۱۳۹۹ شهریور ۲۵, سه‌شنبه

درنگی در پژوهشی از شبگیر راجع به تئوری امپریالیسم (۱۲)

 

 


ویرایش و درنگ

از

یدالله سلطان پور

تئوری امپریالیسم و تغییرات آن در قرن بیست و یکم

(بخش نخست)

شبگیر حسنی

منبع:

نوید نو

 

۱

سرشت سیاسی امپریالیسم
 

سرشت

به 

چه معنی 

است؟

 

سیاست چیست؟

  سیاست

 از 

سویی 

به 

مبارزه طبقات اجتماعی و احزاب شان 

و 

به 

مبارزه دولت ها و سیستم های جهانی  در جهت جامه عمل پوشاندن به منافع خود که به طور اجتماعی ـ اقتصادی مشروط می شوند، 

اطلاق می شود 

که

 در کلیه عرصه های  حیات جامعه ای نفوذ می کند.

  سیاست

 از 

سوی دیگر

 به

 آماج ها و جایگاه (موضع)  طبقات و اقشار اجتماعی در قدرت

 اطلاق می شود.

 

منظور شبگیر از مفهوم سرشت سیاسی چیست؟

 

سرشت

یکی از مفاهیم ادبی و فلسفی محبوب احسان طبری است.

 

احسان طبری

سرشت 

را

احتمالا

به

معنی ماهیت

به کار می برد.

 

۲

همان­گونه که مارکس در کاپیتال پیش بینی کرده بود 
و
 لنین نیز با بررسی وضعیت بنگاه  های اقتصادی، 
به طرز درخشانی، 
درستی پیش  بینی مارکس را اثبات کرد، 
رقابت آزاد در بالاترین سطح خود به تمرکز و انحصار بدل می شود.

 

منظور از مفهوم «تبدیل رقابت آزاد در بالاترین سطح خود به تمرکز و انحصار»

چیست؟

 

اصلا

منظور از رقابت و رقابت آزاد چیست؟

 

وقتی دو بقال سر کوچه به رقابت با یکدیگر خطر می کنند،

هدف و آماج شان،

ورشکست کردن همدیگر،

جذب مشتریان همدیگر

و

تکثیر سود و ثروت و سرمایه خویش است.

 

تبدیل رقابت به انحصار

که

پیش بینی و اثبات درخشان ندارد.

برای چه باید هندوانه پوک زیر بغل کلاسیک های مارکسیسم ـ لنینیسم چپاند؟

 

۳

سرمایه  داری 
در مرحله  ی امپریالیستی اش، 
تولید را در حد بسیار بالایی اجتماعی می  کند 
و 
در عین حال 
 مالکیت بر ابزار تولید و زمین را به شکل خصوصی خود باقی می  گذارد 
و 
در نتیجه
 تضاد میان شیوه  ی تولید و مناسبات تولیدی، 
تشدید می شود.

 

این جمله شبگیر و یا هرکس دیگر قابل تأمل است.

 

شیوه تولید

به 

چه معنی است؟

 

شیوه تولید 

به  

وحدت مناسبات تولیدی و نیروهای مولده اجتماعی 

اطلاق می شود.


مفهوم «تشدید تضاد میان مناسبات تولیدی و شیوه تولید»

مفهوم معیوبی است.

 این به معنی تشدید تضاد میان مناسبات تولیدی و مناسبات تولیدی به اضافه نیروهای مولده است.


اگر در مثال بقال ها بمانیم،

ورشکست گشتن یک و یا چند بقال روستا

به

انحصار عرضه کالا توسط بقال غالب

و

نتیجتا

به

افزایش قیمت کالاها

منجر خواهد شد.


گذار سرمایه کوچک (و نه رقابت آزاد) به سرمایه انحصاری

به

فقدان و یا کاهش رقابت میان سرمایه داران و به تشدید استثمار پرولتاریا منجر می شود.


پرولتاریا

هم

در

تحلیل نهایی

بقال است

که

فروشنده تنها «سرمایه» خود به عنوان کالای نیروی کار است.

وقتی

خریداران متنوع نیروی کار از صحنه بازار خرید و فروش کالای نیروی کار

بدر رانده شوند و خریدار واحدی باقی بماند،

قیمت کالای نیروی کار 

توسط خریدار واحد دیکته می شود

و

تنزل می یابد.

یعنی

استثمار پرولتاریا (و توده به طور کلی)

حدت و شدت می یابد.


چون

وقتی رقیبی در عرصه عرضه کالا باقی نماند،

قیمت بقیه کالاها هم افزایش می یابد

و

جیب و سفره توده شدیدتر خالی می شود.


۴

در
 دوران امپریالیسم،
 انحصارات 
جایگزین رقابت می  شوند 
و  
رقابتِ آزاد 
حالتی صوری می یابد.

 

مفاهیم این جمله شبگیر و یا هر کس دیگر،

هم تق و لق اند و هم سؤال انگیز.

 

منظور از مفهوم «دوران» و مفهوم «دوران امپریالیسم» چیست؟

 

وقتی از «جایگزینی رقابت با انحصار» سخن می رود،

رقابت 

نفی و مغلوب می شود 

و

 انحصار

 اثبات و غالب.


در این صورت دیگر نمی توان از رقابت 

چه رقابت صوری و چه رقابت سرشتی (ماهوی)

دم زد.

 

اگر در مثال بقال ها بمانیم:

پس از ورشکست بقال ها و پیروزی بقال واحدی در روستا،

رقابت از سطح روستا

به

سطح قصبه 

(رقابت میان بقالان روستاهای مختلف)

منتقل می شود.

صوری نمی شود.

توسیع می شود.

وسعت می یابد. 


۵

 اما این صوری بودن به مفهوم (معنی) از بین رفتن کامل رقابت نیست.
 
 بلکه میان انحصار و رقابت تناسبی ایجاد می شود
 زیرا
 اگرچه در اکثر شاخه های (رشته های) تولید،  
تعداد تولیدکنندگانِ منفرد و غیر متشکّل در کارتل ها، تراست ها و ... بیشتر از تولیدکنندگان متشکل در انحصارات است،
 اما قسمت اساسی تولید در بخش های انحصاری متمرکز است.
 

اکنون منظور شبگیر و یا هر کس دیگر

از

رقابت صوری

روشن می شود.

 

مثال:

تشکیل کنسرن های (انحصارات بقالی) بزرگ بسان آلدی و کاف هف و ریدل و پنی و غیره

نتیجه ورشکست بخش اعظم بقالان بوده است.

 

اما

در عین حال

در 

اینجا و آنجا 

که

شعبه زدن و عرضه کالا برای کسنرن های بقالی مفید نباشد،

بقال های قدیم به هر ذلت به حیات نکبت بار خود ادامه می دهند.

 

شبگیر از رقابت صور میان کنسرن ها و بقال های حقیر و فقیر دم می زند.

 

فلسفه ادامه حیات خرده بورژوازی و بورژوازی کوچک 

از قرار دیگری است.


  فلسفه ادامه حیات خرده بورژوازی و بورژوازی کوچک

  را 

نمی توان به مدد معارف اقتصاد سیاسی توضیح داد.


سؤال این است که فلسفه ادامه حیات آنها چیست؟


ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر