۱۳۹۹ مرداد ۹, پنجشنبه

پروا و پرواز و پارس و پرخاش (۳۶۸)


جمعبندی
از
مسعود بهبودی

درنگی در تونل ارنستو ساباتو
ارنستو ساباتو ( ۱۹۱۱ - ۲۰۱۱)
نویسنده و رمان‌نویس آرژانتینی ایتالیایی تبار

الف
گاهی وقت‌ها می‌شود که یک نفر احساس می‌کند یک ابرمرد است
و فقط بعدها پی می‌برد که او هم پست و شریر و خیانتکاری بیش نیست.

۱
اولا ابرمرد از مفاهیم نیچه ئیستی ـ فاشیستی ـ فئودالی ـ امپریالیستی است.

۲
این خرافه ـ مفهوم
تعریف علمی ندارد.

۳
بر اساس کدام معیار عینی می توان گفت که فلان فئودال زاده ای ابرمرد است و فلان دهقان زاده ای فرومایه و پست و زباله مرد؟

۴
بنی آدم اعضای یکدیگرند و در آفرینش ز یک گوهرند.

۵
کم ترین تفاوت ماهوی میان اعضای جامعه وجود ندارد.

۶
تنها تفاوت و تضاد میان انسان ها
تفاوت و تضاد طبقاتی است که انهم پدیده ای تاریخی است و باید از بین برود و خواهد رفت.
۷
تقسیم بندی بشریت به ابرمرد و زباله فرد
و هر تقسیم بندی مشابه دیگر
مثلا تقسیم بندی به زن و مرد
مؤمن و منافق
متدین و ملحد
مسلمان و مسیحی و یهودی و بودایی و ایرانی و آلمانی و فرانسوی و روسی و چینی
و غیره
فاقد کمترین ارزش علمی و واقعی است.

ب
نیازی نمی‌بینم که در باره‌ی خودپسندی اظهار نظر کنم.

۱
اگوئیسم ویا خودپرستی
خصیصه ای طبیعی و غریزی است.

۲
هر موجودی از تک سلولی تا انسان
مجهز به غریزه حفظ نفس است و خودخواه است
باید هم باشد
بهتر هم همین است.

۳
اگوئیسم
که
نافی هومانیسم نیست
نافی فمینیسم نیست
نافی ناتورالیسم نیست
نافی سوسیالیسم نیست
نافی کمونیسم نیست.

۴
اگوئیسم
به ویژه در بربریت مدرن معاصر
که خلایق بمب بر کمر کثیف خویش می بندند و به ترور کلکتیو مبادرت می ورزند
فضیلتی اخلاقی است.

۵
اگوئیسم قطبی در دیالک تیک اگوئیسم و هومانیسم، ناتورالیسم، فمینیسم، سوسیالیسم، کمونیسم و غیره است.


هراکلیت
(پدر دیالک تیک):

خدای عز و جل
که
اوراکلش، دلفی است
نه
می گوید
و
نه
پوشیده می دارد.
(ماستمالی می کند.)

بلکه
علامت می دهد.


خلایق خیال می کنند
که
خرد نزد بیگانگان است و بس.

به همین دلیل
هر زباله فرنگی
را
به
عنوان طلای ناب
به
خورد خود و همدیگر می دهند


درنگی در متر ها و متراژ ها

دست بوسی توسط هر کس کاری ناپسندیده است.
یاسر

۱
اولا
خود یاسر به دست بوس مردگانی از قبیل صمد بهرنگی، رئیس دانا، احمد شاملو و غیره می رود.

۲
دست بوسی که فقط چسباندن لب به دست حریف نیست.

۳
ثانیا
متد فکری یاسر بسان متد فکری آخوندها
اتیستی (مورالیستی، اخلاقی) است.
نه علمی.

۳
پسندیده و ناپسندیده بودن کردوکارها از دید اعضای طبقات مختلف جامعه فقط به لحاظ اخلاقی
تفاوت دارد و ربطی به حقیقت ندارد.

۴
معاییر اخلاقی تعیین کننده نیستند.

۵
ضمنا اخلاق پدیده ای تاریخی است و موقتی و متغیر است و نه باقی و ثابت و پایدار و همیشه معتبر

۶
معاییر اخلاقی اما
طریقه و ترفند معرفتی برای تمیز دوست از دشمن میتوانند باشند.

۷
همین دست بوسی خود نشاندهنده ماهیت طبقاتی فرد است.

۸
مثال:
یکی از ترفندهای طبقه حاکمه برای تمیز دوست از دشمن
می تواند همین دست بوسی می باشد و بوده باشد.

۹
هر کسی
به این جور کردوکارها تن در نمی دهند و دست خود را رو می کند.

۱۰
دست بوسی ضمنا می تواند به معنی خوردن نوعی سوگند وفاداری به مراد و مرشد و امام باشد.

۱۱
دست بوسی
می تواند
علاوه بر این
ترفندی برای ترقی اجتماعی باشد:
کسی که دست خمینی و هیتلر و پینوچه را می بوسد
زیردستانش هم به نوبه خود
دست او را می بوسند.

۱۲
نوعی سلسله مراتب تشکیلاتی تشکیل می گردد.

۱۳
این چیزهای کمی (متری) به عنوان معیار (متراژ) باید تحلیل سوسیولوژیکی (جامعه شناسی) شوند
و
نه
تجلیل و یا تقبیح الکی، اخلاقی، سوبژکتیویستی، مکانیکی


حافظه آدمیان
برتولت برشت

حافظه آدمیان
در زمینه درد های متحمله در ماضی
به
طرز حیرت انگیزی
کوتاه است
و
لیاقت فکری آدمیان
در زمینه دردهای آتی
به
مراتب کمتر.

وحشت جهانشمول سال های ۴۰
ظاهرا
فراموش شده است.

به
قول خیلی ها
باران دیروز
ما را امروز
خیس نمی کند.


درنگی در شعر نوئی از پیر کهنسال پرولتاریا

سایه

شنیده ام که درخت از درخت با خبر است
و من گمان دارم که سنگ هم از سنگ

و ذره ذره عالم که عاشقان همند.
مگر دل تو که بیگانه است با دل من.

پایان

۱
خط خوانایی است.

۲
شعری فلسفی است.

۳
محتوای فلسفی ـ علمی ( تئوریکی ـ بیولوژیکی ـ ماتریالیستی) این شعر
در خطوط کلی اش
تازگی ندارد.

۴
مثال:
باغها را گرچه دیوار و در است
از هواشان راه با یکدیگر است

شاخه ها را از جدایی گر غم است
ریشه هاشان دست در دست هم است
۵
این شعر سایه اما توسعه تئوریکی و بیولوژیکی و ماتریالیستی شعر فوق الذکر است.

۶
سایه به «شعورمندی و خردمندی» نه تنها درختان و پیوند آنها و همشناسی و جهان شناسی آنها
بلکه حتی به پیوند و همشناسی سنگ ها و صخره ها و ذره ها
و
به
عشق ذرات به همدیگر
باور دارد.

۷
این به معنی باور به وحدت ماتریالیستی هستی به طور کلی است
که
یکی از اصول اساسی ماتریالیسم دیالک تیکی است.

۸
پیوند و همشناسی و جهان شناسی و همستیزی و همزیستی نباتات ضمنا
حقیقتی بیولوژیکی (زیست شناسی) است.

۹
درختان
خر
نیستند.
خردمندند و نیاکان جانور و بشرند.

۱۰
همین گزنه
قادر به تمیز دوست از دشمن است:
به محض گذر از کنارش
به بمباران شیمیایی (اسید مورچه ای) رهگذر آغاز می کند
ولی برای پشه ها و دیگر حشرات
سفره ای رنگین و شیرین از نعمات مختلف می گسترد تا گرده هایش را به جنس مخالف منتقل کند و توسعه یابد و تولید مثل کند و تکثیر یابد.

۱۱
سنگ ها نیز نیای نباتات و جانوران و انسان ها هستند.

۱۲
ایده عشق ذرات هستی به همدیگر
را
در تحلیل نهایی
سایه از عرفان (مولوی) دارد.

۱۳
مولوی ذرات را عاشق خورشید می پندارد
و
از پر کشیدن ذرات به سوی خورشید دم می زند.

۱۴
در شعر سایه (و طبری) ما با نوع طراز نوینی از ناتورالیسم و عرفان آشنا می شویم.

۱۵
مگر دل تو که بیگانه است با دل من.

این تصور سایه هم رئالیستی و راسیونالیستی (واقع بینانه و خردگرایانه) است:
عشق اصیل
حتی عشق مادر و پدر به فرزند
همیشه
یکطرفه است.

۱۶
به همین دلیل محکوم به شکست است.

۱۷
معشوق
طبیعتا و جبرا (بالضروره) بی اعتنا و گریزان از عاشق است.

۱۸
معشوق
خودش
دنبال معشوق خویش است.
جوینده معشوق خاص خویش است.

۱۹
سایه ضمنا
نه
پسیمیست (بدبین و به قول حریف منفی باف و نه منفی بین) بلکه اوپتیمیستی توده ای است.

۲۰
مثال:
چه فکر می کنی
که بادبان شکسته ـ زورق به گل نشسته ای است
زندگی؟

حریف
دکارت معتقد است که به‌ویژه دو گروه از مردم نمی‌توانند دست به واکاوی خویشتن بزنند:

الف
یکی آن‌ها که خود را داناتر از آنچه هستند می‌دانند و به افکار خود نظم و ترتیب نمی‌دهند و برای این‌ کار نیازی نمی‌بینند.

۱
عجب جفنگی.

۲
وقوف به دانایی چشمگیر خویش
قاعدتا باید به خودشناسی (کندوکار نقاط قوت و ضعف خویشتن خویش) منجر شود و نه برعکس.

۳
ضمنا اگر کسی به دانایی خویش واقف باشد
باید به انتقاد از جامعه و همنوعان بپردازد
و
انتقاد اجتماعی
همزاد و همراه انتقاد از خود (کندوکار نقاط قوت و ضعف خویشتن خویش) است.

۴
دکارت می تواند امتحان کند و ایمان بیاورد به دیالک تیک انتقاد از خود و انتقاد از همنوعان خود

۵
هر نیشتری که کسی به همنوع می زند
با نیشتری بر خویشتن خویش توأم است.

۶
این یک قانون دیالک تیکی است و دست خود ادم نیست.

ب
گروه دوم آن‌هایی که خرد جمعی یا عقلانیت و دانش متداول بر آن‌ها سیطره یافته و توان تمیز درست از نادرست را از آن‌ها گرفته است و برای هرگونه تفکر و تعقلی خود را متعبد و پیرو بزرگان اندیشه و خرد می‌دانند.

۱
معلوم نیست که این مزخرفات از دکارت باشند.

۲
خرد جمعی که به معنی عقلانیت (راسیونالیته) نیست.

۳
خرد جمعی و عقلانیت که به معنی دانش نیست.

۴
این مفاهیم هر کدام تعریف خاص خود را دارند.

۵
ضمنا کسی که افسارش به دست خرد باشد
قاعدتا باید قادر به تمیز حقیقت از باطل باشد و نه خرفت و خر.

۶
علاوه بر این کسی که افسارش به دست راسیونالیته باشد
مرید و متعبد و مقلد این و آن نمی شود.

۷
خرد
همه چیز را
حتی خود خدا را
زیر علامت سؤال قرار می دهد.

۸
دنباله روان بزرگان و کوچکان اندیشه و خرد کذایی
خران و خامان اند و نه خردمندان و خردگرایان

ﺳﺮﻭﺩ انگل زاده ها

آقازاده های ﺧﻨﺪﺍﻧﯿﻢ
ﻣﺎ ﺩﺯﺩﺍﻥ ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﻢ

ﻣﺎ ﮐﺸﻮﺭ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺭﺍ
ﺍﺭﺙ ﭘﺪﺭ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯿﻢ

ﻣﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺩﺍﻧﺎ ﺑﺎﺷﯿﻢ
ﻫﻮﺷﯿﺎﺭ ﻭ ﺑﯿﻨﺎ ﺑﺎﺷﯿﻢ

ﺩﺭ ﺩﺯﺩﯼ ﺍﺯ ﺑﯿﺖ ﺍﻟﻤﺎﻝ
ﺑﺎﯾﺪ ﺗﻮﺍﻧﺎ ﺑﺎﺷﯿﻢ

ﺁﺯﺍﺩ ﺑﺎﺷﯽ ﻏﺰە
ﺁﺑﺎﺩ ﺑﺎﺷﯽ ﻟﺒﻨﺎﻥ

ﺍﺯ ﺑﻬﺮ ﺣﻔﻆ ﻣﻼ
ﻭﯾﺮﺍﻥ ﺑﻤﺎﻧﯽ ﺍﯾﺮﺍﻥ
پایان

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر