۱۳۹۷ آبان ۹, چهارشنبه

تزهای دهگانه راجع به رابطه نژاد و نژادپرستی (راسه و راسیسم) (۱۸) (بخش آخر)


 مارتین بلومن تریت
برگردان
شین میم شین

تز دهم

۱
تفاوت های ماهوی روشن
میان آدمیان
حاوی خصلت فرهنگی و جامعه ای اند.

۲
تفاوت های ماهوی روشن
میان آدمیان
شاخص (مشخص کننده) هر جامعه مبتنی بر نابرابری اند.

۳
از این رو
مشخصه درک راسیستی
عبارت است از اینکه آن
فرم های گروهبندی های اجتماعی مبهم و ناروشن
را
با
مشخصات زبانی، مذهبی، سیاسی، و یا با دیگر مشخصات تاریخی شده، که به هیچ وجه من الوجوه، مشخصات طبیعی نیستند،
با
رابطه گروه بیولوژیکی همگونی
سرپوش می نهد.

۴
این کردوکار راسیست ها
با آنچه که بیولوگ های می گویند
در تضاد قرار دارد:

الف


هوموساپین ها
انسان
نخستی‌ سانان
انسان خردمند یا به زبان عامه انسان یا مَرتو، یک پستاندار دوپا از خانوادهٔ انسان‌ سایان است. 
مدارک به‌ دست‌آمده از دی‌ان‌ای انسان نشان می‌ دهد که انسان خردمند حدود ۲۰۰٬۰۰۰ سال پیش
 از آفریقا سرچشمه گرفته‌ است
 در حدود ۵۰٬۰۰۰ سال پیش تغییرات زیادی در رفتار او پدید آمد و در همان زمان آغاز به مهاجرت کرد.  
ویکی‌پدیا
 

«از آنجا که هوموساپین ها بر پایه اطلاعات حاصله از دیر باز
زمین
را
به 
یگانه محل زندگی به هم پیوسته و یا حتی به محل زندگی یکفرم 
تبدیل ساخته اند،
تاکنون
هیچ نوع از تمایزات بنیادی تشکیل نشده است
که
بتواند به تجزیه بشریت به انواع متفاوت منجر شود.

ب
احتمال اینکه چنین تجزیه بشریت به انواع متفاوت در آینده صورت گیرد،
به شدت ناچیز است.

پ
سیر توسعه
در جهت اختلاط روز افزون نژادهای مختلف و همترازسازی تفاوت های موجود است.»
(عظیموف، همانجا، ص ۲۷۰)

۵
حتی
اگر کسی بخواهد که تفاوت های ناچیز سوبسترات (تغذیه مواد) طبیعی
را
به لحاظ نظری حفظ کند،
در عمل ذوب می شوند.

۶
پولیاکف
نیز 
به این نتیجه رسیده است
که
تفاوت های سوبسترات طبیعی انسان ها خیلی ناچیزند:
«گرایش عام در جهان کنونی ما
به همان سان که اکنون هست،
دال بر همگونی بیولوژیکی انسان ها ست.»
(همانجا، ص ۲۰)

۷
از این رو
مته به خشخاش نهادن های بعضی ها
نیز
بوی راسیسم می دهند.

۸
چون
حضرات
تصمیم خود را در زمینه ی کسانی که باید مورد تبعیض قرار گیرند، جدا شوند و نهایتا نابود گردند،
پیشاپیش گرفته اند.

۹
چسبیدن خارق العاده به تفاوت های در حال زوال
سوء ظن بهره گیری از آنها برای اهداف حاکمیت و برای ایده ئولوژی راسیستی 
 را برمی انگیزد.

پایان

تأملی در زمینه اعدام در فرم های متنوع آن (۲۱)


تأملی 
از
میمحا نجار
 
  احمد شاملو
برای مهدی رضایی 

دريغا
 شير آهنكوه مردا
كه تو بودی
و
كوهوار
پيش از آن كه به خاك افتی
نستوه و استوار
مرده بودي.

اما نه خدا و نه شيطان.

سرنوشت تو را
بتی رقم زد
كه ديگران
می‌ پرستيدند
بتی كه ديگرانش
می‌ پرستيدند.
 
 معنی تحت اللفظی:
حیف
تو
مردی بودی
که
  آمیزه ای از کوه و شیر و آهن بود
و
قبل از مردن، 
در نهایت نستوهی و استحکام 
مرده بودی.
 
قاتل تو
اما
نه، خدا بود و نه، شیطان.
 
بلکه بتی بود که این و آن مورد پرستش قرار می دادند.
(شاه بود.)
 
این آخرین بند این شعر شاملو ست.
 
شاملو 
پس از کلی هندوانه چپاندن در زیر بغل شخص شخیص خود،
هندوانه کت و کلفتی
هم
زیر بغل مهدی رضایی می چپاند:
 مهدی رضایی 
به 
دیواری تشبیه می شود
که
ملاطی از شیر و آهن و کوه و مرد
داشته است.
 
یعنی
همه صفات و مشخصات شیر و آهن و کوه و مرد
را
دارا بوده است:
بی باک 
و
محکم
و
استوار
و
مرد
بوده است.
 
فضیلت دیگری هم نوجوان ۱۸ ساله ماشین دزد بمبگذار هپیلی هپو 
داشته است؟
 
آری.
 
مهدی رضایی
قبل از اینکه بمیرد
با نستوهی شیر و با استواری کوه
پیشایپش
مرده بود.
 
این به چه معنی است؟
 
این بدان معنی است
که
با عزم جزم به مرگ
زیسته بود.
 
یعنی
پیشاپیش
از روی جسد خود گذشته بود.
 
یعنی
برای زندگی تره حتی خرد نکرده بود.
 
یعنی
طرفدار نیهلیسم عملی بوده است.
اگر نیچه زنده بود، برایش قربان ـ صدقه می رفت.
 
مسلمانان چنین اند:
دنیا
را
فانی
و
عقبی
را
باقی 
می پندارند.
 
وارونه بین و وارونه اندیش و وارونه نما و وارونه نگرند.
 
آخرین سخن شاملو راجع به مرگ مهدی رضایی
این
است
که
قاتل او نه خدا بوده و نه ابلیس،
بلکه
سایه خدا
 بوده است.
 
سایه ای که سایه پرستان می پرستیدند
 
البته
در سیاق ایرانی جماعت می پرستیدند.
 
یعنی 
تظاهر به پرستش می کردند:
وقتی 
خلایق خر
تحت تبلیغات خر رنگ کن آیات خدا
بر ضد سایه خدا برخاستند،
از
سایه پرستان سابق
نه، نامی ماند و نه، نشانی.

سایه خدا
واقعا
گیج شده بود:
دیروز جاوید شاه می عرعریدند
و
امروز
 جاوید شیخ.

خریت توانگر کند خلق
را

به قول همین مشد احمد شاملو
«هرگز
کسی 
چنین فجیع 
به کشتن خود برنخاست»
که
خلایق خر
«به زندگی نشستند.»

ادامه دارد.

متدئولوژی (۴)


 پروفسور دکتر ولفگانگ سگت
برگردان
شین میم شین  

۱۷
·    در عرصه های دیگر مثلا در مورد متد تقلیلی و یا متد تاریخی، نمایندگان جهان بینی های ایدئالیستی و یا متافیزیکی علیرغم تلاش وافر و علیرغم اجبار ناشی از حوایج توسعه علوم، نتوانستند به معارفی دست یابند که با سطح توسعه متد اصول بدیهی حتی قرابت نا چیزی داشته باشند.

۱۸
·    کسی که فرد ایزوله شده را به مثابه سوبژکت شناخت می پندارد، کسی که وجود قانونمندی های عینی ـ واقعی را پیش شرط قرار نمی دهد، کسی که مفهوم مارکسیستی پراتیک را در اختیار ندارد، بی تردید به نظرات اشتباه آمیز  در باره جریان شناخت و لذا در باره متدهای لازم جهت کسب معارف خواهد رسید. 

۱۹
·    به عبارت دیگر، موفقیت بررسی های متدئولوژیکی تنها زمانی تضمین می شود که فلسفه مارکسیستی مبنای کار قرار داده شود.

۲۰
·    برعکس درک ساده لوحانه مبنی بر این که در اختیار داشتن حقیقت در قالب یک تئوری به معنی داشتن یک متد مناسب و نیل به حل همه مسائل متدئولوژیکی است، باید اذعان کرد که در این مورد نیز ما محتاج کار بنیادی تر و شاید هم طولانی تر خواهیم بود تا به حل مسائل بیشمار مقدماتی متدئولوژی نایل آییم و متدهای مورد نیاز علوم را به سطح توسعه معینی ارتقا دهیم.

۲۱
·    متدئولوژی در رابطه تنگاتنگی با تئوری شناخت قرار دارد.

۲۲
·    تئوری شناخت بخشی از مقدمات عام فلسفی را در اختیار متدئولوژی قرار می دهد.

۲۳
·    اگر متدئولوژی، تز تئوری شناخت مارکسیستی موسوم به  «قابل شناخت بودن جهان» را نپذیرد، هر نوع کاری در این زمینه بیهوده خواهد بود.

·    مراجعه کنید به اصل قابل شناخت بودن جهان، تئوری شناخت

۲۴
·    انواع دیگر احکام تئوری شناخت، مواد و مصالح لازم برای تشکیل مستقیم متدها را در اختیار متدئولوژی قرار می دهند.

۲۵
·    متدئولوژی از احکام تئوری شناخت راجع به چند و چون پیشرفت شناخت و راجع به منابع، نیروهای محرکه و معیارهای آن به کسب قواعدی در باره شیوه عمل جهت کسب شناخت و کنترل صحت و سقم آن نایل می آید.  

۲۶
·    منطق دیالک تیکی و منطق صوری پایه های مهم متدهای فکری و بویژه متدهای زیر را تشکیل می دهند:

۱
·    متد تقلیلی

۲
·    متد استقرائی

۳
·    متد تعریف
۴
·    متد طبقه بندی
۵
·    متد مفهوم سازی

۶
·    تجرید (انتزاع)

۷
·    توضیح

۸
·    تا حدود معینی هم متدهای سمیوتیکی

۹
·     و تحلیل زبان

۱۰
·    و ترکیب زبان.

ادامه دارد.