۱۴۰۴ اردیبهشت ۱, دوشنبه

درنگی در «هنر از دیدگاه مارکسیستی» (۳)

 درنگی 

در

از

شین میم شین

هنر از دیدگاه مارکسیستی

مهرداد پرولتاریا

۱
  هنر به‌عنوان بازتاب ساختارهای اقتصادی و طبقاتی

 
مارکس معتقد بود 

که 

هنر، مانند سایر پدیده‌های فرهنگی، 

تحت تأثیر زیربنای اقتصادی جامعه است. 

یعنی

 نظام تولید و روابط اقتصادی، 

شکل و محتوای هنر را تعیین می‌کنند.

 

این جمله حریف
حاوی معایب و ایرادات مفهومی است:

۱

هنر، مانند سایر پدیده‌های فرهنگی

حریف 

معنی هنر را نمی داند.

حریف

خیال می کند که هنر یک پدیده فرهنگی خشک و خالی است.

حریف بیگانه با مفاهیم مارکسیستی و عاجز از تفکر مفهومی و مارکسیستی است:


هنر
مثل اساطیر و
مذاهب و فلسفه و فلسفه علمی (مارکسیسم)
فرمی از شعور است
و
شعور
انعکاس وجود است.

دیالک تیک وجود و شعور (ماده و روح) 

عالی ترین دیالک تیک ماتریالیسم دیالک تیکی است.


دیالک تیک وجود و شعور (ماده و روح)

تنها دیالک تیکی است که به مدد حل آن 

(یعنی با تعیین قطب تعیین کننده در آن)

جهان بینی هر کس تعیین می شود:

جهان بینی ماتریالیستی
وجود را قطب تعیین کننده می داند

و

جهان بینی ایدئالیستی،

شعور را.

هنر

اولین فرم شعور بشری بوده است که احتمالا قبل از کسب توان تکلم و تفکر، 

پدید آمده است.

یعنی 

صدها هزار سال قبل از تشکیل طبقات اجتماعی و جامعه طبقاتی.


  در دوران توحش و بربریت و کمون اولیه

طبقات اجتماعی هنوز وجود نداشته اند،
  هنر و اثار هنری اما وجود داشته اند.


Ist möglicherweise ein Doodle von Vogelscheuche und Text  

 

اینهمه نقش ها از جانوران و شکار و غیره بر دیوارهای غارها

 از دهها هزار سال قبل
آثار هنری نیاکان ما هستند.


در آثار هنری
جامعه بشری و طبیعت و پدیده ها و روندها و سیستم های جامعتی و طبیعتی
انعکاس هنری ـ استه تیکی می یابند.
شعور و شناخت هنری
بهتر از هیچ است و لازم است.
ولی شناخت مطمئن به درد بخوری نیست.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر