۱۳۹۷ تیر ۹, شنبه

سیری در مثنوی معنوی مولوی (بخش ششم (۳)


جلال‌الدین محمد بلخی
معروف به مولوی
(۶۰۴ ـ ۶۷۲ ه. ق)
 
ویرایش و تحلیل
از
شین میم شین
 
بردن پادشاه آن طبیب را بر بیمار تا حال او را ببیند.
 
مولوی
مثنوی معنوی
دفتر اول
 
۱
گفت:
«هر دارو که ایشان کرده‌ اند
آن عمارت نیست ویران کرده‌ اند

بی‌ خبر بودند از حال درون
استعیذ الله مما یفترون»
(پناه می برم به خدا از آنچه به ناروا نسبت داده اند.)
 
معنی تحت اللفظی:
هر دارو که اطبای زمینی به کنیزک تجویز کرده اند، 
وضع او را بدتر کرده است و نه بهتر.
ایراد اطبای زمینی بی خبری آنها از درد درون کنیزک بود.
پناه بر خدا 
از خطای اطبا.
 
۲
گفت:
«هر دارو که ایشان کرده‌ اند
آن عمارت نیست ویران کرده‌ اند

مولانا 
در این بیت شعر
دیالک تیک وسیله و آماج
را
به شکل دیالک تیک دارو و درمان درد (شفا) بسط و تعمیم می دهد:
 
چون اطبا از درد کنیزک بی خبر بوده اند، 
داروی مناسب تجویز نکرده اند.
 
یعنی وسیله معالجه درد (دارو)، برای درمان درد کنیزک (آماج) مناسب نبوده است.
 
در نتیجه ی ناهمخوانی وسیله با آماج (دارو با درد)
وضع کنیزک بدتر شده است و نه بهتر.
 
۳
گفت:
«هر دارو که ایشان کرده‌ اند
آن عمارت نیست ویران کرده‌ اند
 
مولانا
ضمنا
دیالک تیک تعمیر (عمارت) و تخریب را در این بیت شعر توسعه می دهد:
 
به نظر مولانا
اگر دارو متناسب با درد نباشد
تأثیر منفی و مخرب در اندام بیمار می گذارد:
به عوض بهبود وضع بیمار 
به وخامت وضع او منجر می شود.
 
دیالک تیک وسیله و آماج
یکی از دیالک تیک های مارکسیستی مهم است.
 
برای نیل به هر آماج
باید وسیله مناسب را پیدا کرد.
 
مثلا برای شخم زمین (آماج) به گاوآهن و گاونر و تراکتور (وسیله)  نیاز است.
 
با چرخ خیاطی (وسیله) نمی توان زمین را شخم زد. (آماج)

چرخ خیاطی به درد دوخت و دوز می خورد.
 
۴
بی‌ خبر بودند از حال درون
 
مولانا در این مصرع شعر
دیالک تیک داخلی و خارجی 
را
به شکل دیالک تیک درون و برون (جسم و روح و روان)
بسط و تعمیم می دهد.

این دیالک تیک 
هم
یکی از دیالک تیک های مارکسیستی مهم است.
 
می توان مولانا را پیشاهنگ پسیکولوژی (روانشناسی) محسوب داشت.

مولانا
امراض انسانی را به دو دسته طبقه بندی می کند:

الف
امراض جسمانی
 
ب
امراض (نابسامانی های) روحی و روانی
 
۵
در قاموس مولانا
برای معالجه امراض (نابسامانی های) روحی و روانی
داروهای معمولی نامناسب اند.
 
می توان گفت 
که 
مولانا 
بی آنکه خود متوجه باشد، 
روان پزشکی 
را 
کشف و توصیه می کند.

این کردوکار مولانا خدمت بزرگی به جامعه بشری بوده است.
 
ادامه دارد.


تأملی در تصورات احسان طبری (۱۲)


احسان طبری

«جستارهایی از تاریخ»
(صفحه ۱۱۰ ـ  ۱۱۱)
ویرایش و تحلیل
از
مسعود بهبودی

۱
هنرمندان
 
گفته شد که هنرمندان یکی از لایه های قشر روشنفکریت اند 
و 
خود از زیرلایه های مختلف تشکیل می شود.
 
 یکی از قدیمی ترین زیرلایه های لایه هنرمندان در ایران
شعرا هستند.

در ایران از دیرباز هر ننه مرده ای ادعای شاعر بودن دارد.

بویژه
پس از مد شدن شعر نو،
هر کس هر زباله ای را شعر محسوب می دارد.
 
 
ژاله اصفهانی
برای رواج وسیع هنر شعر در ایران 
دلیل اقتصادی 
ارائه داده است:

اگر برای مثلا هنر نقاشی
رنگ و مداد رنگی و مدل و پرده و مخلفات لازم است،
برای هنر شعر
در بهترین حالت 
مداد و کاغذی 
کافی است.

خیلی از شعرای ایران 
چه بسا
حتی 
سواد خواندن و نوشتن نداشته اند.

این دلیل ماتریالیستی ـ اقتصادی (دلیل مبتنی بر ماتریالیسم اقتصادی)
ژاله اصفهانی 
بهتر از هیچ است،
ولی کافی نیست.
 
رواج عمیق و وسیع هنر شعر در ایران
باید دلایل دیگری داشته باشد. 


۲
شعر و شعرا
 
مفهوم شعر را باید از نو تعریف کرد.
 
چون
خطر آن می رود که هر جفنگ موزون و قافیه دار به عنوان شعر قلمداد شود.
 
مشخصه بنیادی شعر و هر اثر هنری دیگر
خودپویی و خودجوشی آن است.
 
خودپویی
در دیالک تیک خودپویی و آگاهی وجود دارد.
 
شعر
نتیجه تقطیر روح و روان دستخوش آشوب شاعر است.
 
شعر
عمدتا خودجوش است
و
نه
آگاهانه.
 
شاعر نمی تواند اراده کند و شعری بسراید.
 
سرودن شعر
باید به شاعر تحمیل شود.
 
سرودن شعر
برای شاعر
باید امری بایدی باشد و نه دلبخواهی.
 
 
مثال:
اگر 
هوشنگ ابتهاج 
(سایه) 
«مرثیه» در سوگ طبری را نمی سرود، 
احتمال آن می رفت که جنون بگیرد و یا حتی سکته کند.
 
شعر
جلوی انفجار دیگ جوشان روح و روان شاعر را می گیرد.
 
شعر
بسان منفذ خروج بخار سماور است.
 
شعر 
فرمی از تخلیه روحی و روانی شاعر و خواننده شعر است.
 
شعر
نوعی خودگویی برای تخلیه فشار روحی و روانی است.
 
 
در روند شعر سرایی و شعر خوانی
فرد
دو گانه می شود:
دیالک تیکی از روانکاو و بیمار روانی 
می شود:
خود می گوید و خود می شنود 
و
 ضمنا فشار روحی و روانی اش کاهش می یابد.
 
یکی از دلایل رواج وسیع و محبوبیت عمیق شعر
احتمالا
دوام دیرمان سیستم مبتنی بر ستمگری فئودالی ـ روحانی بوده است.

۳
شعر و شعرا
 
یکی دیگر از دلایل رواج وسیع و محبوبیت عمیق شعر
سوء استفاده ایده ئولوژیکی از شعر توسط ایده ئولوگ های طبقه حاکمه بوده است:
 
 
شعر کپسول خوشمزه ای است
که
هر زهری را می توان در آن جا داد و به خورد اعضای جامعه داد.
 
بی دلیل نیست
که
همه دشمنان بشریت
از شوپنهاور تا نیچه
از هایدگر تا یونگر
از مولانا تا حافظ
از شریعتی شیاد تا احمد شاملو  
سم های ایده ئولوژیکی خود
را
یا 
در کپسول شیرین شعر بسته بندی کرده اند و به خورد خلایق خر داده اند
و
یا
در کپسول شیرین نثر شعر گونه.


۴
  شعرا
 
شعرا
اما 
از همان آغاز، 
اکثرا
یا 
 مداحان جباران طبقه حاکمه انگل و استثمارگر و ستمگر بوده اند 
و
یا
عملا و عینا
یعنی بدون اینکه خود متوجه باشند،
مروجین ایده ئولوژی طبقه حاکمه بوده اند.
 
حتی 
اقلیت انگشت شماری از شعرا
که
در سنگر توده بوده اند،
به نحوی از انحاء
مبلغین نا خود آگاه و خود ناخواسته ی ایده ئولوژی طبقه حاکمه بوده اند.
 
دلیل ماتریالیستی این مسئله 
خاستگاه طبقاتی خود شعرا 
 ست.
 
در تمامی طول تاریخ جامعه برده داری و فئودالی
در مراکز فکری و فرهنگی و هنری به روی توده های زحمتکش بسته بوده است.
 
ادعای طبری در مورد شعرا هم اعتبار ندارد:
نمی توان گفت که
 
 در 
سپاه میلیونی مولدان معنوی
(مهندسان، کارکنان علمی، نویسندگان، شاعران، هنرپیشه ها، کارگردان ها و... ) 
  اکثریت مطلق از جهت مزدبگیر بودن و شرکت بلاواسطه در تولید و خدمات، «پرولتاریزه » شده اند.
 
چه بسا که زندگی بعضی از اینها نه تنها از کارگر و کشاورز عادی بهتر نیست، 
بلکه در مواردی بدتر هم است.
 
ادامه دارد.

سیری در مثنوی معنوی مولوی (بخش ششم (۲)


جلال‌الدین محمد بلخی
معروف به مولوی
(۶۰۴ ـ ۶۷۲ ه. ق)
 
ویرایش و تحلیل
از
شین میم شین
 
بردن پادشاه آن طبیب را بر بیمار تا حال او را ببیند.
 
مولوی
مثنوی معنوی
دفتر اول
 
۱
قصهٔ رنجور و رنجوری بخواند
بعد از آن در پیش رنجورش نشاند

معنی تحت اللفظی:
پادشاه به طبیب آسمانی ـ انتزاعی ـ خیالی ـ الهی
از 
وضع کنیزک رنجور و بیماری اش
 گزارش می دهد.
 
بعد
او
را 
نزد بیمار می برد.
 
مولانا
 در این بیت شعر،
دیالک تیک دستور زبانی (گرامری) صفت و موصوف
را
به شکل دیالک تیک رنجوری و رنجور (بیماری و بیمار، درد و درمند) بسط و تعمیم می دهد.
 
پادشاه 
هم
 از
 وضع و حال کنیزک 
گزارش می دهد
 و 
هم
 از 
علائم بیماری اش.
 
۲
رنگ روی و نبض و قاروره (ادرار) بدید
هم علاماتش، هم اسبابش شنید
 
معنی تحت اللفظی:
طبیب آسمانی ـ انتزاعی ـ خیالی ـ الهی
به بررسی رنگ روی کنیزک و ادرار و نبض او می پردازد.
 
ضمنا
به علایم بیماری و طرز معالجه اش توسط اطبای زمینی ـ مشخص ـ واقعی ـ طبیعی توجه می کند.
 
۳
رنگ روی و نبض و قاروره (ادرار) بدید
هم علاماتش، هم اسبابش شنید
 
مولانا
در این بیت شعر
دیالک تیک نمود و بود
را
 
یعنی
 دیالک تیک ظاهر و باطن
را
 
یعنی
دیالک تیک پدیده و ماهیت
را
 
به شکل دیالک تیک نبض و ادرار و رنگ روی و علایم بیماری کنیزک و بیماری اش بسط و تعمیم می دهد.
 
روند و روال تجربی و منطقی شناخت هر چیز هم از همین قرار است:
شناخت هر چیز از شناخت ظاهر آن چیز شروع می شود.
 
مثلا برای شناخت ماهیت سیبی
چاره ای جز توجه کردن به ظاهر آن، به رنگ و بوی و شکل و شمایل آن نیست.
 
چون
ظاهر سیب
نشانه هایی 
از
  ذات سیب
دارد.
 
در ظاهر هر مریض هم
 به همین سان 
نشانه های مرض او نمودار می گردند.

۴
رنگ روی و نبض و قاروره (ادرار) بدید
هم علاماتش، هم اسبابش شنید
 
 مولانا
در این بیت شعر
ضمنا
متد (روش، اسلوب) معالجه اطبا را در مفهوم اسباب تجرید می کند.
 
هر شناختی تو سط هر شناسنده ای با متد معینی صورت می گیرد.
 
ما
در روند شناخت
همیشه و همه جا
با 
دیالک تیک تئوری و متد 
سر و کار درایم.
 
برای اینکه شناخت هر چیزی مستلزم به کار بستن تئوری معین و متد معینی است.
 
مثال
 
برای کشف باکتری های موجود در چیزی
علم میکروبیولوژی (تئوری) و  میکروسکوپ (متد)
لازم است.
 
برای کشف فلزات موجود در هر چیزی
علم شیمی و متدهای شیمیایی لازم می آیند.
 
برای کشف علل مرض معینی
علم طب و متد های طبی و علمی 
(مثلا متدهای شیمی برای تعیین محتوای قاروره (ادرار) مریض)
 لازم می آیند. 
 
۵
رنگ روی و نبض و قاروره (ادرار) بدید
هم علاماتش، هم اسبابش شنید
 
می توان گفت:
شناخت هر چیز
مثلا 
شناخت بیماری کنیزک
مستلزم کاربست تئوری (علم طب)
از 
سویی 
و 
کاربست متد معینی
 از 
سوی دیگر
 است.
 
این بدان معنی است
که
ما
همیشه و همه جا و در هر مورد معین
با 
دیالک تیک  تئوری و متد 
سر و کار داریم.

به همین دلیل
هر دانش آموزی و کارآموزی در هر زمینه
همزمان
هم
به
 آموزش تئوری مربوطه 
می پردازد
و
هم
به
 آموزش متد مربوطه.

ادامه دارد.