۱۳۹۹ مرداد ۵, یکشنبه

درنگی در مدل حاکمیت مد روز بورژوازی انحصاری (۱۶)


تئوری و تاریخ
شعور و وجود مبتنی بر آگاهی

در
سرمایه داری انحصاری
اندره ئا هورنونگ
یورگن لوید
جان مایر

عصر ما
هفته نامه سوسیالیستی
(روزنامه ح. ک. آلمان) 
(۱۰ ژوئیه ۲۰۲۰)
 
درنگی 
از 
شین میم شین
 

الف

منابع شعور باطل

 

ح

در جهانی که در چنبر تضادهای منافع قرار دارد،

شعور هم باید بالضروره (جبرا)

دو شقه باشد.

 

۱

حریف چنان وانمود می کند که انگار جهان در چنبر تضاد واحدی است و نه تضادهای بیشمار.

 

به

 همین دلیل

به

این نتیجه

 می رسد

که

شعور

هم

دو شقه است.

 

۲

ضمنا

دوشقگی کذایی شعور

را

امری جبری

تصور می کند.

 

خ

قبل از اثرگذاری تلاش های توضیحی و یا تحمیقی در آدمیان

این

ضرورت عینی

(جبر عینی)

مؤثر می افتد.

 

۱

معنی تحت اللفظی:

قبل از مؤثر افتاد جنبه سوبژکتیو شناخت،

ضرورت عینی

مؤثر می افتد

 

۲

این طرز برخورد حریف

دال بر بیگانگی او

با

دیالک تیک

به

طور کلی است.

 

برای اینکه ضد دیالک تیکی سوبژکتیو

نه

جبری و یا ضروری

بلکه اوبژکتیو (عینی)

است:

دیالک تیک سوبژکتیو ـ اوبژکتیو

 

۳

ضمنا

ضد دیالک تیکی جبری و یا ضروری

هم

تصادفی

از

سویی

و

اختیاری

از

سوی دیگر است:

دیالک تیک ضرورت و تصادف

دیالک تیک جبر و اختیار (ضرورت و آزادی)

 

۴

این ادعای حریف

بدان معنی است

که

دوشقگی شعور

بی اعتنا به روشنگری و ضد روشنگری

به

طور اوتوماتیک و جبری

مؤثر می افتد.

 

۵

این بدان معنی است

که

انعکاس واقعیت عینی در آیینه ضمیر آدمیان

انعکاسی مکانیکی، آیینه وار و جبری (بی اختیار و بی اراده)

است.

 

یعنی

آدمیان

فاقد اختیارند.

 

۶

این

اما

در عین حال

به

معنی

انکار نقش سوبژکت در دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت در عرصه تئوری شناخت است.

 

۷

در اوبژکتیویته (عینیت) انعکاس واقعیت عینی در آیینه ضمیر ما

تردیدی نیست.

 

این

اما

اولا

بخشی از انعکاس واقعیت عینی در ضمیر ما را تشکیل می دهد.

 

این

بخش اوبژکتیو (عینی) انعکاس واقعیت عینی

را

تشکیل می دهد.

 

۸

بخش اصلی و عمده و تعیین کننده انعکاس واقعیت عینی

اما

دیالک تیکی

(اوبژکتیو ـ سوبژکتیو)

است.

 

۹

انعکاس واقعیت عینی

اصلا و عمدتا

در

روند کار

صورت می گیرد:

دهقان

با

سوبژکتیویته (ذهنیت) معینی

راجع به درخت، تبر، نوع کار با تبر، کیفیت و کمیت درخت و تبر و نیروی بازو و غیره

به

کار بر روی درخت

مبادرت می ورزد.

 

با

هر ضربه که بر تنه درخت می کوبد،

سیلی از سیگنال ها به کارگاه مغزش ارسال می شود

و

مغز

روی این سیگنال های حسی در تمامی روند کار بی وقفه

کار می کند

و

شناخت حاصله

به

تغییر و تکمیل و توسعه نحوه و نوع کردوکار دهقان

منجر می شود.

 

مثلا

اگر

سیگنال ارسالی

دال بر وجود میخی آهنین در تنه درخت باشد،

فرمان سوبژکتیو

دهقان را به آوردن کلبتین و درآوردن میخ و ممانعت از صدمه دیدن تیغه تبر

سوق می دهد.

 

یعنی انعکاس درخت در آیینه ذهن (انعکاس اوبژکت در سوبژکت)

دیالک تیکی

است.

دلیل توسعه شناخت بشری در اثر کار هم همین است.

 

کار امروز دهقان

با

کار فردای او

به

همین دلیل

تفاوت کمی و کیفی چشمگیر دارد.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر