سیاوش کسرایی
تراشه های تبر
در رهگذار باد
درنگی
از
ربابه نون
پیشکش
به
ملودی و مهلا
۱
در
کوچه
هم چنان
جنگ بزرگ باد و مباد
است
بحث بلند بود و نمود
است.
این شعر سیاوش
به
لحاظ شیوایی و دلنشینی و زیبایی
یکی از بهترین و برجسته ترین اشعار او ست.
راستی چرا و به چه دلیل؟
به
واژه های همین بند اول شعر
اگر دقت کنیم،
یکی از دلایل فرمال و نمودین این شیوایی و دلنشینی و زیبایی شعر
آشکار می گردد:
۲
در
کوچه
هم چنان
جنگ بزرگ باد و مباد
است
بحث بلند بود و نمود
است.
در
واژه های کوچه و چنان
حرف «چ»
حامل این شیوایی و زیبایی
است.
اولین شاعری که از این فوت و فن استه تیکی
بهره برگرفته
احتمالا
منوچهری
بوده است:
خیزید و خز آرید که هنگام خزان است
باد خنک از جانب خوارزم وزان است
آن برگ رزان بین که بر آن شاخ رزان است
گویی به مثل پیرهن رنگرزان است
دهقان به تعجب سر انگشت گزان است
کاندر چمن و باغ ،
نه گل ماند و نه گلنار
کاندر چمن و باغ ،
نه گل ماند و نه گلنار
۳
در
کوچه
هم چنان
جنگ بزرگ باد و مباد
است
بحث بلند بود و نمود
است.
در
واژه های جنگ و بزرگ
حرف «گ»
در
واژه های بزرگ و باد و مباد و بحث و بلند و بود
حرف «ب»
در
واژه های بلند و نمود
حرف «ن»
و
در
واژه های بحث و است
حروف همصدای «ث و س»
حاملین این شیوایی و دلنشینی و زیبایی
اند.
۴
در
کوچه
هم چنان
جنگ بزرگ باد و مباد
است
بحث بلند بود و نمود
است
بر
بوم سرخ فام خیابان
گل گل
شکوفه های آتش و دود
است
معنی تحت الفظی:
بر زمینه سرخ رنگ خیابان،
شکوفه های آتش و دود
چشمگیرند.
در این بند شعر سیاوش،
خیابان
به
فرشی
تشبیه می شود
که
بر بوم سرخ رنگش
گل های آتش و دود
روییده اند.
این بند شعر
مکمل معنوی ـ مضمونی بند پیشین شعر است:
جنگ بزرگ باد و مباد
و
بحث بلند بود و نمود
به
ریخته شدن خون مبارزین
و
به
خونین گشتن بوم خیابان
منجر شده است.
منظور سیاوش از دود
احتمالا
بقایای گاز اشگ آور
است
که
ساعت ها پس از انفجار
در
هوای کوچه و خیابان
شناور می ماند.
۵
در
باغ های ساده سهراب
اما
در
دره های پر مه و مهتاب و برگ و باد
رشد بهار
نیمه تمام است.
معنی تحت اللفظی:
در
نقاشی های سهراب
(در باغ های ساده در دره های مه آلود مهتاب زده پر از برگ و باد)
اما
رشد بهار
نیمه تمام مانده است.
این تحلیل پوئه تیکی - انتقادی ـ سیاسی سیاوش
از
تابلوهای نقاشی سهراب
است.
اگر محتوای فکری این بند شعر
را
با
محتوای فکری بند های قبلی شعر
مورد مقایسه قرار دهیم،
منظور سیاوش روشن می گردد:
کوچه و خیابان
میدان مبارزه طبقاتی است.
مبارزه طبقاتی ئی که سرکوب می شود.
ولی
بهار
رو به رشد می رود.
تابلوهای نقاشی سهراب
اما
انعکاس رئالیستی و راسیونالیستی جامعه نیستند.
مبارزه طبقاتی
در
آثار سهراب
انعکاس نمی یابد
تا
رشد بهار
به
طرز تام و تمام
تصویر شود.
از
دید سیاوش
نه
هنرمند توده
بلکه هنرمند طبقه حاکمه است
و
آثار هنری سهراب،
نه
انعکاس رئالیستی و راسیونالیستی (واقع گرایی و خردگرایی) جامعه،
بلکه
انعکاس ایرئالیستی و ایراسیونالیستی (انعکاس غیرواقعی و غیرعقلی) و ناقص و نارسای جامعه
است.
طبقه حاکمه
هم
می داند.
به
همین دلیل
سهراب
توسط بنیاد شهبانو
حمایت نامی و مالی می شود.
وقتی از حکمت (فلسفه) سیاوش سخن می رود،
به
همین دلایل است.
سیاوش
فیلسوف بزرگ حزب توده بوده است.
احسان طبری
حتی
به
گرد سیاوش
نمی رسد.
ولی
سیاوش
از
عظمت فکری و فلسفی خود
غافل و بی خبر بوده است.
سؤال
این است
که
دلیل این غفلت و خودناشناسی سیاوش
چیست؟
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر