۱۳۹۹ اردیبهشت ۳۱, چهارشنبه

پروا و پرواز و پارس و پرخاش (۳۳۴)

 
جمعبندی
از
مسعود بهبودی


سید علی شیره ای
«جریان چپ مارکسیستی دیگر در دنیا آبرویی ندارد و از فقر اندیشه‌ورزی، فقرِ سیاسی و فقر نیروی میدانی کارآمد در رنج است.»

۱
فوندامنتالیسم شیعی و غیره
بسان نازیسم و فاشیسم
چپنما ست.

۲
یعنی
به مثابه رقیبی در مقابل مارکسیسم وارد عرصه می شود تا پرولتاریای عقب مانده و دورمانده از حزب طراز نوین خود
را
تحت تأثیر قرار دهد، اغوا کند،
زیر علم سیاه خود متشکل و بسیج کند و روانه دوزخ با عذاب الیم سازد.

۳
سید علی اصلا نمی داند که اندیشه ورزی و مارکسیسم چیست.

۴
ولی
به
مدد شم تیز طبقاتی
دریافته
که خطرناک ترین جریان چپ
فقط میتواند چپ مارکسیستی - لنینیستی باشد.

۵
به همین دلیل به دانشجویان دانش کاه طویله به طرز غیر مستقیم عندرز می دهد که از مارکسیسم بگریزند.

۶
ولی از یک نظر هم حق دارد:
مارکسیسم - لنینیسم
اولا
توسط مدعیان قلابی آن
بی آبرو شده است.

۷
ثانیا
مارکسیسم - لنینیسم
در هیئت احزاب ک. مدعی داشتن ایده ئولوژی مارکسیستی ـ لنینیستی
شکست خورده است.

۸
غافل از اینکه دلیل شکست احزاب ک. کذایی
بی خبری از با مارکسیسم ـ لنینیسم
و
حتی
بیگانگی با تفکر مفهومی بوده است.

۹
احزاب ک. کذایی
عمدتا
طویله بوده اند.

۱۰
ولی
بدترین حزب ک.
بهتر از بهترین حزب بورژوایی، فئودالی و روحانی در مقیاس جهانی بوده است.

۱۱
از سوی دیگر
باید خاطرنشان شد که
بی اعتباری جهانی مارکسیسم - لنینیسم
به دلیل
موفقیت طبقه حاکمه در خردستیزی و خر پروری گلوبال است

۱۲
به همین دلیل
ما
در این ۲۰ سال پارس بی بند
بیش از ۲۰ هزار دوست داری
مولی
احدی از این ۲۰ هزار نفر
حوصله تمرین تفکر مفهومی را ندارد
یکی از همین ۲۰ هزار نفر
خود یاسر ابن عزیز است.

۱۳
اگر اجنه نبودند
قوت قلبی برای سگان چپ مارکسیستی نمی ماند تا
بر ضد لاشخورهای طبقه حاکمه از هر نوع
پارس کنند و پاچه درند
و
اجر عظیم برند.
 
اهلی سازی اندیشه ها توسط توده ها

«سخن خارج از مصداق»
علی علیه السلام

یکی از نشانه های برجسته عقب ماندگی فرهنگی به کاربردن جمله یا عبارت و یا بیتی است، خارج از مصداق آن.
نمونه بسیار است. مثلا بیتی در یکی از داستانهای گلستان سعدی آمده که بسیار هم رایج است.
«بزرگش نخوانند اهل خرد
که نام بزرگان به زشتی برد»
اگر به همین ظاهر بسنده کنیم که هیچ. اما اگر ببینیم سعدی این بیت را در کدام حکایت از گلستان آورده نکاتی دیگر به میان می آیند.

«حکایت- اسکندر رومی را پرسیدند دیار مشرق و مغرب به چه گرفتی که ملوک پیشین را خزاین و عمر و ملک و لشکر بیش از این بوده است و ایشان را چنین فتحی میسر نشده. گفتا به عون خدای عز و جل هر مملکتی را که گرفتم رعیتش نیازردم و نام پادشاهان جز به نکویی نبردم.
بزرگش نخوانند اهل خرد
که نام بزرگان به زشتی برد.»

نخست- این که اسکندر مقدونی بوده و نه یونانی، چه رسد به رومی که این را می گذاریم به این حساب که همانگونه که اروپا را در زمان قاجار فرنگ (فرانسه) نامیدند در زمان سعدی هم آن را روم می‌دانستند.
دو- تعریف «بزرگ» در این جا آشکار می شود که اسکندر صراحتا از «پادشاهان» نام آورده است. یعنی برده دار بزرگ در دوران برده داری و یا فئودال بزرگ در دوران فئودالیسم.
سه- این که چگونه اسکندر بدون آزردن کسی (رعیت) توانسته دیار را بگيرد، بی گمان هرگز آشکار نخواهد شد چون این رعیت بودند که در این جنگ ها کشته و مجروح می شدند، و اگر در مرتبه عالی تری در خدمت شاه بودند، با تحویل دیار خود به جنگجویی بیگانه دنبال عاقبت به خیری خود بوده اند.
این گرفتاری هنوز به شدت ادامه دارد.
پایان

الف
«سخن خارج از مصداق»
یکی از نشانه های برجسته عقب ماندگی فرهنگی به کاربردن جمله یا عبارت و یا بیتی است، خارج از مصداق آن.

۱
نه.
خیلی از جملات و ابیات
در طول زمان
ضرب المثل شده اند.

۲
یعنی
استقلال نسبی از مؤلف و متن اصلی کسب کرده اند.

۳
یعنی
چه بسا
توده ای شده اند.

۴
یعنی
حتی
بر ضد معنا و محتوای خود
به خدمت گرفته می شوند.

۵
مثال
حریفی در ایام کودکی
در مسجد با دهاقین و بقالین نشسته بود.

یکی از آنها می گوید:موقع نماز بین رکعت ۲ و ۳ شک کردم
می خواهم از آخوند مسجد بپرسم.

حریف که سن و سال زیادی نداشت:
می گوید:
لازم نیست از آخوند بپرسی.
اگر بار دیگر شک ردی
فکر کن که رکعت دوم بوده است و به نمازت ادامه بده.

مرد سالمند
حیرت زده و به ستایش می گوید:
پسر فلانی است که قرآن از بر می داند.
عاقبت گرگ زاده گرگ شود.

۶
این مصراع هم از گلستان است و نظر سعدی کاملا
ضد این برداشت مثبت حریف است.

۷
توده 
ولی 
آن 
را
بسان سگی، اهلی می کند و به خدمت می گیرد.
 
هی پروفسور

۱
نه
خنده
اختیاری است
و
نه
حتی
گریه.

۲
خنده و گریه
واکنش طبیعی و غریزی خودپوی آدمیان به حوادث است.

۳
نمی توان تصمیم گرفت و خندید و یا گریست.

۴
حداقل
باید نره خر گردن کلفت خشم الود پشم آلویی پیدا شود
و
با
شلاق اعلی
اسیر شصت ـ هفتاد ساله ای
را
قلقلک کند
تا
قهقاه خنده سر در دهد
و
مؤمنی معمم و مجهز به ریش و پشم
مرثیه خواند
تا
خلایق
های های گریه سر در دهند.

۵
کردوکار الغا (الاغ ها) در طویله ها
حساب و کتاب ندارد

۶
ما فکر میکنیم
که
من ـ زور از بسیج دانش آموزان
بسیج همین الاغه های طویله است
که
نه
خنده آور و نه گریه اور است
فقط
تهوع آور است

۷
کجا ست
سطل تهوع
که
عق زنند خلایق بر این شرایط نکبت بار؟
 
عبدالکریم سروش و دفاع غیورانه از شوروی

مقاله ای از سروش در سایتها درج شده
از جمله
(در سایت زیتون)
به تاریخ دوازدهم دی ماه سال ۱۳۹۵
با
عنوان"به کجای این شب تیره بیاویزیم قبای ژنده خودرا"

سروش
بعد از اظهارات فضل وسخن ها اندر فواید مناظره ها و... سر دادن
به عنوان من رستم دستانم که با اسیر محاجه کردن را خوش نمی دانم .

گفته است:
"پس از خاتمه‌ی آن مناظرات،
یک بار دیگر احسان طبری را دیدم
و
آن
شبی از شب‌های ماه رمضان سال۶۳ (؟) بود
که
وی را از زندان به خانه مرحوم محّمدتقی جعفری آوردند
و
مرا هم بدان خانه فراخواندند.

طبری
حال و روز خوشی نداشت
دهان و فک‌اش گویا شکسته یا کج شده بود.

جعفری می‌خواست‌
با وی محاجه کند
اما
من مطلقا خوش نداشتم
که با اسیری در بحث شوم
و نشدم.

یک‌بار که آقای جعفری سخنی در نقد شوروی (سابق) گفت،
احسان
تکانی خورد و دفاعی غیورانه کرد

پایان

۱
زنده باد عبدالکریم استاد
جهانپهلوان طویله جماران

۲
الحمد لله که طبری از شر طایفه اصلا حشری
خلاص شده است
و
دیگر نیست تا ازش بپرسیم که دفاع غیورانه اش
از
شوروی مرحوم
چی بوده است؟

۳
اما بحمد الله
عبدالکریم سر و مر و گنده است
و
بغل دست شیطان بزرگ
با
مجسمه جاندار آزادی حال میکند

۴
مؤمن متدینی که تلفن دارد
زنگی به او بزند
و
بپرسد که طبری از شوروی چگونه دفاع کرده است
تا
غیرت ما هم گل کند
و
بتوانیم
از شوروی
دفاع کنیم.

شاید شق القمر کردیم.

۵
پرچم شوروی را پوتین
هنوز نگهداشته است
با
داس و چکشش.
کس چه می داند
شاید
دوباره احیا کند.

۶
طبری وقتی که نه دهن و فکش شکسته بود و نه کج شده بود
توان مناظره با تمساح یزدی و سروش و طلاب را نداشت 
و 
ما در آن زمان که شیرخواره بودیم
به عوض شیر حلال
حسابی حرص حرام
خوردیم.

چه رسد به دوره پس از شکنجه های برادرانه در دانشگاه اوین و مداوای اطبای سکته شناس رفسنجان و مطالعه عرعریات طباطبایی و برگشت به شرع آن ور و این ور
بتواند از شوروی سابقا موجود
دفاع کند.
 
تابنده
تاسف تاسف که دستهای پنهان ولی کاملا آشکار نماد‌های گذشته ما را سیستماتیک نابود می‌کند.

۱
هدف حضرات
تخریب نمادهای گذشته نیست.

۲
از قضا
برعکس

۳
حضرات سرسخت ترین پاسداران گذشته بر باد رفته ی از یاد رفته اند.

۴
حضرات
بنیاد گرا و یا فوندامنتالیست هستند.

۵
حضرات
برگشت به ریشه های پوسیده را تبلیغ می کنند.

۶
زنان جامعه
را
زباله جا می زنند
و
برای شان گونی سیاه تهیه می کنند تا از دید این و آن محفظ دارند.

۷
دختربچه های مردم
را
برده واره خرید و فروش می کنند.

۸
به غل و زنجیر می کشند.

۹
دگراندیشان طویله را
گردن می زنند.

۱۰
دست می برند

۱۱
سنگسار می کنند
تا
تظاهر به برگشت به صدر اسلام کنند.

۱۲
ضمنا
این خرابکرای ها
خاص طویله جماران هم نیست.
 
۱۳
نشانه بارز چیست؟

۱۴
دهه ها قبل
احمد شاملو
با هارت و پورت در لوس آن جلس
به تخریب اعتبار فردوسی پرداخت.

۱۵
کسی نفهمید که هدف حریف عنقلابی حراف
چیست؟

۱۶
مشخصه مهم فلسفه فردوسی
راسیونالیسم و یا خردگرایی است .

۱۷
هدف از حملات رنگارنگ و چه بسا متضاد الصور بر فردوسی
چه از سوی دربار فاشیست و نژاد پرست پهلوی و چه از سوی خرگاه فاشیست و فوندامنتالیست و میلیتاریست خمینی و خامنه ای
تخریب خانه خرد است

۱۸
هدف اجامر
حمایت و توسعه خردستیزی است.

الف
اولی با فاشیست و نژاد پرست و جنگ طلب جا زدن فردوسی

ب
دومی
با
شاه پرست قلمداد کردن او

۱۹
ولی
هدف ایده ئولوژیکی ـ طبقاتی هر دو
یکی است.

۲۰
ایده ئولوژی طبقه حاکمه امپریالیستی و فئودالیستی ـ فوندامنتالیستی
ایراسیونالیسم (خردستیزی) است.

۲۱
فردوسی خردگرای رادیکال و سرسخت و پیگیری بوده است:
خرد
بهتر از هر چه ایزد بداد
خرد
رهگشای و خرد رهنمای
خرد
دست گیرد به هر دو سرای
....
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر