۱۳۹۹ مهر ۳, پنجشنبه

درنگی در شعری از محمد نجفی (۷) (بخش آخر)


محمد نجفی
وکیل پایه یک دادگستری 
و 
فعال حقوق بشر 
 
تحلیلی 
از
یدالله سلطان پور
 

 
اباذر غلامی 
(۱۳۳۳ ـ ۱۳۹۰)
شاعر و ترانه سرای گیلانی
از روستای خمیران بندر انزلی
دانشگاه افسری 
(۱۳۵۱)
آثار:
رنج و برنج
سل کوله توسه دار
 
من و شما
(۱۳۷۹)
 
۱
و اما وقتی سیبل مقابل تان بودم
  فریاد زدم
  (فقط برای شما):
 «شما شاعری را می کشید
  که
 قبل از میلادتان
  پیش از ظهورتان
  پیش از حضورتان
  دوست تان داشته است!»
 
  و پیش از فرمان آتش
  گریستم:
  فقط برای خود گریستم
  گریستم
 
این بند آخر شعر اباذر غلامی است.
 
اباذر
حتی در لحظاتی که اجامر او را آماج تیر و تیربار قرار داده اند،
به مراتب، بدتر از نجفی، 
به ازای گر سرب، دسته گل سرخ عرضه می دارد.
 
دادن گل سرخ به خر
خود
خریت بزرگی است.
 
سؤال این است که دلیل خریت حزب توده چیست؟
 
همین حرف اباذر 
را 
سران حزب توده 
هم 
همگی بر زبان رانده اند 
و 
هم 
حتی بدان جامه عمل پوشانده اند.
 
 سؤال این است که دلیل این واکنش خرکی
آیا
فقط فقر فلسفی
 بوده است؟
 
۲

 و اما وقتی سیبل مقابل تان بودم
  فریاد زدم
  (فقط برای شما):
 «شما شاعری را می کشید
  که
 قبل از میلادتان
  پیش از ظهورتان
  پیش از حضورتان
  دوست تان داشته است!»
 
اولا
چرا و به چه دلیل،
فقط برای جلادان فریاد کشیده ای و نه قبل از آنان برای خویشتن خویش؟
 
آدم
باید 
بالاخره
جواب خودش را هم بدهد.
 
هر کاری قبل از انجام
باید
در
ذهن تدارک فکری دیده شود.
 
چرا
باید کسی جلاد خود را این چنین عمیق دوست بدارد:
قبل از میلادش
قبل از ظهورش
قبل از حضورش؟
 
همه این مفاهیم اباذر نشانه وارونه بینی و وارونه اندیشی او و حزب توده بوده اند.
 
مفاهیم میلاد و ظهور و حضور
را
در حق انبیا و ائمه و اولیا 
به کار می برند،
 نه
 در حق لاشخورهای فاناتیک خرفت و خر و خردستیز روحانیت کثافت و سپاه پاسداران عنگلاب اسلامی.

آدم 
بی اختیار
به یاد اشعار لاهوتی در سیاهچال های استالینیستی می افتد.

تاریخ
دوبار
تکرار می شود:
بار اول به صورت تراژدی
و
بار دوم به صورت کمدی.

استالین
با تمامت خریتش
بالاخره
متعلق به حزب بدبخت بلشویک بوده است.

خمینی و خامنه ای و لاجوردی و کوسه و ددان درنده 
اما
متعلق به باند تروریستی فداییان اسلام بوده اند.
بدترین دشمنان توده و حزب توده بوده اند. 

دلیل اینهمه پافشاری حزب توده بر تطهیر زورکی ارتجاع کثیف سرخ و سیاه چه بوده است؟

۳
و پیش از فرمان آتش
  گریستم:
  فقط برای خود گریستم
  گریستم.
 
این چرخش دیالک تیکی اباذر به چه دلیل بوده است؟
 
چرا
اباذر 
در عرض لحظه ای کوتاهتر از آه،
دیالک تیک گریه برای جلاد و گریه برای قربانی
را
وارونه می سازد؟
 
اصلا
گریه برای کسی
به
چه کار آید؟
 
تفاوت توده ای با طبقات حاکمه ای
اصلا
در
کجا ست؟
 
وقتی مارکس 
توده ای کردن فلسفه 
را
فرمان می دهد،
به
همین دلایل است.
 
پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر