۱۴۰۴ فروردین ۳۱, یکشنبه

خود آموز خود اندیشی (۱۲۰۵)

 

شین میم شین

بوستان

باب سوم

در عشق و مستی و شور

حکایت دهم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص  ۸۹)

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم
 

تو را تا دهن باشد از حرص، باز

نیاید به گوش دل از غیب، راز

معنی تحت اللفظی:

تا زمانی که تو طمعکاری، از اسرار غیبی بی نصیب می مانی.

 

حافظ پلاتفرم خود را بر شالوده همین تئوری های ارتجاعی سعدی تدوین می کند

 و

مثل لومپنی هرزه و دریده و لاابالی

 از واژه های زاهد و عابد و صوفی و شیخ و واعظ و پارسا

رکیک ترین فحش ها را فرمولبندی می کند و در مزرع ضمیر خام توده ها می افشاند.

 

زاهدی که دهنش از حرص و آز باز مانده،

 گوش دلش برای «اسرار غیب» کر خواهد ماند.

 

برای شنیدن اسرار غیب باید برهنه و گرسنه و تشنه و بی پناه و بی  سرپناه  در زیر پلی، گوشه غاری و یا کنج طویله ای نشست و زار زد.

 

حافظ

ساقیا جام دمادم ده، که در سیر طریق

هر که عاشق وش نیامد، در نفاق افتاده بود.

معنی تحت اللفظی:

هر کس در مسیر طریقت (عرفان، معرفت الهی) عاشق وش نباشد، منافق است.

 

اگر از کسی دلیل نخواهند می تواند هر یاوه ای را در قالب شعر به خورد خلایق بدهد و خم به ابرو نیفکند.

خواجه در این بیت غزل

پیش شرط وفاق و پرهیز از نفاق

را

در عاشق وشی می داند.

منظور خواجه هم از عاشق وشی، وابستگی مطلق به اربابان زمینی و ارباب آسمانی است.

نداشتن کمترین توقع و انتظار از اربابان زمینی و ارباب آسمانی است.

بی همه چیزی، بی حقوقی، قناعت و رضایت مطلق است.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر