۱۳۹۹ مرداد ۶, دوشنبه

درنگی در سخنی از یاسر عزیزی


درنگی
از
میم حجری


الف
یاسر عزیزی

با امید به روزی که هم‌میهنان عزیز با این‌همه ادعای پرطمطراقِ تاریخ باشکوه و تمدن آنچنانی،
ذهن‌شان را از عفونت هزاره‌ها
چاکرمنشی و نوکرصفتی و دستبوسی و چاپلوسی
رها کنند
و بدانند هیچ‌کس نباید سرور و آقا بالاسر دیگری باشد.
بدانند دست‌بوسی کریه است
چه از شاه،
چه از شیخ
و چه هر ارباب دیگری.

۱
یاسر
صد هزار مفهوم را پشت سر هم ردیف می کند
بی آنکه به تعریف و تاریخ یکی از آنها بیندیشد.

۲
بگذارید مفاهیم یاسر را زیر ذره بین تحلیل بگذاریم:

الف
عفونت هزاره‌ها

۱
یاسرخواهان تطهیر ذهن ایرانیان از تاریخ ایران است.

۲
تاریخ ایران اما چیست که متعفن است؟

۳
کسانی که از تاریخ و تمدن و فرهنگ چند هزارساله ایرانیان دم می زنند
از سویی سلطنت طلب ها هستند که کم ترین شناختی از تاریخ و تمدن و فرهنگ ندارند.

۴
۹۹ درصد مفاهیم این جماعت
دشنام و توهین و عملیات مستراحی از قبیل ش. ر. ک. و غیره است.

۴
احسان طبری و کسرایی و غیره
اما
درک دیگری از تاریخ ایرانیان
دارند.

۵
این بدان معنی است که اعضای طبقات اجتماعی مختلف
درک متفاوتی از تاریخ و ارزش های تاریخی دارند.
یعنی زباله تصور کردن تاریخ خطا ست.

ب
چاکرمنشی و نوکرصفتی و دستبوسی و چاپلوسی

۱
این واژه ها
فرم اند و حاوی محتواهای طبقاتی مختلف و متفاوت و حتی متضادند.

۲
یاسر از دور شاهد رفتارها ست.

۳
در هر طبقه اجتماعی هیرارشی معینی حاکم و رایج است و تبعیت سلسله مراتبی
هم داوطلبانه است و هم ضرور و الزامی است.

۴
مثال:
تبعیت فرزند از مادر و پدر
تبعیت نوچه از استاد کار
تبعیت کارگر از کارفرما
تبعیت مربا از مربی
شاگرد از معلم
دانشجو از استاد
سرباز از گروهبان
گروهبان از افسر
ووو

۵
تحقیر تبعیت و تابعیت و پیروی و اطاعت از اوتوریته های مختلف
(چاکرمنشی و نوکرصفتی و دستبوسی و چاپلوسی نامیدن آنها)
فاقد ارزش علمی و عملی است.

۶
هیچ هسته و دسته و گروه و سازمان و حزب و اداره و کارخانه و خانه ای
حتی
هیچ طویله ای
فاقد اوتوریته
نیست و نمی تواند باشد.

۷
ما با تقسیم اجتماعی کار سر و کار داریم و نه با نابرابری

۸
بوسیدن دست مادر و پدر و معشوق و محبوب و رهبر و مراد و غیره
ربطی به نقض برابری ندارد.

۹
همانقدر که در مدح خمینی و سیدعلی و شاه
شعر سروده می شود
در مدح لنین هم سروده شده است.

۱۰
برخی از مدایح را طبری شخصا ترجمه کرده است.

۱
انتقاد
باید
علمی، انقلابی و رادیکال
باشد
تا
انتقاد باشد
و
نه
سطحی، شتابزده و احساسی و عاطفی و بند تنبانی.

پ
یاسر عزیزی

و به راستی اگر «آلبر کامو» به خوبی گفت:
«هیچ‌یک از بدی‌هایی که استبداد مدعی مبارزه با آن است، بدتر از خود استبداد نیست»،
این سخن نیز درست است که هیچ مستبدی را به واسطه‌ی هیچ عملکردی نمی‌توان تطهیر کرد
وقتی نفسِ استبداد خود به کثیفی کشاندن هر چیزی است.

۱
البرکامو لاشخور از خود راضی کثیفی از قماش سارتر و شاملو و  جلال آل احمد (مدیر مدرسه) و خمینی و هیتلر
بوده است.

۲
اگزیستانیسالیسم یکی از مکاتب پر هارت و پورت کثیف امپریالیسم است.

۳
اتفاقا مترجم بیگانه زباله و ارتجاعی کامو
جلال ال عبا و خبره زاده است
که
از شیخ زاده ها بوده است و از چهره های محبوب شیوخ جماران.

۴
استبداد چیست که این چنین مذموم می نماید؟

۵
استبداد همان دیکتاتوری است.

۶
هر دولتی
دستگاهی استبدادی
است
هم دولت طبقات استثمارکر و هم دولت طبقه کارگر

۷
منظور البرکامو از استبداد چیست؟

۸
دموکراسی فقط با برقراری فرماسیون اقتصادی کمونیستی
یعنی
با
زوال دولت
با
محو طبقات آجتماعی انگل
با
محو مالکیت خصوصی بر وسایل اساسی تولید
برقرار می شود.

پایان


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر