۱۳۹۹ اردیبهشت ۳۱, چهارشنبه

درنگی در شعر سهراب سپهری (۷)


درنگی
از
ربابه نون
 
۱
در قیر شب
 
این عنوان اولین شعر سهراب جوان
است.
 
در این عنوان شعر
شب
مادیت و شیئیت می یابد:
قیر واره می شود.
محسوس و مشهود و ملموس و مؤثر می گردد.
 
اگر 
این شعر سهراب
را
بخوانیم
متوجه می شویم
که
در 
مفهوم قیر شب
کل شعر
تقطیر می یابد.
 
عنوان هر اثر
باید هم تقطیر کل آن باشد.
 
این تعیین دقتمند عنوان شعر
کار کمی نیست
و
دال بر  لیاقت فکری و معرفتی ستایش انگیز سهراب جوان 
است.
 
۲
دیر گاهی است 
در 
این تنهایی
رنگ خاموشی 
در 
طرح لب 
است
 
معنی تحت اللفظی:
دیری است 
که 
در 
این تنهایی 
  طرح لب
به
رنگ خاموشی
است.
 
اکنون
هم
صحت تحلیل رئالیستی ـ راسیونالیستی سیاوش 
اثبات می شود:
و
هم
لیاقت معرفتی (شناخت) ستایش انگیز او.

او 
شعر 
می نگاشت
او 
رنگ 
می سرود
 
۳
دیر گاهی است 
در 
این تنهایی
رنگ خاموشی 
در 
طرح لب 
است.
 
موضوع شناخت سهراب در این بند آغازین اولین شعرش،
تنهایی
است.
 
مشخصه مهم تنهایی
خاموشی
است.

برای اینکه فرد تنها
حریف و همدمی برای گفتگو ندارد تا لب واکند.

طزز تبیین این اندیشه ساده
توسط سهراب جوان
تأمل انگیز است:
سهراب
برای تبیین نظر در این زمینه
از
قلمرو کلام
بیرون می زند
و
وارد
خطه نقاشی و تصویر می شود:

به
 قول سیاوش
به
نقاشی شعر کمر برمی بندد:
لب
را
تصویر می کند
و
بدان رنگ سکوت می زند.

بدین طریق
سکوت
به
صورت رنگ نادر و کمیاب و کیمیایی
 درمی آید
و
خشت نخست ایرئالیسم و ایراسیونالیسم (واقع بینی ستیزی و خردستیزی)
در
عمارت شعر ایرئالیستی و ایراسیونالیستی سهراب
نهاده می شود
تا
شعر
تا 
ثریا
به
طرز ایراسیونالیستی و ایرئالیستی
(ضد عقلی و ضدواقعی) 
بالا رود.

۴
بانگی از دور مرا می خواند
لیک پاهایم در قیر شب است
 
دومین گام ایراسیونالیستی و ایرئالیستی
بلافاصله
برداشته می شود.
 
سهراب
به
عوض گفتن اینکه کسی او را صدا می زند و به سوی خود فرامی خواند،
اعلام می دارد
که
بانگی
او
را
فرامی خواند. 

به
عوض اینکه دیالک تیک سوبژکت ـ وسیله ـ آماج
به
شکل دیالک تیک فلانکس ـ بانگ - دعوت بسط و تعمیم داده شود،
به
شکل دیالک تیک ناقص الخلقه وسیله و آماج (بانگ و خوانش)
تخریب می شود.

این چیزی جز خردستیزی نیست.

۵
بانگی از دور مرا می خواند
لیک پاهایم در قیر شب است
 
هدف سهراب
گفتن این نکته است
که
نمی تواند برود.
 
سهراب 
اما
به
عوض تبیین نظر به مدد کلام،
قلم مو برمی دارد
و
تصویر خود را در دریایی از قیر می کشد.
 
شعر
را
نقاشی می کند
و
رنگ
را
می سراید.
 
سیاوش
به
احتمال قوی
تحلیل خود
را
از
 همین اولین شعر سهراب
استخراج کرده است.
 
شاید هم همه اشعار سهراب چنین باشند.
 
خواهیم دید.
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر