۱۳۹۹ مهر ۹, چهارشنبه

شعری از معصومه موسی وند (۱)


 معصومه موسی وند   
 
ویرایش
از
تارنمای دایرة المعارف روشنگری
 
اندام مادرم را
روی طناب پهن می‌کنم
شاید آفتاب
چربی‌هایش را آب کند

به مادرم می‌گویم:
تو عاشق پدر بوده‌ای؟!

مادر به تنبور سید خلیل گوش می‌دهد
و من زنی می‌شوم در معرض بادهای کویری

مادرم ویران‌ترین شهری است که دیده‌ام
گم می‌شوم در هیاهوی سکوت زنانی
که در زودسالگی یائسه می‌شوند

من به این همه شاعرانگی مشکوکم
بی‌گمان درد است که رگ‌های ما را می‌سُراید

از فمینیسم متنفرم
به هوادارانش اعلام شود:
این آلت تناسلیِ پیوندی، هرگز برنمی‌خیزد!

در شعرم
اذان را
به افق کوچه‌های گمشده می‌دهند

نمی‌دانم مادرم در روضه‌هایش
برای دامادی علی‌اکبر گریه می‌کرد یا برای روح بیوه‌اش

گفتند:
اندازه‌ات از شناسنامه بیرون می‌زند
و
من سیلان متلاشیِ یک زن شدم

قره‌ّالعین منم که در واژه‌هایم کشف حجاب می‌کنم

مادر
تسبیح
در دستش دارد و تمام حواسش به پل صراط است
و
من
همیشه یک جایم از شرع بیرون می‌زند

ما مکتب غم‌انگیزی بوده ایم
و همیشه "اذان مغرب به افق جنوب‌شهر" صدایش بلندتر است

حالا تمام کوچه‌های شهر
نام پسرانی است
که در خواب‌های شان
گون های دختری
رویای شان را سرخ می‌کند

و ما هنوز
در قراردادهای ننگین به دنیا می‌آییم
برآمده از خمیازه‌ی قرون

و دیگر هیچ شاعرانگی‌ای
بوی زهم (گند) این کلمات را
نمی‌گیرد

عرفان که تمام شود،
هویت‌مان درد می‌گیرد

گرد را از شانه‌هایم بتکان
من
آفتاب ویرانگر را
دوست دارم.

پایان

درنگی در زباله ای در زر ورق شعر (۳)

 نشست نوبل خواني با شيمبورسکا در شهر کتاب برگزار مي شود


ویسلاوا شیمبورسکا
شاعر زن لهستانی
برنده‌ی نوبل ادبی ۱۹۹۶
 
زندگی فی‌البداهه
ترجمه:
علیرضا دولتشاهی و ایونا نویسکا 
 
۱
زندگی فی‌البداهه
نمایشی بی تمرین
تنی بی پُرو
سری بی تأمل

زندگی فی البداهه
شبیه سری است که توان تفکر ندارد.
 
به عبارت دیگر
فاقد مغز اندیشنده است.
 
چون
داشتن صرف مغز
میان جمادات و جانوران و آدمیان مرزبندی می کند.

داشتن صرف مغز
همان
و
انعکاس خودپو و آگاهانه واقعیت عینی در آیینه ذهن و ضمیر
همان.

داشتن مغز اندیشنده در کله
خواه و ناخواه
آگاهانه و ناخودآگاه
به
انعکاس واقعیت عینی و تشکیل مفاهیم و احکام یعنی تأمل و تفکر منجر می شود.
استشمام عطر گلی
همان
و
تأمل و وقوف به درخت گلی، باغی، گلزاری
همان.

حتی
جانوران
متکامل تر از حریفه شریفه اند:

برای اینکه هر لاشخوری
هر کفتاری
حتی
سری با تأمل دارد
و
با استشمام بوی معینی به وجود جانوری و یا لاشه ای پی می برد.

۲
از نقشی که بازی می‌کنم ناآگاه‌ام

حریفه شریفه
اکنون
مفهوم
زندگی فی‌البداهه به مثابه نمایشی بی تمرین
را
توضیح می دهد:
 
حریفه شریفه
نقشی را در صحنه تئاتر زندگی فی البداهه بازی می کند.
آنهم چه نقش بازی فی البداهه ای.
حتی
نمی داند که چه نقشی را بازی می کند.

کله خالی است ز مغز.

اکنون مفهوم زندگی فی‌البداهه به مثابه نمایشی بی تمرین
عملا تکذیب و تحریف می شود.

چون نمایش بی تمرین که به معنی عدم وقوف به محتوای نمایش و نقش نیست.

این هنوز چیزی نیست تا جایزه نوبل موبل به شاعر داده شود.

۳
از نقشی که بازی می‌کنم ناآگاه‌ام
فقط می‌دانم که از آن خودم‌ست، غیر قابل تعویض 
 

حریفه شریفه ی بی خبر از نقش خویش
فقط می داند که این نقش متعلق به شخص شخیص او ست و نه متعلق به کس دیگری.
 علاوه بر این،
این نقش منحصر به حریفه شریفه، غیرقابل تعویض است.
یعنی
اولا
فقط و فقط او می تواند و باید اجرایش کند
 
ثانیا
او فقط و فقط این نقش را می تواند و باید اجرا کند و نه نقش دیگری را.

یعنی
حریفه شریف
در چنگال جبر مطلق گرفتار است.
فاقد ذره ای آزادی عمل و تصمیمگیری است.

اینجا
سر و کله نوعی فاتالیسم (تقدیرگرایی، سرنوشت گرایی) پیدا می شود.
 
به قول فقهای فئودالی قرون وسطی 
نقش حریفه شریفه 
به
قلم قضا با جوهری نامرئی
فقط بر پیشانی او نوشته شده است.

وقتی از سقوط بورژوازی واپسین به قهقرای فکری طبقات اجتماعی برده دار و فئودال و روحانی سخن می رود، به همین دلایل است.
 
۴
موضوع نمایش‌نامه را
درست روی صحنه باید حدس بزنم
 

این دیگر نور علی نور

است.

حریفه شریفه
حتی
موضوع نمایشنامه ای را که باید در آن نقش معینی بازی کند، نمی داند.
 
این هنوز چیزی نیست که به دلیل آن جایزه ادبی نوبل موبل به حریفه شریفه داده شود.
 
چیز این است
 که
حریفه شریفه
 موضوع نمایشنامه را در روی صحنه باید به مدد قوه حدس و گمان کشف کند.
وقوف به نقش خویش در آن نمایشنامه
پیشکش ملائکه و اجنه و اشباح.
  
ادامه دارد.

دایرة المعارف جامعه شناسی مارکسیستی ـ لنینیستی (۷۴۶)

   

 

پروفسور دکتر 

ولفگانگ ایشهورن
اریش هان
مانفرد پوشمن
روبرت شولتس
هورست تاوبرت 
و دهها تن دیگر
(۱۹۶۹)

برگردان
شین میم شین
 

بازی ـ تئوری

(تئوری بازی های استراتژیکی)

 

۱

·    بازی ـ تئوری و یا تئوری بازی های استراتژیکی رشته ای مته متیکی (ریاضی) است.

 

۲

·    بازی ـ تئوری به شرایط تنشمند (تضادآمیز) به لحاظ سیاسی، سوسیولوژیکی، اقتصادی و پسیکولوژیکی میان واحدهای متشکل از اشخاص  و متشکل از گروه هایی از اشخاص و غیره می پردازد.

 

۳

·    اینها (واحدهای فوق الذکر) در چارچوب بازی ـ تئوری به مثابه بازیکن تلقی می شوند.

 

۴

·    اینها می توانند در جریان تنش و تضاد، شیوه های رفتاری مختلف (استراتژی های مختلف) داشته باشند تا به تمایلات خود جامه عمل بپوشانند. 

 

۵

·    بازی ـ تئوری در چارچوب مدل مته متیکی اش قبل از همه به مسائل عمل مطلوب در رابطه با استراتژی های آلترناتیو بیشمار می پردازد.

·    یعنی به مسائل مربوط به تصمیمگیری و اراده آزاد انسانی می پردازد.

·    بر خلاف تئوری های فیزیکی که قوانینی در رابطه با رفتار ماده جامد عرضه می دارند.

 

۶

·    برای ارزیابی شمارشی (نمراتی) پایان و یا نتیجه تنش و تضاد برای بازیکنان مربوطه معمولا از واحدهای پولی استفاده می شود.

 

۷

·    این اغلب در تشکیل مدل یکی از دشوارترین مسائل است.

 

ادامه دارد.