۱۳۹۹ شهریور ۳۰, یکشنبه

درنگی در شعری از محمد نجفی (۵)


محمد نجفی
وکیل پایه یک دادگستری 
و 
فعال حقوق بشر 
 
تحلیلی 
از
یدالله سلطان پور
 
۱
آسایش دو گیتی
تفسیر این دو حرف است:
با دوستان مروت با دشمنان مدارا.
 
آنچه که مبرهن است،
عضو و جزو طبقه حاکمه بودن خواجه و نسرین و نجفی و غیره
است.
 
خواجه 
غلامدار و برده دار است و بهترین رفیقش تیمور لنگ است.
نسرین و نجفی 
هم
وکلای دادگستری اند.
  
سؤال این بود 
که 
چرا 
خواجه 
دیالک تیک دوست و دشمن
را
به 
شکل دیالک تیک مروت و مدارا
بسط می دهد 
و 
نسرین و نجفی
  به
 شکل دیالک تیک گل سرخ و گر سرب؟

برای پیدا کردن پاسخ به این پرسش،
باید
تفاوت سمتگیری سیاسی خواجه با نسرین و نجفی و غیره
را
کشف کرد.
 
نسرین و نجفی
با 
هیئت حاکمه
(نماینده طبقه حاکمه)
مخالفند.

خواجه
اما
اختلافی با هیئت حاکمه ندارد 
تا به ازای گر سرب، گل سرخ ارزانی اش دارد.


سؤال اکنون این است
که
اگر خواجه و نسرین و نجفی
عضو و جزو و دوست طبقه حاکمه اند،
دشمن شان کیست؟

دشمن هر دو
در
تحلیل نهایی
توده تحت استثمار و ستم 
است.
 
عرفان قرون وسطی
جریانی خردستیز، پانته ئیستی، ولی انقلابی 
است.
 
چون ضد فئودالی
است.
 
عرفان ستیزی خواجه
در
تحلیل نهایی
به
معنی توده ستیزی
است.
 
عرفا
آب به آسیاب بورژوازی می ریزند که سوبژکت تاریخ و پیشوای توده بوده است.

موضع سیاسی نسرین و نجفی
هم
در
تحلیل نهایی
مبتنی بر توده ستیزی است.
 
دفاع از حقوق بشر و مطلق کردن متد مبارزه مسالمت آمیز
در
تحلیل نهایی
به
معنی
توده ستیزی و طبقه حاکمه گرایی است.
 
۲
آسایش دو گیتی
تفسیر این دو حرف است:
با دوستان مروت با دشمنان مدارا.
 
خواجه بسان نسرین و نجفی
خواهان مدارای طبقه حاکمه با توده است.
 
دفاع از حقوق بشر و مطلق کردن متد مبارزه مسالمت آمیز
در
تحلیل نهایی
معنایی جز مدارا با توده مولد و زحمتکش ندارد.
 
توده
نباید
چنان تحت ستم و سرکوب قرار داده شود
که
برخیزد 
و 
حاکمیت طبقاتی طبقه حاکمه
 را  
براندازد
 و 
طرح نو دراندازد.
 
خواجه 
در جای دیگر
 این اندیشه و اندرز را با صراحت بیشتری 
مطرح می سازد:


ساقی به جام عدل، بده، باده 
تا
 گدا 
غیرت نیاورد که جهان پربلا کند.
 
معنی تحت اللفظی:
طبقه حاکمه باید از ظلم بیش از حد خودداری ورزد.
در غیر این صورت توده بی همه چیز به تنگ خواهد آمد و بساط طبقه حاکمه را برخواهد چید.
 
اندیشه و اندرز مدارا با توده مولد و زحمتکش به طبقه حاکمه
البته
فقط
یک روی مدال دیالک تیکی مدارا ست.
 
روی دیگر مدال 
دعوت توده بی همه چیز به مسالمت جویی و تسلیم طلبی 
است.
 
توده هم نباید پا از گلیم خویش بیرون نهد.
 
حافظ در این زمینه هم رهنمود و اندرز داده است:
 
رضا به داده (رزق مقرره) بده وزجبین گره بگشا
که بر من و تو در اختیار نگشاده است.
 
معنی تحت اللفظی:
توده باید به نان بخور و نمیر راضی باشد.
برای اینکه پا از گلیم خویش بیرون نهادن کفر است و ممنوع.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر