۱۳۹۹ مرداد ۱۰, جمعه

لطایف الملل (۱۰۰)

Louise D'Aumont, Mazarin, Duchesse d'Aumont, fourth quarter 18th ...
لوئیز د امونت


فصل دوم

لطایف الملل معروف 

برگردان

شین میم شین


۱۰۰

وی وون

مارشال فرانسوی

و

برادر مادام مونت اسپان

خیلی چاق و چله بود.

 

بر خلاف دختر عمویش

دوک د امونت

که

پوستی بر اسکلتی بیش نبود.


Ludwig XIV. / Louis XIV. / Ludwig der Vierzehnte – Der Sonnenkönig ...

لوئی چهاردهم

روزی

به

مارشال

گفت:

«موسیو وی وون

شما روز به روز چاق و چله تر می شوید.

نرمش نمی کنید؟»

 

مارشال

جواب داد:

«اعلیحضرتا

من

هر روز

حداقل

یک بار

دور دخترعمویم

لوئیز د امومنت

می گردم.»

 

ادامه دارد.

درنگی در شعر «اتللو» از محمد زهری (۳)

دایرة المعارف روشنگری: جهان بینی محمد زهری در آئینه آن و این (۴)

اتللو

محمد زهری

(۱۴ مرداد ۱۳۳۳)

به

دوستم:

س. عنایتی

درنگی

از

ربابه نون

۱

پا ز سر نشناخت،

چنگ انداخت

پرده ی پنداریِ سِن (صحنه) را به یک سو زد

تا نگاه تشنه از حسرت نسوزد.

معنی تحت اللفظی:
اتللو
برای ممانعت از سوختن نگاه تشنه از حسرتش،
پرده خیالی صحنه تئاتر را به سویی کشید.

محمد زهری
قهرمان اصلی و صحنه اصلی و آخر نمایشنامه اتللو
را
در این شعر
تماتیزه می کند.
(موضوعیت می بخشد)
و
ضمنا
به
طرز پوئه تیکی ـ سوسیولوژیکی ـ پسیکولوژیکی ـ مارکسیستی
به
زیور تحلیل می کشد.


ویلیام شکسپیر

شکسپیر
(۱۵۶۴ ـ ۱۶۱۶)
شاعر و نویسنده عصر تجدد (مدرنیته) و رنسانس (روشنگری)
است.

این دوره
احتمالا
نقطه عطف فئودالیسم و کاپیتالیسم
بوده است.

سؤال این است
که
برده در این دوره
از
کجا
به
انگلستان
آمده است؟

برده ها
به
احتمال قوی
نه
خودی
بلکه
بیگانه
بوده اند.

یعنی از کشورهای آفریقایی شکار و در غل و زنجیر به اروپا و امریکا
آورده شده اند.

اتللو
تحت ستم چندگانه بوده است.
چون هم برده بوده است و هم بیگانه و بی ریشه (کنده شده از ریشه.)

نمایشنامه اتللو و دیگر آثار شکسپیر
جزو آثاری اند
که
در
دانشکده های ادبیات انگلیسی جهان
تدریس می شوند
و
توسط اساتید بورژوایی
به
طرز بندتنبانی
مثلا
به
طرز پسیکولوژیستی
«تحلیل» می شوند.

پسیکولوژیسم
یکی از مکاتب ضد علمی و ضد عقلی امپریالیستی است.

عظمت و اهمیت و ندرت تحلیل پوئه تیکی محمد زهری
همین جا ست.

مارکس
هم
احتمالا
تحلیلی
بر
آثار شکسپیر
(و بالزاک)
مثلا
مکبث
نوشته است.

ما
هنوز ندیده ایم
ولی
از
توده ای ها
شنیده ایم.

اگر ببینیم، متاتحلیلی بر آنها خواهیم نوشت.

۲

پا ز سر نشناخت،

چنگ انداخت

پرده ی پنداریِ سِن (صحنه) را به یک سو زد

تا نگاه تشنه از حسرت نسوزد.


معنی تحت اللفظی:
اتللو
برای ممانعت از سوختن نگاه تشنه از حسرتش،
پرده خیالی صحنه تئاتر را به سویی کشید.

در این بند آغازین شعر زهری
روانشناسی هیستوریکی اتللو
تبیین پوئه تیکی می یابد:
اتللو
هم
به
نفی بردگی خویش
نایل آمده
و
هم
به
ترقی و تعالی اجتماعی ـ سیاسی خویش.

به
همین دلیل
سر از پا نمی شناسد.

سؤال این است که چرا شاعر از مفهوم «پرده پنداری سن» بهره برمی گیرد؟

باید ببینیم.

زهری
در این شعر
انگار
نمایشنامه اتللو
را
اجرای پوئه تیکی
می کند.

اتللو
در
عالم خیال خویش
خود
را
دیالک تیکی از اتللوی واقعی و هنرپیشه مجری نقش اتللو در صحنه تئاتر
استنباط و احساس می کند.
هنرپیشه ای
که
نقشش
را
در
نهایت مهارت
ایفا 
و
خرمن هورای تماشاچیان را درو می کند.

سؤال دیگر این است که مفهوم «ممانعت از سوختن نگاه تشنه از حسرتش» نتیجه تجرید چه چیزهایی است؟

باید در روند تحلیل شعر به این سؤال هم جواب پیدا کنیم.

یکسو کشیدن پرده
به
عوض گشودن متداول پرده از هر دو سو،
به
دلیل تنهایی اتللو در صحنه تئاتر (شاید هم در صحنه واقعی زندگی) است.
اتللو
در
قاموس زهری
نگاه اتللو
تشنه حسرت ایفای نقش خود در صحنه تئاتر (و صحنه حیات) و مشاهده واکنش شورآمیز تماشاچیان (و اعضای طبقات حاکمه)
بوده است.

به
همین دلیل
اگر
نگاه تشنه حسرتش
سیراب نشود،
خطر سوختن و خاکسترشدنش
می رود.

خیلی زیبا ست.

ادامه دارد.

لطایف الملل (۹۹)


Hochhaus Büsum - Kähler Vermietung


فصل دوم

لطایف الملل معروف 

برگردان

شین میم شین

 

۹۹

پروفسور گونار گولبرانسن

جراح  سوئدی معروف

در

مصاحبه ای

گفته است:

«منظورم از خوشبین (اوپتیمیست)

کسی

است

که

از

طبقه بیستم آسمانخراشی

سقوط کند

و

با

رسیدن به طبقه دوم آسمانخراش

اعلام دارد:

تاکنون چرخ  بر وفق مراد ما بوده است.»

 

ادامه دارد.

 

درنگی در مدل حاکمیت مد روز بورژوازی انحصاری (۲۱)


تئوری و تاریخ

شعور و وجود مبتنی بر آگاهی

 

در

سرمایه داری انحصاری

اندره ئا هورنونگ

یورگن لوید

جان مایر

 

عصر ما

هفته نامه سوسیالیستی

(ارگان ح. ک. آلمان) 

(۱۰ ژوئیه ۲۰۲۰)

 

درنگی 

از 

شین میم شین



 

 نگاهی مجدد به افکار حریف

 

حریف

 

جهان

در

تضادمندی اش

در

آیینه روح (شعور، ضمیر) ما

منعکس می شود.

 

۱

ای کاش چنین بود.

 

ای کاش چنین انعکاسی امکان پذیر بود.

 

جهان

به

مثابه پدیده (نمود)

در

آیینه ذهن و ضمیر ما منعکس می شود

و

پدیده

منفرد و مشخص و مجزا و تک و تنها ست.

 

۲

به قول خود حریف

ماهیت چیزهای جهان (واقعیت عینی)

اصلا

قابل انعکاس نیست.

فقط

قابل درک است.

 

۳

منظور از انعکاس جهان به مثابه پدیده

انعکاس ظاهر و سطح و بعد و نمود چیزهای جهان

است.

 

۴

مثال

سیب در تضادمندی اش

منعکس نمی شود.

 

مثلا

برای شناخت دیالک تیک فرم و محتوا و  پدیده و ماهیت، مادیت و روحیت سیب،

انعکاس چندین مرحله ای

حتی

کفایت نمی کند.

 

۵

وقتی از ضرورت آموزش مفاهیم فلسفی  و تمرین کاربست آنها

سخن می رود،

به

همین دلیل

است.

 

کسی که با مفاهیم فلسفی بیگانه باشد،

هنوز نمی داند که ماده و روح، فرم و محتوا و پدیده و ماهیت

چیستند.

 

به

همین دلیل

پیش شرط کشف حقیقت در هر مورد

کسب توان تفکر مفهومی

است:

کل اندیشی

است.

فلسفی اندیشی

است.

 

حریف

 

انعکاس

نشاندهنده واقعیتی عینی

است

و

چون تصویری از پدیده ها ست،

پس

حقیقی است.

 

۱

خرافی بودن این ادعای حریف

را

اثبات کرده ایم.

 

۲

حقیقت

نه

در

پدیده

بلکه

در

دیالک تیک پدیده و ماهیت است.

 

۳

به

عبارت دقیقتر

حقیقت

در

ماهیت

است

که

پدیده

هم

به

سازش می رقصد.

 

۴

وقتی ماهیت سیب فاسد باشد،

شکل و شمایل و طعم و بوی سیب (پدیده) هم

تغییر می یابد.

 

یعنی

پدیده

خود

را

با

ماهیت

دمساز می سازد.

 

حریف

 

آنچه که به لحاظ ایده ئولوژیکی باطل،

در

ضمیر ما

تشکیل می شود،

نه

پیشاپیش

در

آیینه ضمیر ما،

بلکه در واقعیت عینی

«باطل»

است.

 

۱

این جمله حریف

از سر تا پا خرافی است.

 

حقیقت و باطل

که

مادی

نیستند

تا

در

واقعیت عینی

باشند.

 

۲

منظور لنین از عینیت حقیقت در چالش نظری با امپیریوکریتیست ها

چیز دیگری است.

 

۳

آنچه در خارج از ذهن و ضمیر و روح ما

وجود دارد،

واقعیت عینی

(ماده، وجود، طبیعت، جامعه)

است.

 

۴

انعکاس واقعیت عینی

در

آیینه ضمیر و ذهن ما

بسته به عوامل فوق الذکر

هم

می تواند حقیقی باشد

و

هم

می تواند باطل باشد.

 

۵

منظور حریف

چیز دیگری است.

 

حریف

اما

حرف زدن بلد نیست.

 

۶

منظور حریف فتیشیسم کالایی

است

بت وارگی کالا ست.

 

منظور حریف

بیگانگی

(الیناسیون، از خودبیگانگی)

است.

 

خالق خود پنداشتن مخلوق خویش

است.

 

این سخن مارکس

اساس اساسی این هارت و پورت حریف

است.

 

خواهیم دید.

 

۷

فتیشیسم کالایی

اما

در

خارج از ذهن و ضمیر کارگر که وجود ندارد.

 

فتیشیسم کالایی

نتیجه خریت کارگر است

که

به

عوض خودپرستی

مخلوق خود پرستی

کالاپرستی

پول پرستی

پیشه کرده است.

 

ادامه دارد.