۱۳۹۹ اردیبهشت ۳۰, سه‌شنبه

درنگی در شعر سهراب سپهری (۴)

سیاوش کسرایی
تراشه های تبر
در رهگذار باد

درنگی
از
ربابه نون

پیشکش
 به 
ملودی و مهلا

۱
با آنکه در کویر سرایش ز هیچ سوی
حتی 
سراب
 نیست
کوچکترین صدا
از 
پای آب 
نیست
اما
در 
قاب 
هم
 به
 سینه دیوار روبه رو
قد می کشد 
هنوز
آن 
گوشه گیر لاله خردش 
کنار سنگ.
 
معنی تحت اللفظی:
اگرچه در برهوت سرای سهراب،
نه
از صدای آب،
خبری هست
و
نه
حتی
از
سراب،
اما
علیرغم آن
حتی
در
قاب نصب شده بر دیوار روبرو،
لاله منزوی کوچک سهراب،
در کنار سنگ
رشد می کند.
 
این بند شعر سیاوش،
هم
به
 لحاظ فرم و ساختار 
و
 هم
 به
 لحاظ محتوا و معنا
شاهکار
به
معنی واقعی کلمه
است.
 
این بند شعر سیاوش
علیرغم اختصار و ایجاز،
در
نهایت جمال و کمال
است.
(سعدی)
 
جرعه ای
با
کیفیت دریا ست.
 
۲
با آنکه در کویر سرایش ز هیچ سوی
حتی 
سراب
 نیست
کوچکترین صدا
از 
پای آب 
نیست
اما
در 
قاب 
هم
 به
 سینه دیوار روبه رو
قد می کشد 
هنوز
آن 
گوشه گیر لاله خردش 
کنار سنگ.
 
سرای سهراب
از
دید حکیم توده
برهوتی بیش نیست.
 
اما
در
آثار هنری سهراب
علیرغم فقدان آب و حتی سراب
لاله رنجوری
در
جوار سنگ
قد می کشد.
 
آنچه
که
به
ظاهر
ابراز نظر مثبت بی ضرری
نمودار می گردد،
حاوی و حامل انتقاد علمی و انقلابی عمیقی است.

انتقاد حکیم توده
از
فقدان انسجام منطقی و عقلی در آثار سهراب است.

منطقی و عقلی 
اسن است
که
برای رویش حتی لاله کوچکی در تابلوی نقاشی کسی
حداقل 
باید 
به
عوض آب
سرابی
تصور و تصویر شده باشد.

سیاوش
از
 تخریب دیالک تیک آب و حیات
انتقاد دارد.

از
نادیده گرفته شدن
آب
به
مثابه مایه حیات.

۳
با آنکه در کویر سرایش ز هیچ سوی
حتی 
سراب
 نیست
کوچکترین صدا
از 
پای آب 
نیست
اما
در 
قاب 
هم
 به
 سینه دیوار روبه رو
قد می کشد 
هنوز
آن 
گوشه گیر لاله خردش 
کنار سنگ.
 
سؤال این است
که
چرا
 این انتقاد سیاوش
به ندرت و به زحمت
کشف و درک می شود؟
 
سیاوش
همین شعر
را
می توانست در حضور سهراب هم بخواند،
بی آنکه سهراب متوجه این انتقاد عقلی و منطقی و علمی و انقلابی سیاوش بشود و از او برنجد 
ولی
 ضمنا
دیر یا زود
 منظور سیاوش را دریابد.
 
مشخصه منحصر به فرد مهم اتیک (اخلاق) سیاوش
همین است:
«آیین افزودن آیینه وار به حسن دوست»
 
مثال
از
شعر هدیه برای خاک
 
- باران،
 ستاره باران،
دیدی
دشمن 
چه دشمن
 است!؟

- ولی دوست!

- بگذار تا خموش بمانم 
چو آینه
آیین حسن دوست فزودن
عمری است در تصور آیینۀ من است.
 
معنی تحت اللفظی:
متوجه درجه خصومت دشمن
شدی
که
ستارگان کهکشان توده
را
به
خاک نشاند.
 
اما
از دوست چه باید گفت؟

بگذار
در 
سنت آیینه 
راجع به دوست
سکوت کنم
 برای اینکه «آیین افزودن آیینه وار بر حسن دوست 
  در 
عمری است که تصور آیینه ضمیر من،
 است.»
 
این 
به 
معنی برجسته سازی جنبه های مثبت دوست، ضمن نقد جنبه های منفی او.

این
به
معنی رعایت دیالک تیک روشنگری
است:
تبیین همزمان جوانب و جنبه های مثبت و منفی دوست.

دیالک تیک روشنگری
اما
در
مورد دشمن
وارونه می شود:
یعنی
جوانب و جنبه های منفی دشمن
برجسته می شوند.
 
مراجعه کنید
به
شعر هدیه برای خاک
 
بلوغ فکری و فرهنگی و فلسفی و اتیکی و استه تیکی سیاوش 
حتی 
در
 مقیاس جهانی 
ستایش انگیز و حیرت انگیز
است.
  
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر