۱۳۹۹ خرداد ۴, یکشنبه

خرد ـ انسان ـ تاریخ (۱۴۷)


·
 
پروفسور دکتر مانفرد بور
برگردان
شین میم شین

فصل هفتم
اعلام فلسفی استقلال انسان
توسط ایمانوئل کانت

فصل هفتم
بخش اول
قسمت ۸
 

۲۹
·     کانت از حل مسئله عاجز می ماند.

۳۰
·     کانت در لاینحل بودن مسئله اما به هسته آن توجه دارد.

۳۱
·     کانت از سویی قطبی از تضاد را اثبات می کند و از سوی دیگر قطب متضاد با آن قطب را.
·     کانت ضمنا هر دو را دست نخورده به حال خود می گذارد.

۳۲
·     به قول کلاسیک های مارکسیسم، کانت «از آنتی نوم دم می زند، از تضاد لاینحلی که هر دو بخش آن قابل اثبات است.»
·     (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۲۰، ص ۴۶)

۳۳
·     کانت البته با وسایل اسلوبی (متدیکی) اش و با پیش شرط های فلسفه اش نمی تواند هم پیشتر برود.
·     در غیر این صورت می بایستی اصول اساسی ایدئالیسم ترانسندنتال خود را نفی کند.

۳۴
·     تعیین کننده اما این است که آموزه آنتی نومی کانت، به نقطه عطف دیالک تیک منتهی می شود.

۳۵
·     کانت در آموزه آنتی نومی اش، تضاد را به مثابه مسئله مرکزی فلسفه نمودار می سازد.
·     این جنبه ماندگار و واقعا بزرگ آموزه آنتی نومی کانت است.

۳۶
·     این تضاد ضمنا ضرور است.
·     با این تضاد، دیالک تیک نیز توسط کانت، ضرور تلقی می شود.

۳۷
·     هگل می نویسد:
·     «این اندیشه، که تضاد، که بر جنبه عقلی با تعینات فهم استوار می شود، ماهوی و جبری (ضرور) است، باید به مثابه مهم ترین و عمیق ترین پیشرفت فلسفه عصر جدیدتر مورد توجه قرار گیرد.»
·     (هگل، «مجموعه آثار»، جلد ۸، ص ۴۰)

پایان
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر