۱۳۹۷ خرداد ۲۴, پنجشنبه

سیری در مثنوی معنوی مولوی (بخش چهارم) (۶)

 
جلال‌الدین محمد بلخی
معروف به مولوی
(۶۰۴ ـ ۶۷۲ ه. ق)
 
ویرایش و تحلیل
از
شین میم شین
 
 از خداوند ولی‌ التوفیق 
در خواستن توفیق رعایت ادب
 در همه حال ها  
و 
بیان کردن وخامت ضررهای بی‌ ادبی
 
۱
از ادب پرنور گشته‌ است این فلک
وز ادب معصوم و پاک آمد ملک
 
معنی تحت اللفظی:
آسمان
به برکت ادب
منور شده است
و
فرشته
به برکت ادب،
معصوم شده است.
 
این بیت شعر مولانا
قحطستان دلیل است و مملو از دعوی محض است.
 
ادب 
چه ربطی به روشنی آسمان و معصومیت فرشتگان دارد؟
 
ضمنا رابطه عینی و واقعی ادب با فلک و ملک چیست؟
 
علاوه بر این، 
ادب با بی باکی چه رابطه ای دارد؟

نکند در قاموس مولانا
دلیل مؤدب بودن کسی
ترس او ست.

اگر 
قضیه از این قرار باشد،
ادبی که از سر ترس باشد،
به درد چه کسی جز دژخیم می خورد؟

ضمنا
ادب فرشته چه ربطی به معصومیت آن دارد؟

نکند پاکدامنی ملک کذایی هم به دلیل ترس از ملک الارضین و السموات باشد.

۲
بد (بود) ز گستاخی کسوف آفتاب
شد عزازیلی (عزیز خدا، لقب سابق ابلیس) ز جرئت رد باب
 
معنی تحت اللفظی:
خورشید گرفتگی به دلیل بی باکی و گستاخی بوده است.
دلیل طرد ابلیس از درگاه خدا
هم
جرئت و جسارت ابلیس سابقا مقرب در درگاه الهی بوده است.
 
مولانا
ظاهرا
میان ادب و ترس
از
سویی
و
میان بی ادبی و بی باکی
از
سوی دیگر
علامت تساوی می گذارد.
 
ظاهرا
دلیل کسوف آفتاب
بی ادبی و بی باکی
بوده است.
 
بی ادیی آفتاب و یا آدمیان؟
 
حتما
آدمیان.
 
آفتاب
که
کوره سوزانی بیش نیست
تا
کسی از آن انتظار ادب داشته باشد.
 
مولانا
چگونه به این قضیه پی برده است؟
 
عدم تمکین ابلیس به حوا و آدم
و
سرپیچی از فرمان خدا
نه
به دلیل جرئت،
بلکه به دلیل راسیستی بوده است:
ابلیس آتش را ارجمندتر از خاک تصور کرده است.
 
این
را
مولانا
بیشک می داند.
 
پایان
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر