۱۳۹۷ خرداد ۲۲, سه‌شنبه

عرده شیر «زاهد» ی و مش ممی غافلی (۴)


 
مردم، فاعل تغییرات در جمهوری اسلامی اند
شاید این بار، 
کاوه 
یک زن باشد.
 
محمد رضا شالگونی
 
۱
مردم، فاعل تغییرات در جمهوری اسلامی اند
شاید این بار، 
کاوه 
یک زن باشد.
 
مفهوم چهارم مش ممی
زن
است.
 
شاید
کاوه
این بار
(یعنی در مقایسه با بار اول که نر بود)
زن
باشد.
 
بدین طریق  سوبژکتیویته (فاعلیت) کذایی مردم
فراموش می شود
و
فاعل فمینیستی به عوض فاعل پوپولیستی عرضه می شود.
 
این سرتیتر دوم سخنرانی حریف
اما
 به چه معنی است؟
 
۲
شاید این بار، 
کاوه 
یک زن باشد.
 
این 
بی اعتنا به وقوف خود حریف،
بدان معنی است
که
 کاوه نمره اول
خمینی گور به گور
بوده است
و
ضحاک نمره اول، 
محمد رضا شاه نور به گور.
 
متد و فرم و چارچوب این «سخن» رانی حریف
مقایسه 
است.
 
خواهیم دید.
 
۳
شاید این بار، 
کاوه 
یک زن باشد. 
 
این ثانیا به معنی تعیین دگرباره و دگرگونه سوبژکت تاریخ (جامعه) است.
 
خواننده و شنونده این «سخن» رانی
با رویزیون (تجدید نظر) جدیدی در سوبژکتیویته (فاعلیت) تاریخ مواجه می شود:
 
سوبژکت تاریخ
تا کنون نر بوده است.
چه نر تاجدار 
چه نر عمامه دار 
و چه نر بی تاج و بی عمامه
 
 ۴
این عملا بدان معنی است 
که 
در قاموس رهبر سازمان راه کور و کر
ماتریارشی (مادر سالاری) دوباره احیا می شود 
و
 جای پاتریارشی (پدرسالاری) را می گیرد.
 
پیش شرط این زیر و زبر گشتن جنسیتی جامعه بشری 
جایگزینی کاوه نر با کاوه زن است.
 
ما
اینجا
با اوتوپی دیگری
 در
 جامعه ـ تئوری سازمان راه کور و کر
 سر و کار داریم 
که خود موضوع بحث انگیزی است.
 
بعد به این موضوع برمی گردیم.
 
۵
شاید این بار، 
کاوه 
یک زن باشد. 
  
این 
ثالثا
به معنی رویزیون (تجدید نظر) جدیدی در مارکسیسم است:

سوبژکت تاریخ
در 
مارکسیسم
قبل از همه
به طور عینی ـ علمی و طبقاتی ـ فرماسیونی
تعیین می شود:

پرولتاریا 
به مثابه ضد دیالک تیکی بورژوازی
به مثابه سوبژکت طراز نوین تاریخ
سلب مالکیت کنندگان
 را 
مجددا
سلب مالکیت می کند.
 
طبقه حاکمه بورژوا
را
سرنگون می سازد
و
خود
به مقام طبقه حاکمه اعتلا می یابد.
 
این به چه معنی است؟
 
۶
شاید این بار، 
کاوه 
یک زن باشد.
 
این بدان معنی است
که
مناسبات تولیدی جامعه
(فرم مالکیت بر مهم ترین وسایل تولید)
زیربنای اقتصادی جامعه
ساختار اقتصادی جامعه
فرماسیون اقتصادی جامعه
تحول می یابد.
 
یعنی 
دیالک تیک کار و سرمایه 
وارونه می شود:
 
کار زنده
بر
کار مرده 
(سرمایه)
فرمان می راند.

در فرماسیون اقتصادی سرمایه داری
کار مرده
(سرمایه)
بر
کار زنده
فرمان می راند.

۷
شاید این بار، 
کاوه 
یک زن باشد.
 
رهبر سازمان راه کور و کر
به
تعیین سوبژکتیویستی سوبژکت تاریخ
مبادرت می ورزد.
 
یعنی 
بی اعتنا به دیالک تیک کار و سرمایه
بی اعتنا به دیالک تیک پرولتاریا و بورژوازی
(دو طبقه اجتماعی اصلی در فرماسیون اقتصادی سرمایه داری)
بی اعتنا به دیالک طبقه حاکمه و توده با پرولتاریا در قلب آن
 به تعیین سوبژکت من درآوردی و دلبخواهی تاریخ اقدام می کند.
 
سؤال 
این است
که
چرا و به چه دلیل؟
 
به عبارت دیگر
دلیل این رویزیونیسم 
در
سازمان شلم شوربای راه کور و کر چیست؟
 
چگونه می توان طویله سیاسی خود 
را
 سازمان کارگران انقلابی
قلمداد کرد
و
ضمنا
منکر سوبژکتیویته تاریخی پرولتاریا شد؟
 
۸
شاید این بار، 
کاوه 
یک زن باشد.
  
این 
در هر صورت
بدان معنی است
که
جامعه «شناسی» سازمان راه کور و کر 
نه
جامعه شناسی مارکسیستی
 
نه
ماتریالیسم تاریخی
بلکه
جامعه «شناسی» جنسیتی است.
 
در قاموس این دار و دسته
جامعه بشری
یا
پدرسالار است و یا مادرسالار
 
یا
پاتریارشی است 
و
یا
ماتریارشی
 
به همین دلیل
کاوه 
بار اول نر بوده است
 و 
این بار 
شاید اگر خدا بخواهد، 
زن
باشد.
 
۹
شاید این بار، 
کاوه 
یک زن باشد.
 
تنها در این صورت
می توان برای تعیین سوبژکت تاریخ (جامعه، جمهوری اسلامی)، 
نه، معیاری طبقاتی، بلکه معیاری جنسیتی عرضه کرد.
 
فمینیسم
به عوض مارکسیسم ـ لنینیسم.
 
درک فمینیستی تاریخ
به عوض درک ماتریالیستی تاریخ
(مهم ترین و علمی ترین و عینی ترین کشف کارل مارکس، رضی الله عنه)
 
۱۰
شاید این بار، 
کاوه
یک زن باشد.
 
علت این رویزیونیسم
احتمالا
اوپورتونیسم حی و حاضر در این دار و دسته بی پرنسیپ و بی جهان بینی است:
 
زنگرایی
در جامعه شناسی امپریالیسم ماهیتا زن ستیز
یکی از گرایشات فرمالیستی مدرن مد روز است.
 
این گرایش فرمالیستی و توخالی
بویژه پس از شکست سوسیالیسم در اروپای شرقی
بشدت مد شده است.
 
خر تو خر تئوریکی تهوع انگیزی ولوله برپا کرده است:
به دشواری می توان تشخیص داد 
که
سخن از فمینیسم است و یا سکسوئالیسم.
 
معیار تمیز خیر از شر
تعلقات جنسی است و یا الات تناسلی است؟
 
ما
در فمینیسم امپریالیستی
با تقلیل نیمه نر جامعه به سطح آلت تناسلی هم سر و کار داریم.
 
بی دلیل نیست که شعرای مدرن 
 اشعاری
در ستایش از آلت تناسلی جنس دوم می سرایند.
 
عنقلاب در عنقلاب
(مش لئون تروتسکی)
همین شاید باشد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر