۱۳۹۷ تیر ۷, پنجشنبه

دایرة المعارف جامعه شناسی مارکسیستی ـ لنینیستی (۲۵۴)

 
 
پروفسور دکتر
ولفگانگ ایشهورن
اریش هان
مانفرد پوشمن
روبرت شولتس
هورست تاوبرت
و دهها تن دیگر
(۱۹۶۹)

برگردان
شین میم شین

قانون
ادامه

۱۲
·    درست به همین دلیل، جامعه شناسی مارکسیستی ـ لنینیستی نه فقط جوانب ثابت و «ساکن» قوانین مطروحه در شناخت سوسیولوژیکی ( جامعه شناسی) را در مد نظر قرار می دهد، بلکه ضمنا عدم ثبات نسبی آنها را، «عدم سکون» آنها را، پیدایش و زوال آنها را (اگر قوانین ساختاری عام و قوانین توسعه عام مطرح باشند) در نظر می گیرد.
·    به عبارت کوتاهتر:
·    حرکت و توسعه خود قوانین را در نظر می گیرد.

۱۳
·    بر سر این مسائل، نبرد جانبدارانه ای میان جامعه شناسی مارکسیستی ـ لنینیستی و جامعه شناسی بورژوایی در جریان است. 

۱۴
·    جامعه شناسی بورژوایی یا منکر چنین قوانین به طور کلی است و یا منکر خصلت عینی این قوانین است.

۱۵
·     جامعه شناسی بورژوایی این قوانین را به عنوان قوانین پسیکولوژیکی تفسیر می کند.
·    این به معنی ایدئالیسم سوسیولوژیکی است. 

۱۶
·    جامعه شناسی بورژوایی ادعا می کند که قوانین سوسیولوژیکی تغییر ناپذیرند و حاوی و حامل خصلت تاریخی نیستند.

۱۷
·    بر خلاف طرح های بورژوایی مربوط به قانون، برای  جامعه شناسی مارکسیستی به رسمیت شناسی خصلت دیالک تیکی قوانینی که مورد پژوهش  جامعه شناسی مارکسیستی قرار می گیرند و بویژه خصلت مبتنی بر تضاد درونی آنها، از اهمیت بنیادی  برخوردار است.

۱۸
·    اینجا سه گشتاور (ممان) زیر برای پژوهش سوسیولوژیکی از اهمیت خاصی برخوردارند: 

الف

۱
·    اولا باید کلیه پدیده ها بنا بر تضادهای ماهوی درونی در ساختار خود قوانین توضیح داده شوند.
·    ضمنا باید به خصلت تاریخی ـ مشخص این تضادها توجه شود.

۲
·    تضادهای آنتاگونیستی (آشتی ناپذیر) میان کار و سرمایه، یعنی میان پرولتاریا و بورژوازی، یک قانون ساختاری فرماسیون اقتصادی جامعه سرمایه داری است.

۳
·    بدون در نظر گرفتن این قانون ساختاری فرماسیون اقتصادی جامعه سرمایه داری، نمی توان به بررسی سوسیولوژیکی روند تولید صنعتی تحت شرایط کاپیتالیستی (سرمایه داری) نایل آمد و ضمنا به درک و توضیح مناسبات به اصطلاح انسانی، یعنی روابط موجود میان ریاست (مدیریت) و مولدین بیواسطه  و غیره نایل آمد.

۴
·    جامعه شناسان بورژوایی صنعت می کوشند، حساب مناسبات به اصطلاح انسانی، یعنی روابط موجود میان ریاست (مدیریت) و مولدین بیواسطه  و غیره را از حساب آنتاگونیسم بنیادی فوق الذکر (آنتگونیسم کار و سرمایه) جدا کنند و فقط به حساب خود روند تولید بگذارند و یا امکان هماهنگ سازی (هارمونیزاسیون) روابط اجتماعی در کارخانجات کاپیتالیستی را اعلام می دارند. 

۵
·    مطابقت دیالک تیکی (تضادهای آشتی پذیر، غیر انتاگونیستی)  منافع جامعه ای، کلکتیو و شخصی به مثابه نیروی محرکه بنیادی توسعه سوسیالیستی، نقطه شروع (آغازگاه) تئوریکی برای بررسی سوسیولوژیکی قوانین ساختاری و قوانین توسعه صنعت سوسیالیستی و دیگر عرصه های حیات جامعه ای در سوسیالیسم است. 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر