۱۳۹۹ خرداد ۸, پنجشنبه

درنگی در تحلیلات و تأملات و تصورات این و آن (سنت قتل ناموسی در طویله های جهان و جماران) (۳)

 
ویرایش و درنگ
از
ربابه نون

منبع:
سایت راه کارگر
 
۱
نام قاتلم و پدرم یکی است
 
همانطور که ذکرش گذشت،
قتل مستقیم و غیرمستقیم، باواسطه و بی اسطه فرزند توسط مادر و یا پدر
در
کلیه فرم هایش
ضمنا
به
معنی خودستیزی
است.
 
در
تحلیل نهایی
به
معنی خودکشی
است.
 
خودکشی ئی 
است
که 
نیمی از خود (من) کشته می شود و به گور سپرده می شود
و
نیمه دیگرش
زنده می ماند
 و 
در
سوگ نیمه مرده خویش
ماتم می گیرد.
 
 
زادگاه تراژدی
همین جا ست. 
 
مادر و پدری از این دست،
به
احتمال قوی،
روی سعادت و شادی
را
حتی
در
عالم خواب
نخواهد دید.
 
کسی 
که 
قوای غریزی غول آسای درونی - طبیعی خود
را
نابود می سازد،
عملا
خود
را
سلب آدمیت
 که 
سهل است،
سلب موجودیت 
می کند.

یعنی
به
قهقرای جمادیت 
سقوط می کند.
 
شاید
همین سقوط 
است
که
در
کتب مقدس و ادبیات
در
مفهوم تحجر 
تجرید یافته است.

کسی و یا دلی
که
سنگ
گشته است.

روانشناسی چنین کسی
باید بررسی شود
و
شیوه زیست او
نیز.

اتللو
در
اثر شکسپیر
معشوقه خود
را
که
ضمنا
عاشقش 
بوده
می کشد
و
پس از پی بردن به خطا و خریت و جنایت خود
خون یاگو
را
هم
می ریزد
که
به
دزده مونا
تهمت «خیانت» به اتللو
زده بود.

شکسپیر
اما
از
شرایط زیست بعدی اتللو
گزارش نمی دهد.

۲
نام قاتلم و پدرم یکی است

خودکشی طراز دیگری نیز وجود دارد
که
مبتنی بر عقل و عشق است.
مبتنی بر هومانیسم و راسیونالیسم و عشق طراز نوین است.

مثال
 
گاهی
مبارز انقلابی اسیری
برای پرهیز از لو دادن همرزمان خویش و تقسیم عذاب خویش با یاران خویش 
به
نیت تداوم مبارزه انقلابی
دست به خودکشی می زند.
 
 این نوع از خودکشی
در
مفهوم ایثار عقلی و انقلابی 
تجرید می یابد.

فرم دیگری از خودکشی مبتنی بر ایثار عقلی و انقلابی
را
در
انقلاب ضد فئودالی ـ ضد استعماری خلق ویتنام
(جنگ ویتنام)
دیده ایم.

مثلا
وقتی که ویت کنگی با وانت مملو از مواد منفجره
به
مقر نقشه کشی سران ارتش امپریالیسم امریکا
زده است
و
ضمنا
خود 
را 
فدا کرده است.

البته
باید میان ایثار راسیونال و ایثار ایراسیونال
تفاوت قایل شد:
انتحار پیروان فاشیسم و فوندامنتالیسم و آنارشیسم و نیهلیسم در فرم های مختلف
انتحاری مبتنی بر خرافه و خریت و خردستیزی
است.
 
ناشی از جنون ارتجاعی است.
ایثاری ایراسیونالی
است
که
منفی و مخرب و مذموم و مضر
است.

۳
گلی پرپر شده با دستان توحش
 
اعظم بهرامی
رومینا اشرفی خردسال ماهرو
را
به
گل 
تشبیه می کند
که
توسط پدر وحشی اش پرپر شده است.

توحش پیشمرحله بربریت و ضد تمدن است.

نبات و جانور و انسان وحشی
اصولا و اساسا و قاعدتا
قاتل جوانه و توله و جوجه و پیله و فرزند خویش نیست.

اما
گاهی
تحت شرایط دشوار زیست
نباتات
جوانه و شاخه و حتی تمامت تنه خود
را
و
جانوران
جوجه ای از جوجه ها و توله ای از توله های خود
را
برای امکان پذیر سازی بقای خود و جوجه و توله دیگر خود
خشک می کنند 
 از آشیانه به بیرون می اندازند 
و 
یا 
می خورند.

استراتژی بقا و قوام و دوام نباتات در برهوت
حفظ ریشه
به
  بهای صرفنظر از بدنه و شاخته است.

اکنون می توان ریشه بیولوژیکی کردوکار پدر رومینا اشرفی
را
پیدا کرد:
پدر رومینای خردسال
یکی از فرزندانش
را
فدا می کند 
تا
 نوع و نسل خود
را
حفظ کند.

اعظم بهرامی
به
همین دلیل
از
مفهوم توحش
بهره برمی گیرد.

یعنی
از
سقوط آدمی
به
قهقرای توحش
به
درجه نازل نبات و جانور
گزارش می دهد.

فرق هم نمی کند 
که 
اعظم بهرامی
خود بداند و یا نداند.
 
البته در خوداندیشی فخرانگیز اعظم بهرامی 
تردیدی نیست.
 
زنان شان
چنینند 
ایرانیان
 
خواهیم دید.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر