سعدی
یک سال بعد در گلستان همین اندیشه را در رابطه سه عضوی کماندار و کمان و تیر تکرار خواهد کرد:
گرچه تیر از کمان همی گذرد
از کماندار داند، اهل خرد.
معنی تحت اللفظی:
اگرچه تیر از کان می گذرد و به هدف می رسد،
خردمندان اما نه تقصیر کمان، بلکه تقصیر کمانگیر می دانند.
به نظر سعدی پرتاب تیر را باید نه از کمان، بلکه از کماندار دانست.
او در این مورد نیز رابطه سه عضوی را به رابطه دو عضوی تقلیل می دهد، تا نتیجه مورد علاقه خود را بگیرد.
او کمان را از بحث خارج می کند و کماندار و تیر را عمده می کند.
ولی بدون کمان هیچ کمانداری قادر به پرتاب تیر نخواهد بود.
هیچ قلدر قدر قدرتی بدون عوامل و عمال خود قادر به بازداشت، شکنجه و اعدام میلیونها انسان نخواهد شد.
سعدی اما خود را به کوچه علی چپ می زند و قلدر را یکه و تنها مسئول همه جنایات می داند.
هیچ پیشوا و ولی و امام و شاه و قلدری (کمانداری) قادر نخواهد بود بدون عمال خود (کمان) میلیونها زن و کودک و پیر و جوان را بسوزاند (تیری شلیک کند.)
مسئول و تصمیمگیر اصلی و نهائی بودن کماندار
مانع آن نمی شود، که نقش کمان تا حد هیچ تنزل داده شود.
مسئله دیگر یکی انگاشتن انسان با تیر و کمان است.
مأمور دولتی با تیر وکمان یکی نیست.
مأمور دولتی انسان است، سوبژکتی اندیشنده و شناسنده است، دارای منافع فردی و طبقاتی است، دارای استقلال اندیشه و عمل نسبی است.
او اوبژکت نیست و لذا با تیر و کمان تفاوت اساسی دارد.
سعدی این اشکال فکری اساسی را در سراسر آثارش حفظ می کند.
او انسان سازنده و دگرگونساز را تا حد اوبژکتی مرده و بی اراده تنزل می دهد.
سعدی انسان را تا درجه اشیاء تنزل می دهد.
مأمور دولتی مجری بی اراده و مکانیکی فرامین سلطان نیست.
او منافع و تضادهای قشری، طبقاتی و فردی خود را دارد و عمل او از هزاران دیالک تیک گونه گون می گذرد.
خدعه و نیرنگ ایدئولوژیکی نهفته در این بیت شعر به ظاهر چپ نما همین است.
سعدی در این بیت شعر، به ظاهر سلطان را مورد حمله و انتقاد قرار می دهد، او را مسئول ستم بر پیر مبارک نهاد می شمارد.
اعلام چنین نظری جسارت مدنی می طلبد.
تله و دام ایدئولوژیکی سعدی نیز همینجا ست.
اشخاص ساده لوح، پخمه و کوته بین می توانند بیتی و یا حتی شعری را از مجموعه اشعار سعدی گلچین کنند و بر اساس آن بیت و یا شعر گسیخته به داوری در باره او بپردازند و او را منادی حقیقت قلمداد کنند:
نه هرکس حق تواند گفت، گستاخ
سخن، ملکی است سعدی را مسلم
(شاعری به نام بیستون)
معنی تحت اللفظی:
کسی بسان سعدی نمی تواند به بیان گستاخانه حقیقت نایل آید.
حقیقت چیزها در دیالک تیک جزء و کل تعیین می شود، نه در جزء معینی.
نظر و نیت سعدی را باید در دیالک تیک ابیات و کل شعر و قصه دریافت.
بلافاصله بعد از این بیت ظاهرا ضد سلطنتی، پیر مبارک نهاد اضافه می کند:
بباید چنین دشمنی دوست داشت
که می دانمش، دوست بر من گماشت
ادامه دارد.