۱۳۹۹ خرداد ۲, جمعه

هنجار (۴)



 
 
 پروفسور دکتر ولفگانگ پطر ایش هورن
برگردان
 شین میم شین

۱۶
فونکسیون احکام

الف
·      بیان فونکسیون های معرفتی (شناختین) شعور

ب
·      بیان رفتار شناسنده ی انسان نسبت به محیط زیست او

پ
·      بیان  از آن خود کردن نظری ـ فکری جهان به وسیله انسان ها

۱۷
فونکسیون هنجارها

الف
·      بیان فونکسیون هدفگزار و تصمیمگیر شعور

ب
·      بیان رفتار هدفی و رفتار تصمیمگیری انسان ها نسبت به محیط زیست

پ
·      بیان از آن خود کردن عملی ـ فکری جهان به وسیله انسان ها

۱۸
·      بنابرین احکام و هنجارها نشاندهنده روابط مختلف جهان فکری نسبت به جهان واقعی (مادی) اند.
  
۱۹
·      احکام و هنجارها در عین حال نشاندهنده روابط متنوع میان انسانها هستند:

الف
·      اگر الف ابلاغ کننده حکمی به ب باشد، آنگاه الف به مثابه دستیار ادراک حکم برای ب مطرح می شود.

ب
·      اگر الف ابلاغ کننده هنجاری به ب باشد، آنگاه الف به مثابه مقام مبلغ هنجار (تعیین تکلیف کننده) و ب به مثابه قوه اجرائی، به مثابه دستیار اجرائی برای الف مطرح می شود.

ت
·      از توضیحات فوق معلوم می شود که برخلاف احکام، هنجارها را نمی توان به لحاظ معرفتی ـ نظری (یعنی به لحاظ تئوری شناخت) دقیقا درست و یا نادرست (حقیقی و یا باطل) نامید.

پ
·      روابط هنجارها نسبت به واقعیت، از روابط احکام نسبت به واقعیت بغرنج تر اند.

ث
·      روابط احکام نسبت به واقعیت در رابطه با حقیقت مورد بررسی قرار می گیرند.

·      مراجعه کنید به حقیقت  

۲۰
·      در رابطه با هنجارها می توان از مناسبیت آنها سخن گفت.

الف
·      مناسبیت هنجارها در راهنمائی، سازماندهی و هماهنگ سازی اعمال انسانی از اهمیت تعیین کننده ای برخوردار است.

ب
·      مناسبیت هنجارها (در مغایرت با ارزش حقیقت احکام) حاوی اهمیت عملی است.

ت
·      از این رو ست که مناسبیت می تواند به طور سوبژکتیویستی هم قابل تعبیر باشد.

پ
·      مناسبیت هنجارها اما همانند حقیقی و یا باطل بودن احکام، اوبژکتیو (عینی) و مستقل از سوبژکت است:

۱
·      اولا اعمال و شیوه های عملی که به واسطه هنجارها به مثابه تکالیف مقرر می شوند، باید به لحاظ اوبژکتیو (عینی) امکان پذیر باشند و این امر با توسعه مناسبات اجتماعی تعیین می شود.

۲
·      ثانیا عملیاتی که هنجارها خواهان اجرای شان هستند، باید موجب گذار از وضعی به وضعی دیگر شوند، باید موجب گذار از وضع موجود به وضع مورد نظر دیگر شوند و نه به وضعی که از هدف، ماهیتا دور باشد و یا بر ضد آن باشد.

۳
·      ثالثا هدفگزاری ها و منافعی که منشاء کلیه هنجارها هستند، خود از توسعه عینی جامعه و یا از توسعه مناسبات اجتماعی عینی نشئت می گیرند.
·      به قول مارکس، انسان ها تنها وظایفی را برای خود تعیین می کنند که راه حل آنها یا موجود است و یا در حال تکوین.

۴
·      رابعا هنجارها به تعیین فکری مناسبات اجتماعی می پردازند.
·      به عبارت دیگر، رفتارها و تکالیفی که هنجارها برای انسان ها پیشنهاد و تعیین می کنند، اولا باید در تأثیرگزاری قوای محرکه اجتماعی بزرگ ـ مثلا در تأثیرگزاری قوای طبقاتی ـ ادغام شوند.
·      ثانیا باید با موقعیت و نقش اجتماعی این قوای محرکه اجتماعی و یا طبقاتی، مناسبیت داشته باشند و در راستای منافع آنان باشند.

ث
·      شاخص مناسبیت داشتن هنجارها به مثابه ارزش عملی آنها، اما مانع آن نمی شود که پیش شرط تشکیل هنجارها و سیستم های هنجاری مناسب و درخور، وقوف حتی المقدور به پیوندهای عملی و منافع اجتماعی (و یا پیش بینی آنها) باشد.

ج
·      بنابرین مناسبیت هنجارها به صحت و سقم احکامی که احکام پایه ای نامیده می شوند، وابستگی پیدا می کند.

ح
·      علاوه بر این، امکان و ضرورت تدوین احکامی راجع به هنجارها نیز وجود دارد:

مثال

۱
·      در آلمان دموکراتیک هنجار قانونی زیر صادق است:
·      «تبلیغ جنگ طلبی ممنوع است!»

۲
·      به طور کلی می توان گفت که اولا پیش شرط هر هنجاری، حکمی است.

۳
·      ثانیا هر هنجاری به حکمی به مثابه شالوده معرفتی و یا قرینه معرفتی خود نیاز مبرم دارد.

۴
·      از سوی دیگر اما معارف و پیش بینی های انسانی راجع به جهان که در احکام و یا در سیستم های حکمی بیان می شوند، اگر جامه عمل نپوشند، پشیزی نمی ارزند.

۵
·      بنابرین، هنجارها حلقات واسط ضرور میان معارف و تحول عملی جهان اند.

·      (هنجارها پل گذار از عالم نظر به عالم عمل، از عالم تئوری به عالم پراتیک اند.
·      شاید بتوان از دیالک تیک شناخت ـ هنجار ـ تحول و یا از دیالک تیک حکم ـ هنجار ـ عمل سخن گفت. مترجم)

۶
·      به عبارت دیگر، احکام و هنجارها با هم وحدتی را تشکیل می دهند، ضمن اینکه تفاوت های میان آنها به جای خود باقی می ماند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر