۱۳۹۷ تیر ۲, شنبه

عرده شیر «زاهد» ی و مش ممی غافلی (۱۳)


مردم، فاعل تغییرات در جمهوری اسلامی اند
شاید این بار، 
کاوه 
یک زن باشد.
 
محمد رضا شالگونی
هر نوع خوش بینی به دولت امریکا،
هر نوع خیال بافی به امریکا 
را
 باید کنار گذاشت 
که رفتار و سیاست امریکا در ایران به دموکراسی و حقوق بشر و یا حاکمیت مردم منجرمی شود. 

اردشیرزاهدی 
 که 
یکی از معماران رژیم شاه  و  علاوه بر پدرش، 
شخصا  در کودتای ۲٨ مرداد نقش داشته 
و من هیچ قرابتی نمی توانم با او داشته باشم، 
ولی اکنون هیچ باکی ندارم  که  بگویم اردشیر زاهدی دستش درد نکند، 
که می گوید: 
«ایران نباید نابود شود، ایران نباید عراق شود.»

 برای من واقعا خوشحال کننده است که اردشیر زاهدی صریح و روشن می گوید:
 «من ایرانی ام و کشور نباید نابود شود.»

 مردم ایران در خیزش علیه رژیم شاهنشاهی
 در جهان تنها بودند و توانستند
آن را براندازند،
اکنون چرا نتوانند؟
 
۱
  اکنون هیچ باکی ندارم  که  بگویم اردشیر زاهدی دستش درد نکند، 
که می گوید: 
«ایران نباید نابود شود، ایران نباید عراق شود.»

 برای من واقعا خوشحال کننده است که اردشیر زاهدی صریح و روشن می گوید:
 «من ایرانی ام و کشور نباید نابود شود.»
 
رهبر سازمان راه کارگر
خوشحال از آن است 
که
عرده شیر «زاهد»
خود را ایرانی قلمداد می کند 
و
 دلش نمی خواهد که ایران ویران شود.
 
این خوشحالی رهبر سازمان راه کارگر 
اما 
به چه معنی است
 و 
حاکی از چیست؟
 
۲
اگر کسی مصاحبه های قبلی مش ممی
را
دنبال کرده باشد، به یاد می آورد 
که
 او 
از
 پلان های متنوع امپریالیسم و از طر ح های تهیه و تدوین شده و  خوابانده شده در آب نمک، 
سخن رانده است.
 
اگر اشتباه نکنیم،
او
  جنبش ۸۸ تحت رهبری میر حسین و مش زهرا و مش کروب
را
پلان «الف» امپریالیسم دانسته بود
و
 پس از شکست آن 
از پلان های «ب» و ... امپریالیسم خبر داده بود.
 
۳
  اکنون هیچ باکی ندارم  که  بگویم اردشیر زاهدی دستش درد نکند، 
که می گوید: 
«ایران نباید نابود شود، ایران نباید عراق شود.»

 برای من واقعا خوشحال کننده است که اردشیر زاهدی صریح و روشن می گوید:
 «من ایرانی ام و کشور نباید نابود شود.»
 
اکنون
حتی
 مرغان یخ زده در فریزر یخچال ها
می دانند
که
کسی در اوپوزیسیون قر و قاطی جماران 
یافت نمی شود،
که
سودایی جز تکه تکه کردن کیک خوشمزه ایران 
 و 
دریافت سهم درخور خود از آن
در سر داشته باشد.
 
هم
برخورد احتیاط آمیز خرکنکی ـ الکی مش ممی 
به جریانات تو زرد مجاهدین جولیانی و احزاب و سازمان های وابسته به امپریالیسم و صهیونیسم و عربستانیسم کردها و غیره
و
هم
خوشحالی و هلهله و هورای او
به 
عرعرهای عرده شیر «زاهد»
به دلیل خوردن کفگیر به ته دیگ است.
 
حریف
با
 نظر به دور و بر
جز خیل خاین و تجزیه طلب و سرسپرده و وابسته و بی هویت و بی شخصیت،
کسی نمی بیند.
 
به همین دلیل 
به
مرده های صد کفن پوسانده و یا زنده های ایستاده بر لب گور
گریز می زند:
 
حریف
چندی پیش در مصاحبه ای گفته بود:
«فلان کرد مرده و صد کفن پوسانده،
شخصا
به من گفت که کردها ایرانی تر از ایرانی اند.»
 
کردهایی
که
 در صفحه فیسکده اش
به همان اندازه خود را ایرانی می دانند که ژاپنی ها و گابنی ها.
 
۴
  اکنون هیچ باکی ندارم  که  بگویم اردشیر زاهدی دستش درد نکند، 
که می گوید: 
«ایران نباید نابود شود، ایران نباید عراق شود.»

 برای من واقعا خوشحال کننده است که اردشیر زاهدی صریح و روشن می گوید:
 «من ایرانی ام و کشور نباید نابود شود.»
 
سؤال
اما
این است 
که
من ـ زور عرده شیر «زاهد»
از این شعار چیست؟
 
محتوای این شعار عرده شیر «زاهد»
را
اگر حافظه ما خطا نکند،
برخی از طرفداران سلطنت 
چندی قبل
  با 
تردید و دو دلی
تبیین داشته اند:
یا 
تجزیه ایران به ایرانک های کوچولو ـ موچولو، 
زیر چکمه و چارق و چوب و چماق سرسپردگان بی هویت و بی شخصیت
و
یا
حفظ تمامیت ارضی ایران 
به برکت نشستن مجدد خاندان پهلوی بر تخت سلطنت.
 
اگر مش ممی نیت دیگری از این هلهله و هورا نداشته باشد،
باید گفت 
که
عدم درک این محتوای سخن عرده شیر
به معنی ساده لوحی او ست.
 
۵
 مردم ایران در خیزش علیه رژیم شاهنشاهی
 در جهان تنها بودند 
و 
توانستند
آن را براندازند،
اکنون چرا نتوانند؟
   
این آخرین جمله مش ممی در این مصاحبه 
و 
ضمنا 
غیر واقعی ترین و ضد عقلی ترین نظر او ست:
 
الف
 مردم ایران در خیزش علیه رژیم شاهنشاهی
 در جهان تنها بودند 
 
این نظر مش ممی
نه، رئالیستی است و نه، منطقی:
 
اولا 
جهان در آن زمان،
دو قطبی بود.
 
به همین دلیل
هم 
امکان عینی پیروزی حزب توده وجود داشت
و
هم
امکان پیروزی ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی
 
با این تفاوت
که
دربار پهلوی  
هم
 به دلیل نادانی
 و 
هم 
به توصیه امپریالیسم جهانی
حزب توده
را
به طرز بیرحمانه و سرسختانه ای سرکوب کرده بود
و
ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی 
را
چه بسا
حمایت و تقویت کرده بود.

دلیل این سیاست ضد توده ای دربار پهلوی
فقط
طبقاتی 
 نبود.
 
حزب توده
عملا و عینا
مخالف اصلاحات ارضی و انقلاب بورژوایی سفید
نبود.
 
به همین دلیل هم آماج حملات فاشیسم و فئودالیسم و فوندامنتالیسم بوده است.
 
نمونه اش
شعر معروف احمد شاملو 
که 
پس از مشاجره با همکار توده ای اش که مدافع انقلاب سفید بود،
سروده است:
 
ای کاش می توانستم 
یک لحظه می توانستم
 ای کاش،
بر شانه های خود بنشانم این خلق بی شمار را
گرد حباب خاک بگردانم
 تا با دو چشم خویش ببینند 
که خ
ورشیدشان کجا ست و باورم کنند٬
ای کاش می توانستم 
 
ب
 مردم ایران در خیزش علیه رژیم شاهنشاهی
 در جهان تنها بودند 
و 
توانستند
آن را براندازند،
اکنون چرا نتوانند؟
 
مش ممی
چنان وانمود می کند 
که
انگار
سرنگونی رژیم انقلاب سفید
خواست مستقل مردم کذایی بوده است.
 
توده های دهقان و کارگر و پیشه ور
بر خلاف توهمات مش ممی
تا واپسین لحظه ها به رژیم انقلاب سفید وفادار مانده بودند.
 
انقلاب سفید دچار بحران بود، 
ولی بحران انقلابی حتما نباید به سرنگونی منجر می شد.
 
رژیم انقلاب سفید
تحت ضربات مشترک ارتجاع داخلی و خارجی 
سرنگون شده است
و
ارتجاع سیاه علوی
با
 حمایت همه جانبه ارتجاع داخلی و خارجی
به قدرت سیده است.
 
قضیه
در 
اتحاد شوروی
هم
از همین قرار بوده است.
 
پیروزی ها و شکست ها
همیشه و همه جا
در 
دیالک تیک داخلی و خارجی 
میسر می شوند.
 
نقش تعیین کننده در این دیالک تیک 
اما
از آن قطب داخلی است.
 
شعار مش ممی
مبنی بر اینکه
 مردم ایران
  اکنون قادر به سرنگونی جباران جماران اند،
به معنی تخریب ضد عقلی دیالک تیک داخلی و خارجی،
مطلق کردن قطب داخلی و دور افکندن قطب خارجی است.
 
این شعار مش ممی
چیزی جز خردستیزی نیست.
 
بگذریم از معایب و ایرادات دیگر این شعار او.
 
پایان
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر