۱۳۹۸ دی ۱۰, سه‌شنبه

متانقدی بر متد نقدی (۱۱)


جامعه باز و بسته
 
  
حسین بشیریه
(۱۹۵۳)
  جامعه‌شناس و پژوهشگر علوم سیاسی 
  از اندیشمندان سیاسی مهم و تأثیرگذار ایران پس از عنقلاب 
پژوهش‌ در حوزه تئوری های انقلاب، جامعه‌شناسی سیاسی، جامعه‌شناسی سیاسی ایران، توسعه سیاسی و اندیشه سیاسی در غرب
محل زندگی: 
ایالات متحده، نیویورک
رشته: 
علوم سیاسی
کتاب‌ها: 
عقل در سياست: 
سى و پنج گفتار در فلسفه، جامعه‌شناسى و توسعۀ سياسى
ویکی پیدیا
 
۱
پس
 از
 خروج انسان از جامعه سنتی اقتدار طلب و بسته 
 
مفاهیم بند تنبانی بشیریه
را
باش:
جوامع برده داری و فئودالی
زیر قلم علامه امپریالیستی جماران
به 
«جامعه سنتی اقتدار طلب و بسته» 
استحاله می یابند.
 
وقتی گفته می شود 
که
مکاتب فلسفی بندتنبانی پسیکولوژیسم و سوسیولوژیسم
فقط
به
درد عوامفریبی
می خورند،
به
همین دلایل است.
 
بورژوازی  مرتجع واپسین و معاصر
به
چنان ذلت فکری 
دچار شده
که
حتی
از
بازشناسی فرماسیون های اقتصادی برده داری و فئودالیسم
عاجز گشته است.
 
همان فرماسیون هایی
که
بورژوازی مترقی آغازین
تار و مارشان کرده است.
 
۲
پس
 از
 خروج انسان از جامعه سنتی اقتدار طلب و بسته 
و
 آغاز سنت انتقادی 
 
تار و پود این جمله بند تنبانی بشیریه
به
کنسرواتیسم 
(محافظه کاری، آنتی روولوسیونیسم، ضدیت با انقلاب، مرتجعیت)
سرشته است.
 
به
همین دلیل
جای انقلابات بورژوایی و یا انقلابات ضد فئودالی
را
«خروج انسان از جامعه سنتی اقتدار طلب و بسته» 
می گیرد
تا
مبادا
خصلت انقلابی بورژوازی آغازین
یادآوری شود.
 
ورود
به
جامعه بورژوایی
را
بشیریه
ابلهانه و الزهایمرانه
«آغاز سنت انتقادی»
قلمداد می کند.
 
بشیریه
یا
بیسواد و بی خبر مطلق 
از
روند و روال تاریخ
است
و
یا
آگاهانه
خود
را
به 
لحاظ فکری
اخته می کند.

آنچه بشیریه و انسان شناسی و فرهنگ بی فرهنگ
نمی دانند،
این حقیقت امر
است
که
سنت انتقاد
قدمتی دیرین دارد
و
تازگی ندارد.

تار و پود تاریخ بشری
به
انتقاد 
سرشته است.

انتقاد بورژوایی از فرماسیون های اقتصادی ماقبل
نه
پس از خروج از فئودالیسم،
بلکه
در
قلب قرون و سطای فئودالی
شروع و شعله ور شده است.
 
معلوم نیست
که
بشیریه و انسان شناسی و فرهنگ
در
طویله یانکستان و جماران
چی خوانده اند.
 
 
قبل از پیروزی انقلابات بورژوایی
توسط ایده ئولوگ های جسور و غیور بروژوایی
تبر بر ریشه های طرز تفکر مذهبی
فرود آمده است.
 
آثار کانت
کاتولیسیسم
را
دچار بحران عمیق ساخته است.
 
بورژوازی انقلابی آغازین
در
همه جبهه های ایده ئولوژیکی
بر
ضد فئودالیسم و مذهب
رزمیده است.

مراجعه کنید 
به
تفکر تاریخی
 روشنگری
دئیسم
فلسفه کلاسیک بورژوایی
خرد ـ انسان ـ تاریخ
ماتریالیسم
ایدئالیسم
....
 
۳
پس
 از
 خروج انسان از جامعه سنتی اقتدار طلب و بسته 
و
 آغاز سنت انتقادی
 شرایط و نیازهای جدیدی 
رخ نمود 
که
 اضطراب و تنش های عمیقی در انسان
 به 
وجود
 آورد
عجب مزخرفاتی
 
بشیریه و انسان شناسی و فرهنگ
خروج از فرماسیون های اقتصادی برده داری و فئودالی
و
ورود به فرماسیون اقتصادی سرمایه داری
را
فاجعه
تصور و تصویر می کنند.
 
وقتی
از
گندیدگی امپریایلسم و بورژوازی واپسین و معاصر
سخن می رود
به
همین دلایل است.
 
خروج از طویله فئودالی
همان
و
فلاکت بشریت
همان:
  «شرایط و نیازهای جدیدی 
رخ نمود 
که
 اضطراب و تنش های عمیقی در انسان
 به 
وجود
 آورد.»

برگشت به ماضی
در
 بینش بند تنبانی بشیریه
 ایدئالیزه می شود.
 
ماضی
حسرت انگیز
نمودار می گردد.
 
اکنون
می توان
به
وجود عناصر فکری فوندامنتالیستی
در
ایده ئولوژی بورژوازی واپسین
پی برد.
 
فئودالیزاسیون مجدد مناسبات اجتماعی
نیز
به
همین دلایل است.
 
مثلا
کاخ سفید و کرملین
فرق زیادی 
با 
کاخ سلاطین فئودالی و تزار
ندارند.
 
۴
 به
 نحوی 
که 
 آرزوی بازگشت به رحم امنیت از دست رفته 
در
 او 
بیدار
 شد.

زنده باد فوندامنتالیسم.
زنده باد برگشت به ریشه ها
زنده باد بازگشت به صدر اسلام

بشیریه
از
 «آرزوی بازگشت به رحم امنیت از دست رفته»
دم می زند:
 
 
بشیریه
جامعه بشری
در
فرماسیون اقتصادی سرمایه داری و سوسیالیسم
را
به
نوزادی
تشبیه می کند
که
آرزوی بازگشت به  رحم تنگ مادر
را
در
دل
 دارد.
 
این
 اگر   
نشانه مرتجعیت آشکار بورژوازی واپسین 
نیست،
پس چیست؟
 
وقتی از بند تنبانیت پسیکولوژیسم و سوسیولوژیسم
سخن می رود،
به
همین دلایل است.
 
دلیل تشکیل جامعه بسته
مثلا فاشیسم
در
آرزوی بشریت به برگشت به فرماسیون های اقتصادی برده داری و فئودالیسم
جسته و یافته می شود.
 
بدین طریق
میان جامعه بسته معاصر و جوامع بسته برده داری و فئودالی
عملا
علامت تساوی
گذاشته می شود.
 
به دشواری می توان میان این مزخرفات بشیریه و انسان شناسی و فرهنگ
و
عرعر
کمترین فرقی 
پیدا کرد.
 
اصلا
معلوم نیست
که
در کدوی کله این اجامر
به
عوض مغز اندیشنده
چی چپانده شده است.
 
ادامه دارد.