۱۴۰۴ اردیبهشت ۵, جمعه

قرآن کریم از دیدی دیگر (سوره الأنعام ) (۳۹۰)



 ویرایش و تحلیل

از

فریدون ابراهیمی

﴿مَّن يُصْرَفْ عَنْهُ يَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمَهُ ۚ وَذَٰلِكَ الْفَوْزُ الْمُبِينُ﴾
[ الأنعام: ۱۶]

هر کس که در آن روز (عذاب را) از او بگردانند (و به وی عذاب نرسد) قطعاً (خداوند) به او رحم نموده است؛ و این پیروزی آشکار است.

کریم

در این آیه، 

دلیل مصونیت بندگان از عذاب الهی در روز قیامت 

را

نه

در ایمان و تقوا و احسان و انفاق و پارسایی و نیکوکاری آنها در دنیا، 

بلکه در نتیجه ترحم الهی می داند.

 

این اما به چه معنی است؟

این اولا فاتجه ای بر تئوری دیالک تیکی داد و بیداد است

  که کریم در آیات قبلی مکررا و مؤکدا تبیین داشته است.

عدالت (داد) مبتنی بر دیالک تیک داد و ستد است:

هر کس در راه خدا مثلا به فقرا احسان کند (داد) در روز حساب به ازای داد خود، ستدی (اجری) دریافت می کند

و

هر کس به ازای گرفتن چیزی از کسی (ستدی)، چیز درخوری (دادی) به او ندهد، یعنی بیداد بر او روا دارد، 

در روز قیامت به عوض اجر، زجر می بیند.

یعنی

دیالک تیک اجر و زجر الهی

نه سوبژکتیو (بسته به میل و رحم و لطف خدا)، بلکه چیزی اوبژکتیو (بسته یه کردوکار مثبت و منفی فرد) است.

این آیه،

ثانیا

منکر قانونمندی و حساب و کتاب الهی

در اجرای دیالک تیک اجر و زجر (دیالک تیک داد و ستد) است.

این آیه، بدان معنی است که خدا نه دادگر (عادل)، بلکه خودکامه است.

یعنی

بی اعتنا به دیالک تیک داد و ستد است.

یعنی

بسان سلاطین و خوانین برده دار است که موجوداتی وحشتناکند و کردوکارشان، عاری از حساب و کتاب و قانونمندی است.

گاهی حتی وارونه است:

به سلامی، گردن می زنند و به دشنامی، خلعت می بخشند.

(سعدی)

 

سعدی 

هم متوجه این تناقض در قرآن کریم شده است و به توجیه تئوریکی آن برخاسته است:

بنده همان به، که ز تقصیر خویش

عذربه درگاه خدای آورد

ور نه سزاوار خداوندی اش

کس نتواند که به جای آورد.

کسی قادر به دادن دادی درخور نعمات الهی نیست.

در نتیجه همه بندگان، معذور ابدی الهی اند.

از این رو، اگر کسی زجر نمی بیند، نشانه رحم و لطف خدا ست و نه نشانه اعمال نیک او.

بنده

در ایده ئولوژی اشراف  برده دار، بدهکار مادام العمر ارباب است و مستحق عذاب اربابی است.

زجر دیدن از ارباب، قاعده است و اجر دیدن از ارباب، استثناء. 


این پیروزی آشکار است.

کریم

این استثناء (ترحم الهی) را پیروزی بنده قلمداد می کند.

یعنی

مفهوم پیروزی را هم تحریف می کند:

پیروزی هر کس

در قاموس کریم،

نه نتیجه تلاش و کوشش و تقلای فکری و فیزیکی او،

بلکه نتیجه ترحم الهی است.

این تحریف پیروزی در زمینه پیروزی در غزوات هم صورت می گیرد:

شکست و پیروزی مسلمین

نه نتیجه مقاومت و مبارزه مجاهدین فی سبیل الله، بلکه نتیجه مشیت و میل و اراده الهی جا زده می شود.

ادامه دارد.

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر