۱۳۹۹ مرداد ۱۰, جمعه

درنگی در شعر «اتللو» از محمد زهری (۳)

دایرة المعارف روشنگری: جهان بینی محمد زهری در آئینه آن و این (۴)

اتللو

محمد زهری

(۱۴ مرداد ۱۳۳۳)

به

دوستم:

س. عنایتی

درنگی

از

ربابه نون

۱

پا ز سر نشناخت،

چنگ انداخت

پرده ی پنداریِ سِن (صحنه) را به یک سو زد

تا نگاه تشنه از حسرت نسوزد.

معنی تحت اللفظی:
اتللو
برای ممانعت از سوختن نگاه تشنه از حسرتش،
پرده خیالی صحنه تئاتر را به سویی کشید.

محمد زهری
قهرمان اصلی و صحنه اصلی و آخر نمایشنامه اتللو
را
در این شعر
تماتیزه می کند.
(موضوعیت می بخشد)
و
ضمنا
به
طرز پوئه تیکی ـ سوسیولوژیکی ـ پسیکولوژیکی ـ مارکسیستی
به
زیور تحلیل می کشد.


ویلیام شکسپیر

شکسپیر
(۱۵۶۴ ـ ۱۶۱۶)
شاعر و نویسنده عصر تجدد (مدرنیته) و رنسانس (روشنگری)
است.

این دوره
احتمالا
نقطه عطف فئودالیسم و کاپیتالیسم
بوده است.

سؤال این است
که
برده در این دوره
از
کجا
به
انگلستان
آمده است؟

برده ها
به
احتمال قوی
نه
خودی
بلکه
بیگانه
بوده اند.

یعنی از کشورهای آفریقایی شکار و در غل و زنجیر به اروپا و امریکا
آورده شده اند.

اتللو
تحت ستم چندگانه بوده است.
چون هم برده بوده است و هم بیگانه و بی ریشه (کنده شده از ریشه.)

نمایشنامه اتللو و دیگر آثار شکسپیر
جزو آثاری اند
که
در
دانشکده های ادبیات انگلیسی جهان
تدریس می شوند
و
توسط اساتید بورژوایی
به
طرز بندتنبانی
مثلا
به
طرز پسیکولوژیستی
«تحلیل» می شوند.

پسیکولوژیسم
یکی از مکاتب ضد علمی و ضد عقلی امپریالیستی است.

عظمت و اهمیت و ندرت تحلیل پوئه تیکی محمد زهری
همین جا ست.

مارکس
هم
احتمالا
تحلیلی
بر
آثار شکسپیر
(و بالزاک)
مثلا
مکبث
نوشته است.

ما
هنوز ندیده ایم
ولی
از
توده ای ها
شنیده ایم.

اگر ببینیم، متاتحلیلی بر آنها خواهیم نوشت.

۲

پا ز سر نشناخت،

چنگ انداخت

پرده ی پنداریِ سِن (صحنه) را به یک سو زد

تا نگاه تشنه از حسرت نسوزد.


معنی تحت اللفظی:
اتللو
برای ممانعت از سوختن نگاه تشنه از حسرتش،
پرده خیالی صحنه تئاتر را به سویی کشید.

در این بند آغازین شعر زهری
روانشناسی هیستوریکی اتللو
تبیین پوئه تیکی می یابد:
اتللو
هم
به
نفی بردگی خویش
نایل آمده
و
هم
به
ترقی و تعالی اجتماعی ـ سیاسی خویش.

به
همین دلیل
سر از پا نمی شناسد.

سؤال این است که چرا شاعر از مفهوم «پرده پنداری سن» بهره برمی گیرد؟

باید ببینیم.

زهری
در این شعر
انگار
نمایشنامه اتللو
را
اجرای پوئه تیکی
می کند.

اتللو
در
عالم خیال خویش
خود
را
دیالک تیکی از اتللوی واقعی و هنرپیشه مجری نقش اتللو در صحنه تئاتر
استنباط و احساس می کند.
هنرپیشه ای
که
نقشش
را
در
نهایت مهارت
ایفا 
و
خرمن هورای تماشاچیان را درو می کند.

سؤال دیگر این است که مفهوم «ممانعت از سوختن نگاه تشنه از حسرتش» نتیجه تجرید چه چیزهایی است؟

باید در روند تحلیل شعر به این سؤال هم جواب پیدا کنیم.

یکسو کشیدن پرده
به
عوض گشودن متداول پرده از هر دو سو،
به
دلیل تنهایی اتللو در صحنه تئاتر (شاید هم در صحنه واقعی زندگی) است.
اتللو
در
قاموس زهری
نگاه اتللو
تشنه حسرت ایفای نقش خود در صحنه تئاتر (و صحنه حیات) و مشاهده واکنش شورآمیز تماشاچیان (و اعضای طبقات حاکمه)
بوده است.

به
همین دلیل
اگر
نگاه تشنه حسرتش
سیراب نشود،
خطر سوختن و خاکسترشدنش
می رود.

خیلی زیبا ست.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر