۱۴۰۴ اردیبهشت ۵, جمعه

درنگی در پژوهشی از احسان طبری راجع به ارزیابی و شناخت شخصیت انسانی (۴۷)

            

آذر و احسان طبری

شایان تصریح است 

که 

گاه در تاریخ، قهرمانانى پدید مى شوند که شمع وجود خود را بخاطر روشنى حقیقت بدون پرواى واقعیتهاى زشت تا آخر مى سوزانند تا محیط را روشن کنند. 

چنین طرز عملى که بدون شک برانگیزنده عالى ترین احساسات احترام است و در لحظات معینى در تاریخ انسانى حتى بضرورت قاطع بدل مى گردد،

نمى تواند به یک سیستم و اسلوب دائمى عمل، بویژه براى احزاب بدل شود، 

بدون آنکه آنها را به آوانتوریسم و ماجراجوئى بکشاند.


بدینسان مشاهده مى شود که حفظ رابطه صحیح و دیالکتیکى بین دو قطب حقیقت و مصلحت هاى کار اجتماعى از واقع بینى، امرى است بغرنج و دشوار.

معنی تحت اللفظی:

از اینکه قهرمانانی در تاریخ برای روشنی حقیقت و تنویر محیط دست به ایثار می زنند،

معلوم می شود که حفظ رابطه صحیح و دیالک تیکی بین دو قطب حقیقت و مصلخت های کار اجتماعی از واقع بینی

امر بغرنج و دشواری است.

عجب نتیجه گیری مستانه ای و عجب مفاهیمی:

حفظ رابطه صحبح بین دو قطب حقیقت

حفظ رابطه دیالک تیکی بین دو قطب حقیقت

حقظ مصلحت های کار اجتماعی از واقع بینی

 

۱

حفظ رابطه صحبح بین دو قطب حقیقت.

حفظ رابطه دیالک تیکی بین دو قطب حقیقت

حقیقت از دید طبری

چیزی دو قطبی است.

قبلا گفته است که حقیقت ذوجوانب است و منظورش این بوده است که هر رابطه دیالک تیکی یک حقیقت است.

از آنجا که  خصلت و ساختار هر چیزی از ذرات تا کاینات، دیالک تیکی است،

از انجا که هر چیزی وحدت اضداد است،

پس حقیقت چیزی محسوس و مشخص و مرئی و ملموسی است

و

کشف حقیقت به آسانی خوردن آب است.

دلیل طبری در تعریف او از مفهوم حقیقت است:

حقیقت = انعکاس واقعیت 

از انجا که خصلت و ساختار واقعیت  دیالک تیکی است،

بنابرین
خصلت و ساختارانعکاس واقعیت، یعنی حقیقت هم دیالک تیکی است.

نتیجه این می شود که حقیقت ذوجوانب و دو قطبی است.

طبری اکنون ادعا می کند

 که
حفظ رابطه صحبح بین دو قطب حقیقت

و

یا

حفظ رابطه دیالک تیکی بین دو قطب حقیقت

امرى است بغرنج و دشوار.

این ادعای طبری اما بدان معنی است که حوانب و اقطاب دوگانه کذایی حقیقت کذایی،

  واقعی و اوبژکتیو (عینی) و جبری و حی و حاضر نیستند.

 بلکه باید بسته به میل و هوس بشر حفظ شوند.

این چیزی جز انکار عینیت و واقعیت (عینی و واقعی بودن) دیالک تیک نیست.

مثال:

خصلت و ساختار هر اتم دیالک تیکی است:

یعنی هر اتم صحنه همبایی و همستیزی پروتون مثبت و الکترون منفی است.

حتی اگر نسل بشر به کلی بر افتد، خصلت و ساختار دیالک تیکی اتم 

لطمه نخواهد دید.

چون
خصلت و ساختار دیالک تیکی همه چیزهای هستی 

عینی است و نه میلی.

واقعی است و نه واهی

بر خلاف تصور طبری،

حذف و اختلال و تخریب خصلت و ساختار دیالک تیکی مثلا اتمی

امرى است بغرنج و دشوار.

 

 

مثال:

اگر

به ترفندی الکترونی از اتم هیدروژن گرفته شود،  

پروتون باقی مانده با سرعت نور به راه می افتد.

خود را دیوانه وار به هر در و دیوار می زند تا الکترونی پیدا کند و پس از بازیابی
خصلت و ساختار دیالک تیکی خود، آرام گیرد.

۲

حقظ مصلحت های کار اجتماعی از واقع بینی

کشف منظور طبری از این مفهوم من در آوردی 

حتی به مدد خیال دشوار است.

این پرت و پلا ست و نه مفهوم.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر