‌کند. این مساله به وضوح از زبان "آلسیبیادس" ، دوست پسر سقراط شنیده می‌شود!
آنگاه استاد تمام، فلسفه حوزه علمیه ما، ملا صدرا می فرمایند سقراط شهید موحد بود! شاید بهتر می بود ایشان سقراط را شهید راه عشق می نامیدند! که در فراق دوست پسر خود "آلسیبیادس" ، جام شوکران نوشید!
طبق شواهد ارسطو نیز از این رذالت شهوانی برکنار نیست، محبت و علاقه "هرمیاس" نسبت به ارسطو به روابط نامشروع و همجنسگرایانه آنها منجر میگردد که پس از اوج گیری این تهمتها ارسطو ناگزیر تصمیم به ازدواج با خواهرزاده "هرمیداس" یعنی " پوتیاس " می گردد! بعضی از قرائن نشان می دهد که ارسطو قبل از فاجعه" هرمیداس" ، و ظاهراً به توصیه او به دربار فیلیپوس ( پدر اسکندر ) می رود! انتخاب ارسطو به عنوان مربی و سرپرست اسکندر مقدونی منشاء انتقال تمایلات همجنسگرایانه استاد در شاگرد کشورگشا و میخواره اوست!
همین ارثیه شوم یونانی در "اسفار اربعه" "ملاصدرا" به نام "حکمت متعالیه" به وضوح آمده است. کلمات زیر بخش کوتاهی از کلمات ملاصدرای شیرازی، صدر المتالهین، واضع حکمت متعالیه و حرکت جوهری است در کتاب اسفاراربعه جلد 7 صفحه 171 در باب عشق به پسرکان سبزه "امرد" آمده است:
"بدان که نظرات فلاسفه در این عشق و پسندیده و ناپسند بودن آن متفاوت است...آنچه با نظر دقیق می توان گفت این است که...چون این عشق در وجود بیشتر ملت ها به نحو طبیعی موجود است...پس ناگزیر باید نیکو و پسندیده باشد... به جان خودم قسم، این عشق نفس انسان را از دردسرها و سختی ها نجات می دهد و همت انسان را به یک چیز مشغول و معطوف می کند آن هم عشق زیبایی انسان که در آن مظهرخیلی از زیبایی های خداوند است... و برای همین دلیل برخی از مشایخ و بزرگان عرفان پیروان خود را امر می کردند که اول این راه باید عاشق شوند... زمانی نهایت آرزوی عاشق برآورده می شود که به او نزدیک شود و با او هم صحبت گردد و با حصول این مطلب چیز بالاتری را می خواهد و آن این است که آرزو می کند ای کاش با معشوق خلوت کرده و بدون حضور شخص دیگری با او هم صحبت گردد و باز با برآورده شدن این حاجت می خواهد که با او هم آغوش گشته و او را بوسه باران کند تا می رسد به جایی که آرزو می کند که ایکاش با معشوق در لحاف و رختخواب قرار گیرد و تمام اعضای خود را تا جایی که راه دارد به او بچسباند و با این حال آن شوق اولیه و سوز و گداز نفس بر جای خود باقی است بلکه اضافه نیز می گردد..."
اسفار اربعه جلد هفت صفحه 171 چاپ المصطفوی «عشق ظرفاء و الفتیان الوجه الحسان»
متن مذکور از ملاصدرا مطلب تازه و بدیعی نیست ، این مطلب رونوشتی از فصل پنجم رساله عشق ابن سینا ست و او نیز به تاسی از رساله" symposium" و "ضیافت افلاطون" ، تحت قاعده «المجاز قنطره الحقیقه» و عشق پاک میان مردان سخن گفته است. به طوری که ابن سینا معانقه(یکدیگر را در آغوش گرفتن) و تقبیل (بوسیدن) را بلا مانع می داند اما مباضعه(همبستری، جماع) را جایز نمی شمارد. البته "ابن جوزی" در آثاری چون تلبیس شیطان و المنتظم از شاهد و امردبازی های شیوخ متصوفه و عرفا داستان های شنیع و تکان دهده ای ارائه می نماید که ابدا قابل ذکر نیست.
ملاصدرا، تنها به توجیهات و لفاضی های فلاسفه و عرفای پیش از خود صراحت بیشتری بخشیده است. او "پرداختن به غلمان زيباروي و امردان ذي جمال" را در اسفار براي همان هدف علم المعرفة و مشاهده الحق و الوصول الي القرب و معاينة الجمال الاحدي، لازم مي‌داند. ملاصدرا فصل مخصوصي براي اين موضوع باز كرده است: "الفصل 19 في ذكر عشق الظّرفاء والفتيان للاوجه الحسان" آنگاه مردمان كرد، ترك و زنوج ( سیاهان سودان) را نكوهش كرده است كه از توان درك اين موهبت عاجزند و از بهره‌هاي آن محروم!
دانستن این مطلب که از سقراط تا افلاطون و ارسطو و ابن سینا و ملاصدرا و مولوی و سعدی و حافظ و هزاران عارف و شاعر درباری و غیر درباری بدین امر شنیع ترغیب و در مدح و منزلت آن قلم ها سائیده اند، برای مردم عادی این تصور پیش می آید پس چه کسی از بزرگان سخن و عالمان ادب باقی می ماند تا در این وادی شنیع قوم لوط پای ننهاده باشد؟!!
واقعیت امر این است که کمتر کسی از عارفان و شاعران بنام، یافت می‌شود که چه شعر ها و نثرها در زیبایی و گیرایی پسرکان "امرد" و نورسته نسروده باشد.
برای همین است که مردم باید، خود پیرو عقل و خرد باشند و دین و دل در گرو این شخصیت های شهیر که شهره جهان هم هستند نبازد...
اینان دکانداران و دنیا پرستان و شهوت گرایانی هستند که در عین دنیا پرستی و شهوت پرستی ادعاهای بزرگی از زهد و عرفان و دنیا گریزی داشتند اما اغواگرانه با نام های مجازی تعابیر عرفانی، بر اعمال ننگین خود وجهه ای تقدس ماآب هم بخشیده اند...
تا قبل از به قدرت رسیدن روح الله خمینی در ایران،کمتر عالم روحانی بود که به تدریس فلسفه بپردازد و
در گذشته حوزه ها رویکردی حدیث محورانه داشته ودر نزاع دیرینه اهل حدیث و اهل فلسفه،همیشه مدرسان فلسفه مطرود و گاها مورد تعرض طلاب و علمای محدث قرار می‌گرفتند.
خمینی قبل از ورود آقای بروجردی به قم جزء اساتید حوزه بود؛ تدریس فقه و اصول هم داشت، اما عمده تدریس اصلی ایشان فلسفه بود؛ یعنی بیشتر به این نام معروف بود. در آن وقت مدرسان فلسفه را «حکیم»می‌نامیدند و وقتی می گفتند ایشان حکیم است، یعنی استاد فلسفه است و فلسفه و عرفان و حکمت تدریس می کند. درس فلسفه ایشان عمومی نبود و عمدتا مخفی بود .
به علاوه هر چند روز یا چند هفته ‌ای جای درس را عوض می کردند، ایامی بود که آقای سید ابوالحسن اصفهانی، فلسفه را در حوزه نجف تحریم کرده بودند و مقدسین شایع کرده بودند که فلسفه آدم را منحرف می کند و انحراف می آورد و کسانی که به کلاس فلسفه می رفتند، زمینه انحراف داشتند و شاگردان خمینی بیش از سه الی چهار نفر نبودند.
‏‏بعد که مرحوم آقای بروجردی به قم آمدند و بعضی از مقدسین سر و صدا راه انداختند و آن ماجرای آب کشیدن استکان آقا مصطفی، فرزند حاج آقا روح الله خمینی پیش آمد ( ایشان را به خاطر تدریس فلسفه توسط پدرشان نجس می‌دانستند) ، خمینی علاوه بر درس اخلاق، فلسفه را هم تعطیل کرد و فقط به تدریس فقه و اصول روی آورد.
‏‏ایشان چنان فلسفه و عرفان را کنار گذاشتند که حتی اگر به‌طور متفرقه هم از این مسائل سؤال می‌شد، جواب نمی دادند و وارد بحث نمی شدند و اگر در مبحثی استناد به کتاب اسفار ملا صدرا می‌کردند ،آن کتاب را با انبر می‌آوردند،
آیت الله محمد حسین طباطبایی را به علت اینکه فلسفه تدریس می‌کرد به فرمان بروجردی از قم اخراج و در زمستان سرد صاحبخانه اثاثیه اش را به خیابان ریخت
اینگونه شایع بود که پیروان ملا صدرا مشوق عمل لواط هستند.
‏‏خمینی با فراست و تیزهوشی خاصی که داشت، مراقب بود که مبادا حرف ها و لکه هایی به ایشان ببندند که دیگر به این آسانی پاک نشود، چون معروف بود بعضی مقدسین از این کارها می‌کردند و باز معروف بود که می گفتند: مواظب باشید در حوزه لکه ای به شما نبندند، و الا تا آخر عمر سرتان را نمی توانید بالا بگیرید. به همین سبب ایشان دیگر فلسفه و عرفان و اخلاق را در ظاهر کنار گذاشت
ولی بعد از انقلاب، خمینی و خامنه‌ای
دائما بر لزوم تدریس فلسفه تأکید داشته و دارند.
آخوند هایی چون خمینی، خامنه ای، حسن‌زاده آملی، جوادی آملی، علامه طباطبایی، مکارم شیرازی و مصباح یزدی ، بر ضرورت تدریس فلسفه و اهمیت آن پافشاری بسیار زیادی داشته‌اند.
خمینی همیشه میگفت، آقایان تا گفته شود فلسفه می‌ترسند مثل این‌که فلسفه مار است همانطوری که بعضی‌ها از مار خوف و هراس دارند که مار سمی است و انسان را می‌کشد برخی نیز چنین تصوری دارند که فلسفه ضد انسانیت و عقلانیت است و فلسفه‌ را خلاف عقل، ضد دین و ضد شریعت می‌دانند.
حکومتگران فعلی ایران پیروان فلسفه ملا صدرآ هستند
علت اصلی همجنس بازی در حوزه‌های علمیه ایران و اقشار مرتبط با حوزه‌ها ؛ فلسفه ملاصدرایی است.
(همان فلسفه افلاطونی و سقراطی).
آن‌ها معتقد بودند مردان برای رسیدن به کمال تنها و تنها باید از مسیر عشق‌بازی با دیگر مردان (پسرها) به خدا برسند و این مسیر با زنان میسر نیست و زنان مثل دیگر حیوانات هستند که برای زاد و ولد و زناشویی خلق شده‌اند!!
خمینی در مورد ملا صدرا در کتاب چهل حدیث خود می‌گوید: "وی ( ملاصدرا) مایه فخر طایفه حقه" می باشد.
به استناد همین تفکر حوزوی، در زمان قاجاریه دولت‌های تحت فرمان حوزه‌های علمیه مجوز "اَمرد خانه"های (فاحشه‌خانه‌های پسرانه) فراوانی را در تعدادی از شهرهای ایران داده بودند.
در حکومت پهلوی گردانندگان ساواک ازافشای این لواط کاران جلوگیری میکردند
و در حالی برای بدنام کردن آخوند ها از پرستوها و زنان وابسته به ساواک استفاده می‌کردند که اگر اندک سواد و شعور داشتند میتوانستند با چاپ و انتشار کتاب اسفار ملاصدرا ،که خمینی آن را تدریس میکرد مردم را با افکار این جرثومه های فساد آشنا سازند تا مردم در این دام ‌هولناک گرفتار نیایند. ولی افسوس این لواط کاران و بی اخلاقان در حکومت پهلوی ستایش می‌شدند و تقدیس میگردیدند.



پاسخی به لادن بازرگان و تمام افرادی که چون او در پی انتقام گیری و تداوم خصومت و خشونت اند.

بانوی عزیز ما با جنبش انتقامجو به هیچ جا نمیرسیم . همانطور که نلسون مندلا گذشته را فراموش کرد و از تمام هوا دارانش خواست که آنها هم گذشته را فراموش کنند و در پی انتقامجویی نباشند، ما هم باید با بزرگواری هرچه بیشتر گذشته را فراموش کنیم و در پی ساختن ایران نو و ایران پیشرو باشیم.

تنها با کنارگذاشتن حس انتقامجویی و نفرت و انتقام می توان همه مردم را به زیر یک پرچم برای ساخت ایرانی پیشرو فرا خوانیم و آینده را با یکدیگر ساخت.

زمان آشتی ملی فرا رسیده است و این رابسیاری از مردم ایران در طول جنگ دوازده روزه نشان دادند. تمام آنانی که سالها رنج وفلاکت را در تحت حکومت آخوندی تحمل کرده اند، در زمانیکه دیدند به کشورشان حمله شده درد و غم فردی و احساس خصومت با این حکومت سلطه گر را کنار گذاشتند و برای ایران و آینده فرزندانمان در این آب و خاک با یکدیگر علیه دشمن خارجی یک صدا شدند.

در این زمان از خائنین به مملکت و همدستی آنان با دشمنان هیچ نمی گوییم چه تعداد آنها اندک است و ارزش پاسخگوئی را هم ندارند.



در طول تاریخ کار ما انسان سازی بوده، هر قوم و قبیله وحشی که به ما حمله کرد با صبر و متانت تحمل کرده و آهسته، آهسته متمدنش کردیم و راه و روش زندگی آموختیمش.
بادیه نشین را کاخ نشین کردیم و اولجایتو مغول را کردیم سلطان محمد خدابنده و شیعه اثنی عشری.
قزاق گیوه پوش را کفش پا کردن اموختیم و به علت بی ریشگی نام فامیل نداشت، فامیل برایش انتخاب کردیم و پهلوی نامیدیمش که طفلک نمی‌دانست معنی اش چیست.
در خانه ای اجاره ای در محله سنگلج می‌زیست، و یک متر زمین از خود نداشت
لاکن در هنگام فرار از کشور صاحب هزاران هکتار زمین مزروعی بود
بنا به اظهار سفیر آلمان تریاکی مفلوکی بود، که به بیماری پارانوئید مبتلا و به همه شک داشت ، بطوریکه تمام رجل کشور را یا کُشت یا خانه نشین کرد و آخرین رئیس شهربانی اش، "ایرام "هم به بهانه بیماری برای در امان ماندن از گزند ش از کشور گریخت.
نوکرش، سلیمان بهبودی را گاهی آنقدر کتک میزد که بیچاره راهی بیمارستان میشد. و پیرمردی بنام رضا رفیع را که برایش شاهنامه میخواند و قصه تعریف می‌کرد به گمان جاسوس بودن کتک مفصلی زد و ورودش به دربار را ممنوع کرد.
داستان دایی جان ناپلئون را یاد دارید که دایی جان به مش قاسم مشکوک شده بود که جاسوس انگلیسی هاست،
داستان اشاره به همین ماجرای ، شک رضا شاه به جاسوس بودن رضا رفیع است
نمک نشناس بود و قدر ناشناس و بد عاقبت.
بهروز

اتفاقا ژنرال ایرام پسر دایی خودش بود و رضا شاه توسط او بسیاری از رجال را سر به نیست کرد. منتها ژنرال ایرام از ترس رضا شاه به خارج فرار کرد چون به روحیه او آشنایی داشت. رضا شاه از همه رجال میترسید و به بهانه های مختلف آنها را سر به نیست میکرد.

طهمورث
ملتی که قرنها توسط مستبدین تحقیر شده و اخته گردیده و سالها توسری خورده و فحش شنیده ، دچار سندرم استکهلم می‌گردد.
سندرم استکهلم پدیده‌ای روانی است که در آن گروگان نسبت به گروگان‌گیر حس همدلی، همدردی و وفاداری پیدا می‌کند و در مواقعی این حس وفاداری تا جایی است که از کسی که جان، مال و آزادی‌اش را تهدید کرده، دفاع و با اختیار و علاقه خودش را تسلیم او می‌کند.
علت این عارضه روانی را عموماً نوعی سازوکار دفاعی دانسته‌اند،
این سازو کار دفاعی و تلاش برای زیستن حقیرانه به هر قیمت و زنده ماندن،
 در فرهنگ ما به تملق گویی و بیضه مالی و آلت مالی منجر شده و به انسانهای مفلوکی تبدیل می‌شویم که برای کسی که سالها تحقیرمان کرده و تو سرمان زده، احترام قائل می‌شویم
این پدیده اخیرا در کلاب هاوس دیده شده، شخص لمپن و حقیر و بیماری با نام مستعار اسکپتیک، مشتی مفلوک توسری خور را دور خود جمع کرده و دائم با فحاشی و الفاظ بی ادبانه تحقیرشان می‌کند و جالب آنکه این اشخاص به جای اعتراض تکریمش می‌کنند و از تحقیر شدن لذت می‌برند.
رضا خان نیز یکی از افرادی بود که جنون فحاشی و توسری زدن به مردم را داشت، بطوریکه در کتک زدن مخالفان، شخصا دخالت میکرد.
سردبیر هفتاد و چند ساله مجله ایران باستان را چنان زیر مشت و لگد گرفت که دو دندانش شکست و نوکرش سلیمان بهبودی را گاها چنان کتک میزد که روانه بیمارستان میشد.
هستند مفلوکانی که اعمال این مجنون و بیمار روانی را ستایش می‌کنند و او را لایق تکریم و احترام می‌دانند.
مطلبی در فیسبوک در مورد الدنگ فاشیست بیماری که خود اعتراف به چکمه لیسی ارتجاع و استبداد را دارد گذاشتم، حقیر توسری خور مفلوکی به این مطلب اعتراض کرده و از اینکه به این نوکر استبداد توهین شده اظهار تاسف کرده.
چقدر باید حقیر باشی که از عمله های استبداد دفاع کنی و برای فسیلی چون طاهری ارزش قائل باشی.
افرادی چون فرهنگ قاسمی، زبونی و حقارت خود را پشت نام دکتر مصدق پنهان می‌کنند.
مردک برو مقالات کریم پور شیرازی در روزنامه شورش را بخوان.
مقالاتی که آبرو برای اشرف و دیگر فاسدان درباری نگذاشته بود وهیچگاه مصدق مخالفتی با این مقالات نداشت و نگفت که ما باید برای یک شخص فاسد و رذل احترام قائل باشیم.
نرم خویی افراد وسط بازی چون فرهنگ قاسمی به خاطر گوشه چشمی است که به رضا پهلوی و نکبت های اطرافش دارند که اگر شازده را شانسی بود و به قدرت رسید آنها نیز از این نمد شورت وکرستی برای خود تهیه کنند .
یک مشت مفنگی توسری خور یا به قول چکمه لیس رضاخان ملی منقلی با این ریش می‌خواهند بروند تجریش و با این دل و جرئت و شهامت کشور را از چنگال استبداد رها سازند.
این مفلوک، امیر طاهری ،نوکر استعمار و مبلغ استبداد و فاشیسم را رقیب دانسته.
ابله، ما چه رقابتی با یک مزدور وطن فروش داریم .



خبرگزاری فارس، وابسته به سپاه پاسداران، گزارش داد که صبح دوشنبه ۲۶ خردادماه، جلسه شورای‌عالی امنیت ملی با حضور روسای سه قوه و دیگر مقامات ارشد در یکی از طبقات زیرین ساختمانی در غرب تهران در حال برگزاری بوده که در میانه جلسه، هدف حمله موشکی اسرائیل قرار گرفته است.
به‌نوشته فارس، مهاجمان با شلیک چند موشک یا بمب، ورودی‌ها و خروجی‌های ساختمان را هدف قرار داده‌اند و در پی انفجارها، برق طبقه محل جلسه قطع شده است. با این حال، مقامات حاضر با استفاده از یک دریچه اضطراری موفق به خروج از ساختمان شده‌اند.
طبق این گزارش، برخی افراد از جمله مسعود پزشکیان، نماینده مجلس، حین خروج دچار جراحات سطحی در ناحیه پا شده‌اند.
فارس همچنین از احتمال وجود یک عامل نفوذی در داخل کشور خبر داده و نوشته است که بررسی‌ها برای شناسایی منبع نشت اطلاعات همچنان ادامه دارد.


مرگ در غزه
چرا باید  ننگ بشر باشد
و
نه ننگ ابله  شر
و
ضمنا
زنگ خطر؟




"لابه‌لای آوارها پر از تیله‌های رنگی بود؛ پر از گل سر، پر از لباس‌های پراکنده.
نشانه‌ای از اینکه تو با روح پراشتیاق و زنده‌ات، زمانی آنجا زیسته بودی. یک هفته زمان لازم بود تا تمام پیکرها را بیرون بیاورند.

شناسایی بدن‌های مادر و پدرت، به آزمایش ژنتیک نیاز داشت. از خانوادۀ کوچک شما، فقط برادری سوگوار و دلشکسته باقی ماند و تو و مادر و پدرت، سرانجام در آرامگاهی سه‌طبقه همخانه شدید.

دختر ایران، وطنت سوگوار جان جوان توست. ایران از یادت نمی‌کاهد دختر زیبا

پیشه وری
 قابل مقایسه با رجوی و پهلوی است؟
پیشه وری
تا مغز استخوانش کمونیست بوده است.
پیشه وری
پیشاهنگ انقلاب رهایی بخش ملی بوده است.
پیشه وری
اولین انقلاب ضد فئودالی (دموکراتیک) را رهبری کرده است.
انقلاب سفید شاه
چیزی جز اجرای وصایای انقلاب به خون خفته  آذربایجان نبوده است.
پیشه وری
در یک سال ره صد ساله رفته است.
صد سال دیگر هم نظیری برای پیشه وری از مادر زاده تخواهد شد


«وقت آن رسیده است که تمام دروغ‌های بورژوایی را در مورد قدرت مردم کنار بگذاریم. قدرت، طبق مفهوم بورژوایی، زمانی است که توده‌ها کورکورانه به قتل عام می‌روند و از دستورات دولت‌های امپریالیستی اطاعت می‌کنند. بورژوازی دولت را تنها زمانی قوی می‌داند که بتواند با تمام قدرت دستگاه دولتی، توده‌ها را به جایی که حاکمان بورژوا می‌خواهند، پرتاب کند.
مفهوم ما از قدرت متفاوت است. طبق مفهوم ما، دولت به دلیل آگاهی توده‌ها قوی است. زمانی قوی است که توده‌ها همه چیز را می‌دانند، می‌توانند همه چیز را قضاوت کنند و آگاهانه به سراغ همه چیز بروند.»
وی. آی. لنین. آثار کامل، جلد ۳۵، صفحه ۲۱.


فاشیسم چیست؟
فاشیسم
قبل از اینکه فرم جنبش به خود گیرد، به مثابه یک راه حل توسط امثال نیچه تئوریزه می شود.
تفاوت شوپنهاور (استاد نیچه) با نیچه چیست؟
شوپنهاور به پایان عمر تاریخی بورژوازی اذعان دارد و بدان تمکین می کند و به تبلیغ یأس و نومیدی و بدبینی می پردازد.
نیچه اما برعکس او
بورژوازی ایستاده بر لب گور تاریخی اش را شیر می کند و به جنگ با پرولتاریا گسیل می دارد
فاشیسم = گسیل مردگان به چنگ با زندگان
نیچه برای این کار
قبل از همه خانه خرد را به اتش می کشد
خانه اخلاق را
خانه هومانیسم را
خانه مذهب را که جاوی رگه های نیرومندی از اخلاق و بشر دوستی است
به آتش می کشد.
فاشیسم جریانی آنتی کمونیستی و انتی سویه تیستی و انتی پرولتری است
فاشیسم در عین حال
جریانی چپ نما و عمیقا عوامفریب است تا توده را فریب دهد و به دبنال بکشد.
راسیسم و ناسیونالیسم و شووینیسم و آنتی سمیتیسم ... بهانه اند



بازی با الفاظ از قراری دیگر است و با تفکر مفهومی منافات دارد. فلسفه تعریف دارد. فلسفه چیست؟

رئیس جمهور برزیل در واکنش به تهدیدهای ترامپ: تو کلانتر جهان نیستی!
لولا داسیلوا، رئیس‌جمهور برزیل، در واکنش به تهدیدهای تجاری ترامپ و حمایت او از بولسونارو گفت: «ترامپ فکر نکند که به عنوان کلانتر جهان انتخاب شده است؛ اینجا در برزیل ما برزیلی‌ها سر کار هستیم.» این واکنش بازتاب گسترده‌ای در رسانه‌ها داشته است.



طبقه کارگر نیروی مولده است
 و شکل دهنده کالا است
ولی کم کم هوش مصنوعی و ربات‌ها دارند جا کارگر را هم از نظر فیزیکی و هم از نظر هوش و خرد پر میکنند
هاشمی

ممنون
طبقه کارگر و یا پرولتاریا
یک مفهوم فلسفی است.
نیروهای مولده هم یک مفهوم فلسفی (ماتریالیسم تاریخی) است.
فلسفه چیست؟
 فلسفه به لحاظ موضوعی چه فرقی  با مثلا شیمی و فیزیک و بیولوژی و علوم دیگر دارد؟
 نیروهای مولده هزاران سال قبل از تشکیل پرولتاریا وجود داشته اند و دم به دم توسعه یافته اند.
 نیروهای مولده  = وسایل تولید و مواد خام و علم و فن و نحوه استخراج مواد خام و ایزار کار و انسان مولد و زحمتکش
هوش مصنوعی هم یکی از نیروهای مولده است
هوش مصنوعی قبل از اینکه قادر به انجام کاری باشد
باید توسط بشر تغذیه اطلاعاتی و اسلوبی  شود
فرق هوش مصنوعی با بشر
این است که هوش مصنوعی تابع بشر است
بشری که انتزاعی و کلی نیست.
بشری که خصلت مشخص و طبقاتی دارد
جهان بینی دارد.
منافع دارد.
مثال:
از اطلاعات واحدی
می توان بهره گیری های به کلی ضد و نقیض کرد.
فرق یک مارکسیست با یک مثلا پوزیتیویست و پراگماتیست و فقیه و ادیب همین جا ست
تئوری و دانش بسته به متد ویا اسلوب جامعه عمل می پوشد.
یعنی
تئوری در دیالک تیک تئوری و متد وجود دارد
به همین دلیل
تحلیل دیالک تیکی بیت شعری ویا سخنی
با تحلیل متافیزیکی آن از زمین تا آسمان تفاوت دارد
مثال
ما ۲۵ سال است که آثار ادبی و نظری و هنری و غیره را تحلیل دیالک تیکی میکنیم
مقایسه  کنید با تحلیل های بند تنبانی تاکنونی
تا ببینید که تفاوت متد از کجا ست تا به کجا
بدون فلسفه مارکسیستی نمی توان به کشف حقیقت نایل آمد
با هوش مصنوعی کشف حقیقت محال است

هوش مصنوعی کار کرد طبقه کارگر را دگرگون میکنند و احتیاج به یک فلسفه جدید داریم
هاشمی. ممنون.
قبل از پاسخ به این حرف شما
باید پرسید:
طبقه کارگر چیست و رسالت تاریخی اش چیست؟
هوش مصنوعی چیست؟
فلسفه چیست؟
ما برای شروع هماندیشی
از شما می خواهیم که به این سؤالات جواب دهید.


سقراط گفت:
اگر الاغی به من لگد بزند، آیا باید از او شکایت کنم، دادخواهی کنم یا لگدش بزنم؟
مسئله این نیست که در هر بحث یا مناظره‌ای برنده شویم، بلکه مسئله این است که آنهایی را انتخاب کنیم که شایسته انرژی ما باشند.
جهل فریاد می‌زند، خرد ساکت است. وقتی کسی جز توهین و سر و صدا چیزی برای ارائه ندارد، قدرتمندترین پاسخ سکوت است.
به سطح کسی که فقط به دنبال درگیری است، نزول نکنید.
هوش واقعی نیازی به ابراز وجود ندارد؛ به سادگی خود را نشان می‌دهد.



د سعید نفیسی بیش از چهل سال درس گفت و نزدیک پنجاه سال مقاله و کتاب نوشت و در مسائل ایرانشناسی تحقیق کرد. کتابهای زیادی نوشت که بسیاری از آنها مفید و قابل استفاده خواهد بود.
هزاران ایرانی و خارجی از مجلس درس و بحث او استفاده کرده‌اند و حق استادی و ارشاد بر اکثر کسانی دارد که امروز خود مردان راه حق و تجسس‌اند. خلاصۀ کلام آن است که زندگیش وقف بر علم شد و شمع وجودش تا قطرۀ آخر در این راه چکید و فروغ و نور بخشید.
نفیسی نثر را در نهایت زیبایی و روانی می‌نوشت. پختگی و شیرینی نثرش بی‌گمان از آن بود که متون قدیم را خوب می‌شناخت و از بس چنان آثار را استنساخ کرده بود ذهنش و قلمش تأثر پذیرفته بود. آری نفیسی عده‌ای کثیر از متون مهمّ فارسی را چاپ کرد و بر آنها مقدمه نوشت. جز این چندین کتاب مستقل در باب شعر و ادبا و نویسندگان ایران از خود به‌جای گذاشت که دو مجلّد تاریخ نظم و نثر در ایران از ممتازترین آنهاست.
مرحوم نفیسی به ترجمۀ ادبیات اروپا نیز علاقه‌مند بود‌. دو اثر مهمّ همر، ایلیاد و ادیسه را با زبانی بسیار رسا و درخور حماسه از زبان فرانسه به فارسی نقل کرد. آثار دیگری مخصوصاً از ادبیات روسی به فارسی ترجمه کرد که همه یادگارهای برازنده از زندگی پرثمر اوست.


متن پیام میرحسین موسوی از زندان اختر:
بسم الله الرحمن الرحیم
در جریان جنایات اخیر اسرائیل و آمریکا علیه میهن‌ عزیزمان یک بار دیگر عیار مردم ایران محک خورد و امتیازی بر امتیازات کارنامه تاریخی‌‌شان افزوده شد؛ و این نه فقط به خاطر همبستگی آنان در برابر دشمن، که به واسطه ایستادگی آنها در عین رنجیدگی‌های عمیق بود. در حالی که فرزندان نظامی ملت شهید یا غافلگیر شده بودند دوراندیشی ستودنی مردم نقشه‌های شوم متجاوزان را ناکام گذاشت. اینک پس از سپری شدن آن روزها، هولناک خواهد بود اگر کسانی با رویاپردازی واکنش جامعه را تاییدی بر شیوه حکمرانی ناکارآمدشان بپندارند یا جلوه دهند. چنین اشتباهی ملت را دلسرد و بیگانه را امیدوار خواهد کرد که شاید بار بعد بتواند خدای‌ناکرده در سپری که او را ناکام‌ گذاشت رخنه‌ای بیابد.
مردم پس از آنچه گذشت انتظاراتی از حکومت دارند که بی‌پاسخ ماندن‌شان دشمن را شاد می‌کند. در کوتاه‌مدت، اقداماتی سریع و نمادین چون آزادی زندانیان‌ سیاسی و تغییر واضح در رویکردهای رسانه ملی کمترین توقعات است. علاوه بر این، وضعیت تلخی که برای کشور پیش آمد نتیجه یک رشته خطاهای بزرگ بود. تجربه جنگ دوازده روزه نشان داد که ضامن نجات کشور احترام به حق تعیین سرنوشت همه شهروندان است و ساختار کنونی نظام نماینده همه ایرانیان نیست. مردم می‌خواهند شاهد تجدیدنظر در آن خطاها باشند. برگزاری رفراندوم برای تاسیس مجلس موسسان قانون اساسی، راه را برای تحقق حق تعیین سرنوشت مردم هموار و دشمنان این مرز و بوم را از دخالت در امور کشور مأیوس می‌کند.
«إنّ لربّکم فی ایام دَهرکُم نفَحات، ألا فتَعرّضوا لها و لا تعرضوا عنها». به راستی که در روزهای زمانه نسیم‌هایی از فرصت از سوی پروردگارتان هست، هان که آنها را دریابید و روی از آنها برنتابید.
اینجانب ضمن‌ محکوم کردن تجاوزات اخیر علیه کشورمان به خانواده‌های داغدار و آسیب‌دیده تسلیت می‌گویم و برای شهدای این ایام رحمت و مغفرت آرزو می‌کنم.
میرحسین موسوی
۲۰ تیرماه ۱۴۰۴

فاشیسم چیست؟
خمینیسم
 جنبشی فوندامنتالیستی - اسلامی ـ شیعی است.
اگر کسی کمترین خبری از مفاهیم قران و صدر اسلام داشته باشد
متوجه قضیه می شود.
مثال:
خیبر یکی از غزاوات حضرت محمد است.
کابیته نتانیاهو متشکل از فاشیست ها و فوندامنتالیست های یهودی است
در غزه هولوکاوست تکرار می شود
جای یهودیان و کمونیست ها و کولی ها را فلسطینی ها گرفته اند.
جمهوری اسلامی
مورد تهاجم تروریستی قدرت های امپریالیستی و اسرائیل قرار گرفته است.
سران سیاسی و نظامی و علمی و زیرساخت های اقتصادی و حتی هسته ای اش
به طور غیرقانونی و بر خلاف قوانین بین المللی و منشور سازمان ملل
ترور و تحریب و بمباران شده اند.

آذری ها اگر جای سیدعلی بودند
چه می کردند؟
سید علی و سران جمهوری اسلامی ایران
صلاحیت و لیاقت و درایت و شایستگی خود را
در رهبری جامعه و حراست از تمامیت ارضی کشور
نشان دادند و خرمن  احسنت بین المللی را درو کردند
شخصیت های جمهوری اسلامی
هم رشگ انگیزند و هم فخر انگیز



گفت و گوی منطقی درباره عقاید و مفاهیم با کسی که آنها را به ارث برده و با عقل به دست نیاورده است، غیرممکن است.
#کارلوس_زاوون

عجب بدبختی ئی است:
حریف اصلا معنی مفاهیم را نمی داند.
مفاهیم = خشت های اساسی عمارت اندیشه
مفاهیم
انعکاس واقعیات امورند.
آموختنی و اکتسابی  اند و نه موروثی.
مثال:
مفهوم سیب
انعکاس انتزاعی (تجریدی) انواع بیشمار سیب در آیینه شعر و ضمیر بشری است.

اگر بخواهیم نمونه ای از چپ مستقل و شجاع را ببینیم باید به امریکای لاتین نکاه کنیم .
لولا جلوی زورگویی ترامپ ایستاد و گفت «کشور ما برزیل باج گیر نیست ،هر چه می خواهی تهدید کن »
یعنی همون چیزی که سیاستمدارانی مثل جورجیا ملونی و شلین هیچ وقت جراتش را ندارند ،گردن کلفت نباش مستقل باش
جریفه

باجگیر؟
باجگیر
ترامپ است.
اولا می تواند باجده نباشد.
لولا
چریک بوده است.
از جنگل به جامعه آمده است.


زنی که حالش با یک کتاب، شعری، آهنگی یا فنجانی قهوه بهتر می‌شود،
هیچ‌کس نمی تواند شکستش بدهد؛
حتی زندگی در برابرش کم می‌آورد.
ناهید

زنی با این اوصاف
هر که و هر چه باشد، شکست ناپذیر نمی تواند باشد.
اولا
به این دلیل
که سرش به هنر و اندیشه گرم است و نه به رزم تا شکست بخورد و یا پیروز شود.
ثانیا
زنی با این اوصاف
بیشتر درونگرا ست
یعنی خودش برای خودش کافی است و نیاز زیادی به این و آن ندارد.
تا رزمی در بگیرد و  شکست بخورد یا پیروز شود.
ثالثا
زنی با این اوصاف
می تواند زنی انزوا طلب و خودگرا (فردگرا) باشد و نه اجتماعی و تحول طلب تا موضع نظری و عملی و طبقاتی  داشته باشد و به چالش و کشمکش فکری و عملی برخیزد و شکست بخورد و یا شکست بخورد.


شهدای تجاوز اسرائیل به ایران در میان مردم عادی: قسمت چهل و چهارم
آقای محمدحسین عابدی آذر، سرباز وظیفۀ 20 سالۀ آذربایجانی. در سوگ ایشان نوشتند:
"برگه مرخصی توی جیبت بود، ولی نرفتی. گفتی بچه‌های پدافند را نباید تنها بگذارم. دلاوری و شرافت در آن قلب و جان خانه داشت که نمی‌توانستی وطنت را به هنگام نیاز به فرزندش تنها بگذاری
وقتی پهپاد انتحاری اسرائیل را دیدی، فرصتش را داشتی که خودت را نجات بدهی. اما انتخاب تو چیز دیگری بود. با تفنگت آن را نشانه گرفتی تا ده‌ها نفر را نجات بدهی و خودت ترکش بخوری.
آرش شدی که جان خود را در کمان گذاشت برای ایران، تو آن پهپاد را به تیر غیرت نابود کردی؛ به‌راستی که تو وارث تمام آن جنگاوران دلاور آذربایجان بودی. به‌راستی که تو فرزند ایران بودی. فرزند ایران از دیار ستارخان. تو را در تبریز کشتند و تمام ایران سوگوار تو شد.
فراموشت نمی‌کنیم سرباز ایران، دلاور آذربایجان
زنده باد مادری که تو را پرورد"

از هركس طبق استعدادش و به هركس طبق نیازش !
بحث در این شعار
بر سر دیالک تیک داد و ستد است
ویرایش:
داد (به اندازه استعدادش) و ستد (به اندازه نیازش).
در جامعه سوسیالیستی
داد (به اندازه استعدادش) و ستد (به اندازه کارش)
بدون درک پیشاپیش دیالک تیک
نمی توان کلمه ای  از حرف های مارکس را درک کرد

به عوض تکرار سرسری حرف های مارکس
بهتر است که مارکسیسم بیاموزیم
همه حرف های مارکس که مارکسیستی نیستند


خود نبرد می تواند بار گرانی ویا کار گرانی باشد و نه پیک نبرد.
منظور از پیک نبرد اصلا چیست


یک شهروند ایرلندی وقتی می بیند که یک صهیونیست قصد نمایش پرچم اسرائیل را در داخل سالن دارد، بلند می‌شود و اجازه اینکار را به او نمیدهد

آره.
دیگر کسی حوصله بحث و هماندیشی ندارد
کسی اهل حرف حتی نیست.
کسی به دنبال حقیقت نیست.
هر کس حقیقت تحفه خود را در جیب دارد.
همه چاقو کشند
و
چاقو تنها ره رهایی است
همه چیز نمایشی است
و
همه کس هنرپیشه با ماسکی بر سر و عرعری بر لب و چقاویی در دست

چرا زنان در هنگام سکس ناله می‌کنند؟
برخی از زنان به شدت دوست دارند در جریان سکس ناله کنند و عاشق شنیدن کلمات جنسی از زبان همسر شان هستند.
ناله کردن زنان در هنگام رابطه جنسی می‌تواند دلایل مختلفی داشته باشد، از جمله نشانه‌ای از لذت جنسی، ابراز هیجان، یا حتا تلاش برای تحریک شریک جنسی است. در برخی موارد، ممکن است ناله کردن یک واکنش ناخودآگاه به لذت و تحریک جنسی باشد و در بعض موارد دیگر، ممکن است به عنوان یک رفتار عمدی برای افزایش لذت یا ابراز احساسات استفاده شود.

نه.
برای پیدا کردن پاسخ به این پرسش
باید لبی از چشمه مارکسیسم تر کرد.
عملیات جنسی
فرمی از کار مادی است
و
کار
زادگاه فکر و کلام و موسیقی و آهنگ و آواز است.
دست خود جانور و بشر نیست.
دلیل وز وز زنبور در حین مکیدن شیره گلها
هم
شاید همین باشد.
دلیل لذت حاصل از عملیات جنسی نیز
در دیالک تیک ریاضت و لذت است.
هیچ لذتی بدون ریاضتی و هیچ ریاضتی بدون لذتی وجود ندارد
لذیذ ترین اطعمه و اشربه
 اطعمه و اشربه ای است  که پس از کار عرقریز خورده می شود
و
شیرین ترین خواب
خواب پس از کار خسته کننده است


الهام افکاری
دنیا وارونه است!
غرب از نظر ارزش‌های انسانی، اخلاقی و حقوق بشری به پست‌ترین سطح ممکن سقوط کرده. البته ای موضوع جدید نیست؛ امپریالیسم غرب در ۵۰۰ سال گذشته بارها در چنین جایگاهِ غیرانسانی قرار داشته است.
ترامپ و نتانیاهو چهره‌ی واقعی بخشی از این تمدن ۵۰۰‌ساله را اکنون به نمایش گذاشته‌اند:
- هرکس که برای حق زندگی و انسانیت صدایش را بلند کند، هدف تحریم‌های ظالمانه قرار می‌گیرد!
- هیولایی به نام نتانیاهو، حامی خود (ترامپ) را برای جایزهٔ صلح نوبل نامزد می‌کند!


چپ: احمد الشرع (جولانی)
از رهبران القاعده سوریه؛ رهبر هیئت تحریر شام؛ عضو وفادار به داعش و جبهه‌النصره؛ تروریست تکفیری و قاتل صدها بیگناه.
+ آمریکا از لیست تروریستی خارجش کرد و تحریماشو لغو کرد!
راست: فرانچسکا آلبانزه
وکیل بین‌المللی؛ گزارشگر سازمان‌ملل؛ نه آخونده نه بسیجی نه باحجاب نه ایرانی و نه حتی مسلمون.
+ آمریکا بخاطر انتقاد علیه اسرائیل و روشنگری درمورد نسل‌کشی ، تحریمش کرد!
این عریان‌ترین تصویر از دنیاییه که توش زندگی می‌کنیم! بیدار شو دوست غرب‌زده عزیز!
منتظر دموکراسی و حقوق بشر از امپریالیستها و صهیونیستها نباش


نحوه رفتار هر کس یا حیوانات
آیینه ارزش های او ست.
فرنگی

نه.
فرنگی وارونه بین.
نحوه رفتار بشر با جانور
آیینه سطح توسعه نیروهای مولده  جامعه مربوطه است
که
تعیین کننده خود  ارزش ها  نیز است.
هر چه نیروهای مولده توسعه می یابند
زندگی گاو و خر  و بشر
 به همان اندازه بهتر می گردد و زجر شان کمتر.


عجب ادبیاتی.
پزشکیان
صدها بار خردمندتر از مدعیان رنگارنگ است که هنری جز هارت و پورت و حاشی ندارند
کمترین خطایی میتواند به  نابودی ایران منجر شود.


ایران مهم‌ترین مانع مقابل پروژه «اسرائیل بزرگ» است
الکساندر دوگین :
حمله اسرائیل به ایران قابل پیش‌بینی بود و در چارچوب پروژه اسرائیل بزرگ می‌گنجید.
 اما آنچه مرا شوکه کرد، سکوت و انفعال رهبران کشورهای اسلامی بود.

عجب علامه ای روسیه بدبخت دارد.
اولا
فقط ایران و اسرائیل نیستند که بر سر هژه مونی منطقه ای چشم دیدن یکدیگر را ندارند
بن سلمان و عردوغان هم هست.
ثانیا
این اسرائیل به تنهایی نیست که به ایران شاخ و شانه می کشد
این حتی امپریالیسم امریکا به تنهایی نیست
این طبقه حاکمه امپریالیستی به طور کلی است.
حمله به ایران
در خود روسیه
دو هفته قبل
تمرین شده بود و با موفقیت به مورد اجرا گذاشته شده بود.
ترور ژنرال های روس و انفجرا قطارها و پل ها و قاچاق کردن پهباد به روسیه و جمله با پایگاه تسلیحات اتمی روسیه
بدون همکاری  سازمان های سیا و ام آی ۶ و موساد و غیره میسر نبوده است

ثالثا
  ایران اولین سد و سنگر برای  حمله به روسیه و ج خ چین است
آذربایجان علیف هم پلی برای گذر از ایران به روسیه است

رابعا
جوامع قبیلتی عربی
هرگز بخاری نداشته اند
عرب ستیز غرب پرست بوده اند
لیبی و سوریه و غیره را تار و مار کرده اند
بی دیلل نیست که تا کنون
نه بمبی در امارات عربی منفجر شده است و نه تروری در قطر صورت گرفته است



چنین چیزی محال است.
این دال بر بیخبری ریشه ای مدعی از دیالک تیک به طور کلی است:
جامعه شناسی به تنها وجود ندارد.
هیچ چیز به تنهایی وجود ندارد.
شناخت همیشه دیالک تیکی است.
جامعه شناسی با خودشناسی توأم است.
انتقاد از خود همیشه با انتقاد از همنوع خود و همبود خود و هنوع خود همراه است
امتحانش اسان است
قبل از کشف عیب همنوع و  تبیین آن و یا همزمان با کشف عیب همنوع و  تبیین آن
حریف منتقد
معایب خود را مرور می کند و کشف می کند


با ساده سازی مسائل
مسائل ساده نمی شوند
بلکه لاینحل می مانند.
ماهیت تضاد میان اوکراین و روسیه
با ماهیت تصاد میان اسرائیل  و ایران (و عربستان و ترکیه) تفاوت جدی  دارد
جنگ بین روسیه و اوکراین
به لحاظ طبقاتی
جنگ بین اولیگارشیسم روس و اوکراین است
جنگ بین اسرائیل و ایران
جنگ بین فوندامنتالیسم یهودی و اسلامی است
ایران و اسرائیل (و عربستان و ترکیه) بر سر هژمونی منطقه ای سر جنگ با هم دارند
روسیه اما در پی کسب سرکردگی قاره ای ـ اروپایی است
و
در وهله اول
در پی نجات از خفت و خواری حاصله از شکست شوروی است


معنی تحت اللفظی:
دلیل جنبش انقلابی توده ها آکاهی انقلایی آنها ست.
بدون از آن خود کردن شعور انقلابی توسط توده ها
انقلاب اجتماعی محال است.
میان انقلاب اجتماعی و شعور انقلابی (تئوری انقلابی)
رابطه دیالک تیکی برقرار است.
روشنگری علمی و انقلابی
برای تدارک انقلاب اجتماعی الزامی است.
دیالک تیک  انقلاب اجتماعی و شعور انقلابی (تئوری انقلابی)
فرمی از بسط و تعمیم دیالک تیک پراتیک و تئوری (عمل و اندیشه) است.


محتوای همه جنگ ها پس از فروپاشی سوسیالیسم
تسخیر مناطق تحت نفوذ شوروی است.
از یوگوسلاوی شروع شده
به خاورمیانه رسیده
و
در  اوکراین و ایران ادامه دارد.
آره.
هدف امپریالیسم
 تجزیه و تسحیر روسیه و چین و ایران است
هدف
در واقع
تسخیر منافع زیر زمینی و رو زمینی کشورها ست
هدف سرکردگی بلامناغ امپریالیسم بر سراسر کره زمین است


برای کشف حقیقت
چاره ای جز پیشه کردن طرز تفکر دیالک تیکی وجود ندارد.
مگر ایران در این ۱۲ روز نکبت
کم ضربه خورده است؟
سران سیاسی و نظامی و علمی ترور شده اند
در نطنز تشعشعات رادیو اکتیو اندازه گیری شده است
یعنی بمب های پرتاب شده
صپمات جدی وارد آورده اند
نیروهای ویژه اسرائیل
در همکاری با ارتش و سازمان های اطلاعاتی  امریکا و انگلیس و غیره
پدافند هوایی ایران را
عمدتا
از کار انداخته اند
گزارش از تخریب عظیم در سیستم موشکی ایران داده می شود
فاجعه
ادامه دارد.
هدف صهیونیسم و امپریالیسم
سرنگونی جمهوری اسلامی و رژیم چنج است
اگر ایران به پایگاه های امریکا حمله ور شود
به بمب اتم بسته خواهد شد و به برهوتی مبدل خواهد شد
بعد نوبت به روسیه و ج خ چین خواهد رسید

انسان آزاده کسی است که کوچکترین توجهی به مرگ نداشته باشد و افکار او به سوی زندگی باشد، نه مرگ.
#باروخ_اسپینوزا

چرا و به چه دلیل
انسان به اصطلاح آزاده
باید بی خیال مرگ باشد.
اصلا که چی بشود؟
آزادی به چه معنی است؟
 پیش شرط آزادی
خروج پیشاپیش از خریت است
خر نمی تواند مختار (آزاد) باشد
حتی اگر عمرا به مرگ  نیندیشد

مگر در کشورهای دیگر
تقسیم کار وجود ندارد؟
مثلا
مگر  شی جین پین و پوتین و غیره
کارگر و دهقان و پیشه ورند؟
حتی
اگر جامعه کمونیستی باشد
یعنی تبر بر تبار طبقات اجتماعی فرود آید و هم با هم برابر و خواهر ـ برادر گردند،
تقسیم کار که از بین نخواهد رفت
حفار و نجار که فرماندار نخواهد شد



ما در اوپوزیسیون ایران از راست تا چپ خردمندتر از پزشکیان نمی شناسیم.
اگر شما که در ایران زندگی می کنید و شخصیت ها را می شناسد،  یکی را نام ببرید و  افکاری از او را منتشر کنید تا ما مورد تحلیل مارکسیستی قرار  دهیم و  اگر بهتر از پزشکیان بود در نظر خود تجدید نظر کنیم.
















شعرزندگی
شعری خواهم سرود
تا گل ها بشکفند،
وابرهای آسمان به بازی درآیند
وباران
تمام غم را ازچهره یِ زمین بشوید.
شعری خواهم سرود
که رویای بنفشه هایِ دخترک گل فروش
درکوچه های نبردِ نان و آزادی
تعبیربه روشنایی شود،
وکودکانِ نان آور فرتوت
بارشانه را
باواگویی داستانهای افسانه ایِ کارکودکان،
درحلقه ای دوستانه به سخره بگیرند.
شعری خواهم سرود
تا سرودِ آرمانی باشد
که هیچ انسانی
استثمارنمی شود،
وهیچ مرزممنوعه ای
آزادی انسان را
به بند نمی کشد.
شعری خواهم سرود
شعرزندگی،
تا آرمانِ انقلابی کارگران را
روشن ترین مشعلها بسازد،
دربلندترین شبهایِ رنج مردمان.
شعری خواهم سرود
شعرزندگی،
شعرسوسیالیسم.
داریوش سلحشور،
تیرماه -سال ١٣٩٧

داریوش نمیداند که شعر چیست.
خیلی ها
از فرط حواس پرتی
شعر را با شعار
یعنی
هنر را با سیاست
 عوضی می گیرند.
شعر باید بسان آتشفشان
که از نهاد زمین فواره می زند،
از اعماق روح دستخوش آشوب شاعر فواره زند.
شعر
باید به شاعر تحمیل شود
شهریار اگر شعر حیدر بابا را نمی سرود
سکته می کرد
شعری که آگاهانه سر هم بندی شود
شعار است و نه شعر


پزشکیان به دست و پای آمریکا افتاد .
مهرداد

ما این مصاحبه پزشکیان را به دقت شنیده ایم
ایرادی در آن ندیده ایم
اگر شما دال بر صحت ادعای تان
 دلیلی در ان کشف کرده اید
نام ببرید تا ارشاد شویم.

پزشکیان
 سیاسامدار ژرف اندیشی است
پزشکیان
قبل از اینکه سیاستمدار باشد
پزشک بوده است
آنهم نه پزشک معمولی
بلکه پزشک جراح بوده است که کمترین بی دقتی و خطا
به مرگ بیمار منجر می شود.
پزشکیان
می داند که در پس پرده چه می گذرد.
ایران
حلقه اول
 در زنجیره برنامه استراتژیکی امپریالیسم
برای  حمله به روسیه و بعد به ج خ چین است.
صهیوینسم و امپریاییسم هار
می تواند ایران را
بمباران اتمی کند و به برهوتی بی همه چیز مبدل سازد.
در سال ۱۹۵۷
امپریالیسم قصد حمله بر اتحاد شوروی داشته است:
جمله برق آسا
و
پرتاب ۳۰۰ بمب اتمی بر اتحاد شوروی
کشتار ۳ میلیون نفر
علیل و مجروح سازی ۷  میلیون نفر
و
تخریب ۷۵ در صد صنعت شوروی
پزشکیان
خر نیست تا به سیم اخر بزند
به همین دلیل
فقط مراکز امنیتی ـ اطلاعاتی ـ پژوهشی و صنعتی اسرائیل را زده است
  حمله به پایگاه امریکا در قطر هم سمبولیک بوده است
و نه رئالیستیک

ادامه دارد.

گشتی در گلشن راز (اثری از شیخ محمود شبستری) (۱۰) (بخش آخر)

عکس جلد کتاب گلشن راز   

شیخ محمود شبستری

( ۶۸۷ ق ـ )

گلشن راز 

گشتی

از

شین میم شین 
 

ظهورِ اختلاف و کثرتِ شان

شده پیدا ز بوقلمونِ امکان

معنی تحت اللفظی:
 دلیل پیدایش تفاوت بین چیزها و کثرت آنها
رنگ عوض کردن امکان بوده است.
 
امکان 
یک مفهوم فلسفی است.

 

 

امکان

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/8956


واقعیت

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/4582

 

پایان

 


امکان در دیالک تیک واقعیت و امکان وجود دارد:
مثال:
هر نطفه ای در هر بیضه هر پرنده ای
جوجه بالقوه ای است.
یعنی 
امکان استحاله اش به جوجه وجود دارد.
 
اگر بیضه به مدت معینی تحت دمای معینی قرار گیرد،
نطفه به جوجه  مبدل می شود.
یعنی
بالقوه بالفعل می شود.
یعنی
امکان واقعیت می یابد.


ظهورِ اختلاف و کثرتِ شان

شده پیدا ز بوقلمونِ امکان

چون امکانات متنوع وجود دارند، پس چیز های مختلفی  به وجود می آیند.

مثال:
درجه دمای معین هوا  سبب می شود که نطفه بیضه مثلا لاک پشت،  به لاک پشت نر و یا ماده مبدل شود.
میزان جان سالم به در بردن بیضه های لاک پشت از گزنده جانوران و پرنگان و خرچنگان (امکان)
کثرت و قلت تولید مثل لاک پشت ها را رقم می زند.


وجودِ هر یکی چون بود واحد

به وحدانیّت حقّ گشت شاهد

معنی تحت اللفظی:
وحدانیت عدم (نیستی) و وحدانیت وجود (هستی) 
دال بر وحدانیت حق بوده است.
 
این بیت آخر این بند شعر مورد بحث،
مبتنی بر خرافه و خیال است:
وجود
به قول خود شیخ
 در دوئالیسم وجود و عدم و به عبارت علمی در دیالک تیک وجود و عدم
وجود دارد و معنی دارد.
یعنی
نه عدم به تنهایی وجود دارد و نه وجود.
 
تفاوت دوئالیسم با دیالک تیک این است 
که
در دوئالیسم بین اقطاب مربوطه دیوار نفوذ ناپذیری کشیده است و تبدیل یکی از اقطاب به دیگری محال است.
مثال کلاسیک برای  دوئالیسم،  دوئالیسم نور و ظلمت (مانی پیامبر) و  دوئالیسم هابیل و قابیل (خیر و شر) (قرآن و تورات و انجیل) است.
 
به همین دلیل امیدی به تبدیل خیر به شر و شر به خیر نمی رود:
تربیت نا اهل را چون گردکان در گنبد است. 
 
اما
در دیالک تیک، مرز بین اقطاب مربوطه سیال است و تبدیل یکی از اقطاب به دیگری ممکن است.
 
مثال:
در پیاز و گردو و غیره
ما شاهد تبدیل پیدرپی فرم به محتوا و محتوا به فرم هستیم.
در جامعه 
ما شاهد تبدیل پیدرپی انقلابی به ارتجاعی، گسست به پیوست، پیروزی به شکست و بر عکس.
 
پایان