۱۴۰۴ فروردین ۲۰, چهارشنبه

خود آموز خود اندیشی (۱۱۹۵)

 

شین میم شین

بوستان

باب سوم

در عشق و مستی و شور

حکایت دهم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص  ۸۹)

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم

 

گر مخیر بکنند ام به قیامت، که چه خواهی؟

دوست، ما را و همه نعمت فردوس شما را.

معنی تحت اللفظی:

اگر در روز قیامت

 ما  را در انتحاب میان نعمات بهشت و دوست مختار بسازند، ما دوست را انتخاب می کنیم و نه نعمات بهشت را.

 

سعدی

 در این بیت شعر،

 برای اتمام حجت سنگ تمام می گذارد و «دوست» را به همه نعمات بهشت ترجیح می دهد.

دهها هزار مثال دیگر نیز می توان در این زمینه برشمرد.

این روند و روال در دیوان حافظ ادامه می یابد.

آنهم چه ادامه ای!

فقط باید مفهوم انتزاعی «دوست» را جامه مشخص پوشاند.

آنگاه جواب همه سؤالات داده می شود:

دوست یعنی سلطان و خان و ارباب و هر زبردست دیگر.

 

سعدی

 با سوء استفاده از تئوری عشق،

 نوکری و جانبازی بی چون و چرای توده مولد و زحمتکش در مقابل طبقات حاکمه ستمگر و استثمارگر 

را 

به هنجار اجتماعی مطلق بدل می کند.

دیگر چند و چون «دوست» مهم نیست.

 

دوست می تواند سلطان محمود غزنوی باشد که در رأس خشن ترین حکومت فئودالی ـ بنده داری قرار داشته باشد، هفده بار به هندوستان

به بهانه دین گستری

 لشکر کشیده باشد

 و

 دار و ندار مردم را پس از قتل عام بی رحمانه غارت کرده باشد

و

 در ایران نمایشگاه های متعددی از غنایم جنگی ترتیب داده باشد،

 موقع گرفتن خراج «رعایا را مثل گوسفندان پوست کنده باشد»

 و

 پس از تسخیر هر شهر، مردم را اسیر و به عنوان برده به فروش رسانده باشد،

پس از تسخیر شهر ری،

چوبه های بیشمار دار برپا کرده باشد

و

 مردم را به بهانه شیعیگری به دار آویخته باشد

و

۵۰ خروار کتب دینی و فلسفی اهل تشیع را زیر چوبه های دار به آتش کشیده باشد،

حسنک وزیر

را

سنگسار کرده باشد

 و

 ابوالعباس اسفراینی

را

به زندان انداخته باشد.

(جوانشیر، «حماسه داد»، فصل سوم.)

 

رهنمود و دستور اخلاقی بی چون و چرای سعدی و حافظ عبارت از این است:

پادشاه به مثابه عالی ترین عضو و نماینده سیاسی طبقات حاکمه

باید مثل مردمک چشم حفاظت شود.

حفظ دستگاه سلطنت باید به منافع فردی و جامعتی ترجیح داده شود.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر