۱۴۰۴ فروردین ۳۰, شنبه

درنگی در پژوهشی از احسان طبری راجع به ارزیابی و شناخت شخصیت انسانی (۴۰)

          

آذر و احسان طبری

 
طبری
مثلا 
مرکزیت و دموکراسى،
 استوارى اصولى و انعطاف خلاق،
 تسریع آگاهانه جریان و شکیب منطقى پروسه،
 روش مسالمت آمیز و روش قهرآمیز، 
اقناع و اجبار، 
غیره و غیره.... 
برخى قطب هاى متضاد واقعیت است که غالبا بدان بر مى خوریم.
 
معنی تحت اللفظی:
مثال هایی برای اقطاب دوگانه واقعیت که به ذوجوانب شدن حقیقت منجر می شوند:
 
 ۲
استوارى اصولى و انعطاف خلاق
 
دیالک تیک پرنسیپ داشتن و انعطاف داشتن
مثال دوم طبری برای «اقطاب دوگانه واقعیت است که به ذوجوانب شدن حقیقت منجر می شود.»
 
طبری
عینا و عملا
انعکاس هر دیالک تیکی را حقیقت می پندارد.
حقیقتی که گاهی (و نه همیشه) متضاد و متناقض به نظر می رسد.
 
برای رفع تضاد و تناقض از حقیقت مورد نظر طبری،
فقط کافی است،
قطب تعیین کننده در دیالک تیک مربوطه را پیدا کنی.
به زبان طبری:
 « حفظ نسبت صحیح بین قطبین متضاد و تشخیص قطب عمده، 
راه صحیح عمل موافق با واقعیت است.»
 
مثال:
دیالک تیک سیب و سیب فروش
فرمی از بسط و تعمیم دیالک تیک اوبزکت و سوبزکت است.
به زعم طبری 
دیالک تیک سیب و سیب فروش
 حقیقتی است که گاهی متضاد و متناقض به نظر می رسد.
اگر تشخیص داده شود که نقش تعیین کننده در این دیالک تیک از آن سیب است،
تضاد و تناقض از حقیقت مکشوفه  رخت بر می بندد 
و
حقیقت محض آشکار می گردد.

در یونان باستان 
مکتبی فلسفی وجود داشته است که منکر دیالک تیک بوده است.
دلیلش را هم متناقض بودن دیالک تیک نامیده است.
 
 دیالک تیک «استوارى اصولى و انعطاف خلاق»
به نظر طبری
حقیقت دیگری است که گاهی متضاد و متناقض به نظر می رسد.
اگر کسی قصد تضاد زدایی و یا تناقض زدایی از این حقیقت طبری را داشته باشد،
فقط کافی است، تشخیص دهد که نقش تعیین کننده در این دیالک تیک از ان قطب استواری اصولی است.
 
طبری
به
تنها چیزی که توجه و دقت ندارد،
خویشاوندی حقیقت با ماهیت و عینیت و علمیت و عامیت و کلیت است.

به قول هگل:
«حقیقت در کل است.
کل، حقیقی است.»
 
هگل در این شعار کلاسیکش،
دیالک تیک جزء و کل را در نظر دارد:
حقیقت هر چیز نه در این و یا آن جزء آن، بلکه در کل آن است.
به قول مولانا:
حقیقت فیل
نه در دم و خرطوم و عاج و دست و پای فیل، بلکه در کلیت فیل است.
 
هر دیالک تیکی حقیقت نیست.
دیالک تیک
(دیالک تیک ماتریالیستی)
متد و اسولب و روشی است که برای خردگرایی و حقیقت یابی
صرفنظر ناپذیر است. 
 
به قول لوکاچ،
پیش شرط هر خریت و خیانت و خطا
بی اعتنایی به خرد اندیشنده (خردستیزی) است.
پیش شرط خردستیزی هم دیالک تیک ستیزی است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر