۱۴۰۴ فروردین ۲۹, جمعه

درنگی در پژوهشی از احسان طبری راجع به ارزیابی و شناخت شخصیت انسانی (۳۹)

          

آذر و احسان طبری

 
طبری
در واقعیت قطب هاى متضاد وجود دارد 
لذا حقیقت نیز که منعکس کننده آنهاست٬ 
گاه متضاد و متناقض بنظر مى رسد 
و 
حال آنکه حفظ نسبت صحیح بین قطبین متضاد و تشخیص قطب عمده، 
راه صحیح عمل موافق با واقعیت است. 
مثلا مرکزیت و دموکراسى، استوارى اصولى و انعطاف خلاق، تسریع آگاهانه جریان و شکیب منطقى پروسه، روش مسالمت آمیز و روش قهرآمیز، اقناع و اجبار، غیره و غیره.... 
برخى قطب هاى متضاد واقعیت است که غالبا بدان بر مى خوریم.
 
طبری
از خصلت  و ساختار دیالک تیکی  واقعیت عینی، نتیجه می گیرد که حقیقت به مثابه عکس آن (انعکاس آن و نه منعکس کننده آن) 
 باید خصلت دیالک تیکی داشته باشد.

حقیقت و هر چیز دیگر هم به تنهایی وجود ندارد.
بلکه با ضد دیالک تیکی خود همراه است:
دیالک تیک واقعیت و حقیقت (در تئوری شناخت)
دیالک تیک حقیقت و باطل (در تئوری شناخت)
 
طبری
اما
نتیجه غلطی از این انعکاس می گیرد:

حقیقت
گاه متضاد و متناقض بنظر مى رسد
 
این نتیجه گیری مکانیکی طبری حتی به لحاظ جمله بندی منطقی، معیوب است.

معنی «حقیقت گاه متضاد و متناقض بنظر مى رسد» چیست؟
 
طبری
و 
حال آنکه حفظ نسبت صحیح بین قطبین متضاد و تشخیص قطب عمده، 
راه صحیح عمل موافق با واقعیت است.
 
معنی تحت اللفظی:
برای نجات از شر «حقیقتی که گاه متضاد و متناقض بنظر مى رسد»
باید «راه صحیح عمل موافق با واقعیت» را پیدا کرد
و
آن
   حفظ نسبت صحیح میان دو قطب متضاد
 از سویی
و
  تشخیص قطب عمده 
از  سوی دیگر است.

 
خظای خطیر طبری 
در  مثال های مشخص او روشن می شود:
 
مثلا 
مرکزیت و دموکراسى،
 استوارى اصولى و انعطاف خلاق،
 تسریع آگاهانه جریان و شکیب منطقى پروسه،
 روش مسالمت آمیز و روش قهرآمیز، 
اقناع و اجبار، 
غیره و غیره.... 
برخى قطب هاى متضاد واقعیت است که غالبا بدان بر مى خوریم.
 
معنی تحت اللفظی:
مثال هایی برای اقطاب دوگانه واقعیت که به ذوجوانب شدن حقیقت منجر می شوند:
 
۱
مرکزیت و دموکراسى 
 
منظور طبری 
سانترالیسم دموکراتیک است.
 

 

سانترالیسم دموکراتیک

(مرکزیت گرایی دموکراتیکی)

 

۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/10183

 

۲

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/10198

 

۳

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/10203

 

۴

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/10210

 

پایان


به زعم طبری
سانترالیسم دموکراتیک
«حقیقتی است که گاه متضاد و متناقض بنظر مى رسد» 
 
سانترالیسم دموکراتیک
مبتنی بر دیالک تیکی از سانترالیسم و دموکراسی است.
یعنی
وحدت اضداد است (متشکل از اقطاب متضاد است) ولی فی نفسه متضاد و متناقض (؟) نیست.
متضاد و متناقض با چه چیزی؟
 
همه دیالک تیک های هستی وحدت اضدادند.
مثلا دیالک تیک پروتون و الکترون در هر اتم، ولی متضاد و متناقض (؟) نیستند؟
متضاد و متناقض (؟) با چه چیزی؟

چیزی را متناقض می نامند که غیر منطقی باشد.
مثال:
اگر کسی در آن واحد ادعا کند که باران می بارد و باران نمی بارد، دچار تناقض گویی می شود.
چنین ادعایی در منطق ممنوع است.

دیالک تیک پروتون و الکترون در هر اتم
حقیقت امر علمی و عینی و طبیعی و تجربی و عقلی غیر قابل انکاری است و نه چیزی متضاد م تناقض.
 
طبری
رابطه دیالک تیک عینی با دیالک تیک ذهنی
را
با رابطه واقعیت عینی با حقیقت ذهنی عوضی گرفته است.
 
مثلا
دیالک تیک عینی پروتون و الکترون در عالم واقع (در هر اتم)
و
دیالک تیک ذهنی پروتون و الکترون در در عالم ذهن (در علم شیمی)
را
به مثابه رابطه واقعیت با حقیقت تصور کرده است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر